بعد بدو رفت اتاقارو باز میکرد و رفت تو آشپز خونه و مادرش هم دنبالش و پسرع رفت گلای مصنوعی ک تو آشپز خونه زده بودن رو از دیوار کند مادرش دستانش گرفت ک جیغ داد کرد بعد آبجی خانمه گفت ولش کن بچه رو و فلان و پسره هم و تیکه تیکه کرد گلارو💔(همین عید فطر اینارو با کلی وسواس خریده بودم 😭)بعد آبجیم بهشون گفت ک شاید مصعب با دوستاشه و الان نیاد و فردا ببرید مطبش خانمه گفت نه سرم درد میکنه و طاقتم تمومه و فلان میمونیم تا بیاد و پسره رفت تو اتاق خوابم و تمام جزوه های ک براشون بی خوابی کشیدم پاره کرد و مادرش دنبالش و میگرفتش آبججیش میگف ولش کن بزارش خانمه گفت اگر بره کمدشو بهم بریزه چی گفت اشکال نداره حلما جمعشون میکنه من هی میگفتم بریم تو پذیرایی میگفتن همینجا خوبه دیگ (تو اتاق خوابم نشستن 😤)آبجیام اسرار کردن بازبون بی زبونی بهشون میگفتن ک برید بیرون ولی اینا گوش نداشتن فک کنم 😭 بعد پسره رفت چراغ مطالعه ام و قوی شیشه ای ام رو شکوند 😑اونا میگفتن وای ببخشید 🤮و از حال خودم نگم داشت اشکام درمیومدبعد رفت رو تخت و حسابی بالا پایین پرید مادرش گفت همونجا بازی کن ولی دست ب چیزی نزن بعدش شروع کرد به باز کردن کشو های کمد ک همه رو قفل کردم و یکی آبجیم رو کنار کمد نشوندم و اون یکی آبجیم رو کنار میزو کتابام😮💨ولی پسره یهو دوید نگوو ک ساعتمو دیده رفت برش داش و حسابی دکمش رو زدددددد 🥲ک من از دستش گرفتم 💔(ماه رمضون خریده بودم از همین هوشمندا بود 😔)
و من در این مدت هم زنگ میزدم و هم پیام میفرستادم برا شوهرم ک بیل فامیلات جمع کن و هزارتا فحش 😔اونم بعد یک ساعت اومد و بعدش اونا رفتن و منم تا میتونستم جیغ کشیدم و گفتم تو جزوه هام مینویسی یا مادرت ؟(مادرش رو در کودکی از دست داده 😑)
چه بیشعور بودن
کاملااااااااا حق داری عزیزم من هر لحظه انتظار داشتم که از خونه ات بیرونشون کرده باشی
والا بخدا خودم بودم همین کار میکردم 😑
سلام حامد جان اسرائیل بهت حمله میکرد تلفات کمتر بود ک
عزیزم با همه اینکه بهت حق میدم
و میدونم چقدر اذیت شدی
اما خب اون بچه هم گناهی نداره مریضه دیگ دست خودش نبوده مادرش هم حتما کم آورده اما خب اینکه آورده خونه شما کار بسیار بدی کرده
احیانا اوتیسم نداشت بچش؟!
مقصراونخانمه هست که نبایدبچه ای که دست خودش نیست بیاره خونه بایدهروقت میتونست میبرد محل کارشوهرتون واینکه میتونست بچشو بغلش بگیره کنترل کنه بیشترمادروخواهره مشکل داشتن تابچه واقعاخونه مردم باید خجالت بکشن ازاین رفتارهانکنن
کاش براش کارتن میذاشتی ی گوشه بشینه
عزیزم اینجور مواقع بچه رو میکشونی یه گوشه که مامانش نفهمه یجوری دعواش کن اخم کن بهش که بترسه حساب کار دستش بیاد🥲
ببین مفصر پسره نیست میگی مریضه دیگه مقصر مادره و خاله اشه الان که گذشت اما من بودم و هستم و خیلی بدم میاد این مدلی کسی ببینم داره میرینه تو زندگیم برخورد میکنم
خب شما که میدیدی بچه شون مشکل داره باید همون اول اتاقارو قفل میکردی
یا خدا 😩😩😩 حق داشتی
مگه همسرتون پزشکه؟
چه نسبتی داشتن با همسرتون؟
همسرتون پزشک هستن ؟
خدا ب والدین بچه صبر بده و همچنین ب شما ...
یا خدا..بچشون سالمه؟؟
اوه اعصابم خورد شد
خدا صبرت بده
الان رفتن یا هنوز هستن
لباساتون میپوشیدین میگفتی میخوایم بریم بیرون شماهم همرامون بیاین یا خودت به بچه هه تذکر میدادی
من اگه بودم خودم به بچه هه تذکر میدادم یا میفرستادمش تو حیاط میگفتم تو حیاط شیطونی کن
چقدر صبوری من بودم خودم جلوی بچه رو میگرفتم هر چند فامیل نزدیک هم باشه برا شما که فامیل دور همسر بود
تا الان هم جزوه هام نگاه میکنم میخوام خودمو خفه کنم 😭از جونم مایه گذاشتم بی خوابی کشیدم ک تکمیلشون کنم و یه سری جزوه استادام بهم داده بودن برا تصحیح همه به فنا همه 😭😭😭😭😭😭😭😭
وای من جای تو دیوانه شدم 😤😤😤 عجب زن بی ملاحظه ای بوده منم قطع به یقین با همسرم دعوا میکردم حق داری عزیزمم
من آدمی هم کا ببینم کسی بچه شک جم نمیکنه خودم جمش میکنم شما هم خیلی جدی بهاش برخورد میکرد واقعن گذاشته تمام جزو ها تو پاره کنه اگه من بودم یه جور حالشو جل میآوردم حتی اگه قهر میکرد صد سال دیگه ن نمیآمد خونم به جهنم واسه تربیت بچه ش وق بزاره
ببخشید زیاد طولانی شد 💔😔الان حالم توصیف نشدنیه 😮💨گفتم بیام اینجا بگم شاید کمی از اعصبانیتم کم شه
والان بابت رفتارم با شوهرم خیلیییی عذاب وجدانم
اعصابم بدجور بهم ریخته بود و با گریه و جیغ گفتم همه چیزا وسایلا کتابام ک ب گ.ه کشیدن رو میخری .مینویسی و ملافه های تختم میشوری و قسم خوردم ک ب کسی نمیگی ک این کارا انجام بدن ک الان اخم کرد و رفت ملافه هارو بشورع 😑
بچه اش چند ساله بود اینکارارو کرد؟
بهم ادامه تایپک نمیاد
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.