۱۶ پاسخ

با دردایهر دو دقیقه رسیذم و بعد معاینه دونیم سانت بودم بعد ان اس تی گرفتن و دیدن چقدررر دردا و انقباضام خوبه و بستری شدم خودم هنوز باورم نمیشه چجوری شجاعت ب خرج دادم و وارد اتاق زایمان طبیعی هنوز ک فکر میکنم حس میکنم من اون ادم نیستم😑دردا خوب بود با تنفس اوکی میشذم ولی خیلی گشنم بود و هیچی ام نمیتونستم بخورم فقط شربت زعفرون خوردم فقط راه رفتم تو اتاق کمرمو قر دادم چون اصلا ی حال بدی داشتم توان ورزش نداشتم انگار ی جوری بودم

اگه کسی نظرمو بخواد بدونه زایمان طبیعی ی بنیه و بدن قوی میخواد و نیاز مند تقویت قبلشه من بدنم برا زایمان با ورزش اماده بود اما انگار قدرت بدنی خوبی نداشتم و خیلی باید تقویت بشید هم قبلش هم بعدش…من باسنمم کبود شده از شدت فشاری ک بهش اومده و درد میکنه کمرمم کمی درد میکنع و تو هر دستشویی میسوزم شایدم من کم طاقتم ولی کلا جای بخیه اش بده و مراقبت اینکه هر دفعه سشوار بابد بکشم و اینا ی کم حوصله سربره و طاقت فرسا😂😂اونی ک تو ذهنم بود نبود کلا زایمان طبیغی سخت بود💔ولی یادم دارع میرع روز زایمانم😬

در کل اینکه میگن بعد طبیعی سرپا میسی و کارات و مبکنی برا من صدق نکرد چون فقط نشسته بچم شیر میخوره و نشستن خیلی برام سخته و بهم فشار میارع بواسیرمم زده بیرون اصلا نداشتم قبلا …از شدت کم خونی ام چند روز خوابم نمیبرد حتی شبا خیلی بد بود واقعا الان دوروزع ک میتونم بخوابم پاهامم باد کرده نمبدونم چرا !

پارت ششم. قند و فشارم افتاده بود و جون نداشتم زور بزنم خیلی خیلی بد بود واقعا تو اون لحظات از حضرت زهرا کمک خواستم و نذر کردم اسم بچم و علی بزارم فقط تموم بشه ….فک کنم چهار بار زور اومد. و من زور زدم ولی چون ضربان بچه افت کرده بود رو هشتاد و قند منم افتاده بود بچه رو با ساکشن کشیدن بیرون و فکر کنم خیلی برشم زدن چون چهل و پنج دیقه فقط بخیه زدن بهم!بلاخره دنیا اومد و فک کردم دردام تموم میشن و حس قسنگ از مادر زاده شدن میاد سراغم ولی دردای من تموم نشد😂😫جفتمم بعد چند دیقه با زدن ی زور اومد بیرون و بخیه هارم حس میکردم. 😶‍🌫️بعدش بهم قرص زیر زبونی دادن دوتا …من ی نیم ساعتی ب شدتتت لرز داشتم خیلبیی سردم بود زیر دوتا پتو میلرزیدم

پارت پنجم. واقعااا مرگ و ب چشمم دیدم نمیخوام کسی و بترسونم شایدم من تحمل کمه نمیدونم ولی کلا من ادم ترسویی بودم اینکه چجوری راضی شدم ب زایمان طبیعی و با اعتماد ب نفس کامل و بدون ترس وارد اتاق زایمان شدم و نمیدونم واقعا !!ولی دردا افتضاححح بود همش میخواستم فرار کنم تموم بشه دردا ولی تموم نمیشد و لحضه زور زدن رسید

پارت چهارم‌‌‌‌‌ دستگاه ان اس تی بهم وصل بود ولی یک لحظه چنان درد حس دستشویی داشتم ک شوهرمو فرستادم دنبالشون بیان اما نتونستم صبر کنم خودم دستگاه و بار کردم و دویدم سمت دستشویی هرکاری کردن نزاشتم معاینه کنن رفتم دستشویی و برعکس رو فرنگی نشستم و شورم ابگرم میریخت هر درد مساوی بود بت جون دادنم هی داد میزدم نزارید دکتزم برههه نمیخواممم میخوام سزارین شم درد دادرههه هی میگفتم غلط کردممم اصلا نمیتونستم حرف بزنم شوهرمم ترسیده بود و میگف سزارینش کنبد ب زور بردنم بیرون و معاینه کردن هشت سانت بودم و هیشکس باورش نمیشد یهو همه ریختن اتاق و تخت و اماده کنن و از هر درد جونمو از اون پایین انگار میکشیدن بیرون درددا وحشتناک بود ب غلط کردن افتاده بودم حتی گفتم اپیدوزال ولی نزذن گفتن دیره 💔

پارت سوم ‌‌‌‌‌‌‌‌دوباره معاینه ام کردن سه ونیم فینگر بودم راجع ب معاینه ها خودمو شل میکردم ولی بسیاااار دردم میومد خیلی بد بودن …دکتر خودم بیمارستان بود خوشبختانه و اومد اونم معاینه ام کرد و گف ارک لگن بالاعه نمیدونم چیه ولی ب شدتتت ترسیدم حتی گفتم ببرنم سزارین ولی دیگه کسی جدی نگرفت منو🙂‍↔️🥴دکتر رفت و در این حین دائما بهم سرم های مختلف و امپول میزدن ک نمیدونم چی بودن

چند هفته زایمان کردی گلی

بچه اولتون بود 🥲

سلام وای مامان علی چطور تحمل کردی من امروز سر کلاژ باز کردم مرگ رو دیدم مردم و زنده شدم گفتم خدا پس طبیعی زایمان می کنن چه کار می کنن

عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردی ؟؟

😑😑😑

چند هفته بودی؟

یهویی دردت شدید شد ؟

وای خدا جون 😍🥹یعنی میشه منم یه روزی تجربه کنم

فکر کنم برای هر کسی انقباض ها متفاوته.برای من با هر سفت شدن رحم کمر درد خیییییلی شدید داشتم

سوال های مرتبط

مامان سلین 🩵♥️یاسین مامان سلین 🩵♥️یاسین روزهای ابتدایی تولد
سلام مامانا چطورین
بعد چند روز اومدم تجربه زایمان تعریف کنم براتون
من از 36 هفته ورزش شروع کردم پیاده روی .پله بالا پایین کردن. زیر دوش اسکات زدن . حالت گربه گاو .ووووو۳۷ هفته هم تصمیم گرفتم برم بیمارستان دولتی و ماما همراه گرفتم برای خودم
دیگه هرروز ورزش میکردم زیر دوش اسکات میزدم تا 3۸ هفته رفتم معاینه ۱ سانت باز بودم گفت یه هفته وقت داری ۱ روز کامل احساس فشار داشتم ولی درد نداشتم فرداش درد داشتم رفتم گفت ۱ سانتی هنوز دردات بیشتر شد بیا اومدم خونه تا اومدم بخوابم دردم گرفت گفتم اینم بازم کاذب ولش کن رفته رفته دردام بیشتر شد درد داشتم نفس عمیق می‌کشیدم از دهن میدادم بیرون طوری که شکم تکون بخوره دردام تموم میشد اون دو دقیقه رو ورزش میکردم پله چهار دسته پا زیر دوش رفتم اسکات زدم. اسکات یعنی حالت نشسته روی صندلی ولی صندلی در کار نیست
از ساعت ۴ تا ۸ درد کشیدم طوری که می‌گرفت ول میکرد
وقتی درد داشتم نفس عمیق شکمی ولی تموم میشد ورزش میکردم
دیگه زنگ زدم ماما همراه گفت بیا بیمارستان این دیگه درد زایمان
تا رسیدن بیمارستان ساعت ۸ نیم بود
ادامه ...
مامان آریا مامان آریا ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی دوم #پارت دو
من از۳۶هفته این کار هایی که گفتم تو پارت قبلی رو انجام میدادم
ده روز بعد رفتم معاینه گفت دهانه رحم ۲سانت بازه و پیاده روی رو داشته باش که دردات خودشون شروع بشه
من بعد از معاینه پیاده روی رو کم کردم چون هوا سرد بود نتونستم برم زیاد کم‌و بیش پیاده روی میکردم و گل مغربی میگذاشتم و منتظر شروع درد ها ولی خبری نشد چون دو سانت باز بود توقع داشتم زودتر از اینا دردم بگیره
چهارشنبه رفتم یه پیاده روی طولانی
بعد از پیاده روی رفتم حمام آب گرم و شب نزدیکی عمیق که دردام شروع بشه
روز بعد که بیدار شدم پنج شنبه صبح
حس کردم واژنم شدید درد میگیره و ول می‌کنه چند دقیقه یکبار
ولی دل و کمرم درد نمی‌کرد
همینجور تا عصر نامنظم می‌گرفت و ول میکرد
منم با تنفس رد میکردم و عصر رفتم دوتا کمپوت آناناس خوردم که باعث تشدید انقباض ها بشه
و آماده شدم رفتم بیرون چندتا وسیله کم داشتم گرفتم و پیاده هم راه رفته باشم دیگه دردی نداشتم رفتم پیاده روی که درد منظم بشه
موقع برگشتن حس کردم دوباره درد میگیره قابل تحمل و ول می‌کنه ساعت ده شب بود نشستم کنار بخاری کمرم گرم باشه
ساعت یازده به ماما پیام دادم و شرایطم گفتم درد می‌گرفت واژنم و پایین تنه و شکمم سفت میشد هر ده دقیقه یه ربع
گفت تو ۱۵دقیقه سه بار دردت گرفت برو بیمارستان
تایم گرفتم یبار سر پنج دقیقه درد میومد ول میکرد یبار ده دقیقه میشد منظم نبود دقیق
از دوازده شب تا سه ۷دقیقه ای می‌گرفت ول میکرد به شوهرم گفتم کمرم با روغن زیتون ماساژ داد یه ربع
سرما خوردگی داشتم خیلی خوابم میومد گفتم بزار یکساعت بخوابم بعد بریم بیمارستان گفت باشه وسایلم آماده گذاشتم
مامان برکت💙💙 مامان برکت💙💙 ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴

ساعت ۵ دردها واقعا درد زایمان بود اما برای من کاااااملا قابل تحمل بود
تایم گرفتم فاصله بین دردا ۷ دقیقه بود و تایمشم ۲۰ تا ۳۰ ثانیه
تو خونه راه میرفتم که خیلی خودمو خسته نکنم
ساعت ۸ صبح دردا رسید به فاصله ۵ دقیقه و بین ۳۰ تا ۴۰ ثانیه طول میکشید
اینجا شوهرمو بیدار کردم
گفتم بلند شو من میخوام برم حموم مراقبم باش
زیر دوش آب داغ اسکات زدم و کمرمو قر و ماساژ دادم
تمام دردارو با تنفس کنترل میکردم
اومدم موهامو خشک کردم به شوهرم گفتم کاراتو بکن یکم دراز کشیدم بین دردا خوابم میبرد به خاطر اکسی توسین و شب بیداری دیشبش
ساعت ۱۱ دیگه فاصله دردا شد هر ۳ دقیقه با طول ۴۰ ثانیه و دردا شدید بود
دیگه ۱۱ و نیم زنگ زدم ماما همراهم
اونم گفت سریع خودتو برسون بیمارستان معاینه بشی
ساعت ۱۲ و نیم رسیدم بیمارستان که تو معاینه ۶ سانت با افاسه ۷۰ درصد بودم
تا رسیدم اتاق ldr شدم ۷ سانت
دیگه کیسه آبو زدن و دردا واقعاااااا غیر قابل تحمل شد ماما همراهمم ماساژای فشاری انجام میداد و کمکم میکرد تو ۹ سانت اپیدورال گرفتم که ۵ دقیقا بعدش شدم فول و فقط بهم گفتن زور بزن
بعدشم پسرم ساعت ۳ به دنیا اومد