با دردایهر دو دقیقه رسیذم و بعد معاینه دونیم سانت بودم بعد ان اس تی گرفتن و دیدن چقدررر دردا و انقباضام خوبه و بستری شدم خودم هنوز باورم نمیشه چجوری شجاعت ب خرج دادم و وارد اتاق زایمان طبیعی هنوز ک فکر میکنم حس میکنم من اون ادم نیستم😑دردا خوب بود با تنفس اوکی میشذم ولی خیلی گشنم بود و هیچی ام نمیتونستم بخورم فقط شربت زعفرون خوردم فقط راه رفتم تو اتاق کمرمو قر دادم چون اصلا ی حال بدی داشتم توان ورزش نداشتم انگار ی جوری بودم
اگه کسی نظرمو بخواد بدونه زایمان طبیعی ی بنیه و بدن قوی میخواد و نیاز مند تقویت قبلشه من بدنم برا زایمان با ورزش اماده بود اما انگار قدرت بدنی خوبی نداشتم و خیلی باید تقویت بشید هم قبلش هم بعدش…من باسنمم کبود شده از شدت فشاری ک بهش اومده و درد میکنه کمرمم کمی درد میکنع و تو هر دستشویی میسوزم شایدم من کم طاقتم ولی کلا جای بخیه اش بده و مراقبت اینکه هر دفعه سشوار بابد بکشم و اینا ی کم حوصله سربره و طاقت فرسا😂😂اونی ک تو ذهنم بود نبود کلا زایمان طبیغی سخت بود💔ولی یادم دارع میرع روز زایمانم😬
در کل اینکه میگن بعد طبیعی سرپا میسی و کارات و مبکنی برا من صدق نکرد چون فقط نشسته بچم شیر میخوره و نشستن خیلی برام سخته و بهم فشار میارع بواسیرمم زده بیرون اصلا نداشتم قبلا …از شدت کم خونی ام چند روز خوابم نمیبرد حتی شبا خیلی بد بود واقعا الان دوروزع ک میتونم بخوابم پاهامم باد کرده نمبدونم چرا !
پارت ششم. قند و فشارم افتاده بود و جون نداشتم زور بزنم خیلی خیلی بد بود واقعا تو اون لحظات از حضرت زهرا کمک خواستم و نذر کردم اسم بچم و علی بزارم فقط تموم بشه ….فک کنم چهار بار زور اومد. و من زور زدم ولی چون ضربان بچه افت کرده بود رو هشتاد و قند منم افتاده بود بچه رو با ساکشن کشیدن بیرون و فکر کنم خیلی برشم زدن چون چهل و پنج دیقه فقط بخیه زدن بهم!بلاخره دنیا اومد و فک کردم دردام تموم میشن و حس قسنگ از مادر زاده شدن میاد سراغم ولی دردای من تموم نشد😂😫جفتمم بعد چند دیقه با زدن ی زور اومد بیرون و بخیه هارم حس میکردم. 😶🌫️بعدش بهم قرص زیر زبونی دادن دوتا …من ی نیم ساعتی ب شدتتت لرز داشتم خیلبیی سردم بود زیر دوتا پتو میلرزیدم
پارت پنجم. واقعااا مرگ و ب چشمم دیدم نمیخوام کسی و بترسونم شایدم من تحمل کمه نمیدونم ولی کلا من ادم ترسویی بودم اینکه چجوری راضی شدم ب زایمان طبیعی و با اعتماد ب نفس کامل و بدون ترس وارد اتاق زایمان شدم و نمیدونم واقعا !!ولی دردا افتضاححح بود همش میخواستم فرار کنم تموم بشه دردا ولی تموم نمیشد و لحضه زور زدن رسید
پارت چهارم دستگاه ان اس تی بهم وصل بود ولی یک لحظه چنان درد حس دستشویی داشتم ک شوهرمو فرستادم دنبالشون بیان اما نتونستم صبر کنم خودم دستگاه و بار کردم و دویدم سمت دستشویی هرکاری کردن نزاشتم معاینه کنن رفتم دستشویی و برعکس رو فرنگی نشستم و شورم ابگرم میریخت هر درد مساوی بود بت جون دادنم هی داد میزدم نزارید دکتزم برههه نمیخواممم میخوام سزارین شم درد دادرههه هی میگفتم غلط کردممم اصلا نمیتونستم حرف بزنم شوهرمم ترسیده بود و میگف سزارینش کنبد ب زور بردنم بیرون و معاینه کردن هشت سانت بودم و هیشکس باورش نمیشد یهو همه ریختن اتاق و تخت و اماده کنن و از هر درد جونمو از اون پایین انگار میکشیدن بیرون درددا وحشتناک بود ب غلط کردن افتاده بودم حتی گفتم اپیدوزال ولی نزذن گفتن دیره 💔
پارت سوم دوباره معاینه ام کردن سه ونیم فینگر بودم راجع ب معاینه ها خودمو شل میکردم ولی بسیاااار دردم میومد خیلی بد بودن …دکتر خودم بیمارستان بود خوشبختانه و اومد اونم معاینه ام کرد و گف ارک لگن بالاعه نمیدونم چیه ولی ب شدتتت ترسیدم حتی گفتم ببرنم سزارین ولی دیگه کسی جدی نگرفت منو🙂↔️🥴دکتر رفت و در این حین دائما بهم سرم های مختلف و امپول میزدن ک نمیدونم چی بودن
چند هفته زایمان کردی گلی
بچه اولتون بود 🥲
سلام وای مامان علی چطور تحمل کردی من امروز سر کلاژ باز کردم مرگ رو دیدم مردم و زنده شدم گفتم خدا پس طبیعی زایمان می کنن چه کار می کنن
عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردی ؟؟
😑😑😑
چند هفته بودی؟
یهویی دردت شدید شد ؟
وای خدا جون 😍🥹یعنی میشه منم یه روزی تجربه کنم
فکر کنم برای هر کسی انقباض ها متفاوته.برای من با هر سفت شدن رحم کمر درد خیییییلی شدید داشتم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.