۸ پاسخ

ادامه چیشد

پارت پنجم 😜

بقیش؟😂

مگه‌میزارن شوهر بیاد

چجوری همسرت اومد
پول دادی؟

چرا بقیشو نذاشتی؟

شوهرت مگه میتونست بیاد داخل بدون اپیدورال بودی

عزیزم

سوال های مرتبط

مامان 🤎👶🏼 مامان 🤎👶🏼 ۲ ماهگی
زایمان طبیعی(۲)
اومدن معاینه کردن گفت شدی ۴ سانت و تا اینجا واقعا برام قابل تحمل بود بخوام توصیف کنم دردش همون پریودی ولی یکم شدت داشت دردا مثلا موقع دردا نیگرفت شکمم و کمرم همزمان باهم منقبض میشد سفت میشد که با تنفس ردشون میکردم
تا اینکه کم کم این دردا هی بیشتر میشد و ناله هام شروع شد همراه با دردا
تا ساعت ۵ همه دردا برام قابل تحمل بود و اومدن معاینه کردن و گفت حالا دردات هروقت گرفت همزمان باهاش زور بزن و وقتی دردا میگرفت زور میزدم
انگار که میخوای دسشویی کنی ولی نمیاد همینجوری بود فشارر که میاوردم موقع زور زدن دردا هم انگار کم میشد ولی درد کمرم و داشتم هی میگفتم زور بزن سر بچه از کانال رد بشه
خلاصه من از درد هم گریه میکردم هم زور میزدم
تقریبا نیم ساعت همینجور هی میگفتن زور بزن که سرش بیاد و. من خسته میشدم و بین دردا واقعا از حال میرفتم ولی خوبیش این بود موقع من هیچکس نبود و خلوت بود و مامانم بالا سرم بود ارومم میکرد خیلی خوب بود این
مامان پناه مامان پناه ۳ ماهگی
مامان 🩷ماهلین🩷 مامان 🩷ماهلین🩷 ۳ ماهگی
پارت دوم:

ساعت ۶ و نیم بود که پرستار اومد و بهم آمپول فشار زد،از یه نیم ساعت بعدش دیگه دردا اومد سراغم،اولش هر ده دقه بود و قابل تحمل ،رفته رفته رسید به هر ۵ دقه و دیگه قابل تحمل نبود دردام،پرستار اومد معاینه م کرد و گفت ۲ سانتی ولی دردام برا ۲ سانت خیلی زیاد بود ،ساعت شد ۹ و نیم گفتم برام آمپول اپیدورال بزنین پرستار زنگ زد به دکتر ولی دکتر قبول نکرده بود گفته بود نه و کپسول فشار براش بیارین ،دیگه من از درد داد میزدم ولی کپسول فشار رو نمیاوردن یه ساعت طول کشید تا کپسول رو آوردن اومد آموزش داد و استفاده کردم ولی هیچ تاثیری روی کم شدن دردام نداشت اتفاقا وقتی استفاده میکردم دردام بیشتر میشد گذاشتمش کنار ولی پرستار اومد گفت اینو استفاده کنی کمک می‌کنه دهانه رحمت بیشتر باز بشه و بچه بیشتر بیاد پایین ،دیگه با هزار زور و زحمتی بود استفاده کردم ،احساس دستشویی داشتم ولی نمیذاشتن برم می‌گفتن احساس زوره نه دستشویی ،اگه هم داری رو تخت دستشویی کن
رسید دم ظهر و موقع اذان،صدای اذان اومد نهار برامون آوردن و منم گشنه ولی از شدت درد نمی‌تونستم بخورم دیگه دیدم تحمل ندارم و احساس میکردم دسشویی بزرگ دارم داد زدم خانوم پرستار من احساس زور دارم نمیتونم دیگه تحمل کنم اومد معاینه کرد و گفت ۶ سانتی فوری ببرین اتاق زایمان،ویلچر آوردن و منو بردن اتاق زایمان ساعت ۱۲ و ربع بود که من رفتم انقد داد زده بود لبام کویر شده بود و گلوم واقعا احساس میکردم پاره شده بدجور درد میکرد
مامان هانیل مامان هانیل ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت۳
زنداداشم برام ناهار اورد..هویج پلو و سوپ خیلی هم گشنم بود سیر خوردم گفتم دیگه شام کم میخورم..اقا هیچی دیگه دردا هی میومد و منظم تر میشد و خفیف بودن..هر چقد فاصله دردام کمتر میشد دردا یواش یواش شدت بیشتری میگرفتن..از ساعت ۱۷.۳۰ به بعد دردام شدن هر دو دقیقه ولی خب هنوز سخت نبودن و با یه تنفس اروم و نرم رد میشد.. موعد شام که رسید گفتم دیگه زایمان دارم نکنه بشه دردسر برام بذار کم بخورم از غذا ظهرم فقط برنج مونده بود پس گفتم یکم سنگینه کم خوردم..نمیدونستم زنداداشم بازم غذا سوپ میاره واس همین دیگه اونو نخوردم..ساعت حوالی ۹ شب بود که دردا یکم شدید تر شد و زنگ زدم ابجیم گفتم کی میای دردام دیگه داره شروع میشه گف الان میام..چنددقه بعد اومدن..تا ساعت ۱۲.۳۰ دقیقه شب که دیگه دردا یجورایی نفس گیر شدن همش ورزش کردم..از اون به بعد درازکش سختم بود انگار دردم بیشتر بود..یواشکی هی سرم رو قط میکردم راه میرفتم و یا روی توپ ورجه وورجه میکردم..مامام گفته بود ببینم پیشرفتت خوبه و خودت دردات شروع شده و وابسته به سرم نیستی دیگه سرم رو قط میکنم..منم دیدم سرم هم روم نباشه هی درد دارم...ساعت ۱ شب بود روی تخت سجده رفته بودم و ابجیم کمرمو ماساژ میداد..منم هی تنفس میکردم و ناله خفیف که مامام اومد بالا سرم گف دراز بکش تا سرم بگیری. نالیدم گفتم تروخدا دیگه این لامصبو نزنید به من من خودم درد دارم نیاز ندارم به سرم..گف خب دراز بکش تا معاینت کنم..معاینه کرد گف ۲ سانتی پس خوبه فقط همین نیم ساعت رو برات سرم میزنم دیگه نمیزنم..گفتم باش..سرم رو نیم ساعت وصل کرد با ان اس تی و ساعت ۱ اومد باز معاینه کرد گفتم ساعت ۱ شد سرم رو برمیداری گف معاینت کنم..