۱۱ پاسخ

ببین گلم من یه تجربه شخصی خودموبگم منو شوهرم اینقدرعذابم داد سال به سال خونوادمونمیدیدم تلفنم حق نداشتم بزنم اونموقع یه دخترداشتم بخاطردخترم نمیتونستم دل بکنم هرجورکه بخای فکرشو کنی عذابم داد خدا دخترمونو ازمون گرفت الانم دوتا پسردارم خودم هنوز ۳۵سالم نیس مشکل قلبی پیدا کردم هرروز دکتربیمارستانم تحملش نکن تحملش نکن اخرشم بهت میگن توازاولش مریض بودی ال بودی بل بودی
حرفی که میزنم مال ۱۸سال پیشه
عقل الانموداشتم یه روزم نمیموندم


الانم مجبورم فقط فکرکنی درست کاملا دراشتباهی هی بدترم میشن
اینقدر داغ رودلم گذاشته الان هم پدرم هم مادرم فوت کردن ارزو به دل موندم یبار برم تو زنده بودنشون باهاشون باشم الانم میبینه پشتوانه ندارم یه مدل دیگه اذیتم میکنه تمام موهای سرم سفید شده خواستم تجربه مودراختیارت بزارم شایدخیلیا بخونن بگن چرا اسم طلاقومیاری هیچوقت خودمونو جای بقیه قضاوت نکنیم اما من دردبه استخوانم رسیده ای کاش یکیشو داشتم یا مادر یاپدر خیلی تنهاشدم بی پشتوانه شدم روحم درعذابه😭😭😭😭

منم سوالاتتو خوندم کامل حق داری
پروسه طلاق چند سالی طول می کشه
به این راحتی بچه رو ازت نمیتونه بگیره
بذار برو تقاضای طلاق هم نده
بذار اون پیش قدم بشه
تا چند سالی بعدش بچه بهت عادت کرده و ازت دور نمیشه دادگاه هم حکم رشد میده که هرچی بچه خودش انتخاب کنه
مگه چندبار زندگی میکنی
مگه تا کی جوونی
به چی دل خوش کردی
پاشو برو دیگه هم برنگرد
بچه ات هم اینجوری کمتر اسیب میبینه
نذار بچه ات بشه نقطه ضعفت

ببخشیدا شوهرت روانیه

خوب بنظرخودتون چرانمیزاره؟
گوشی روبدین دست پسرتون بهش یادبدین که به باباش بگه (باباتوکه نیستی ماحوصله مون سررفته تنهاییم به مامان بگم ببرم خونه مادرجون دلم براشون تنگ شده)
من که ازخدامه ازهمه دورباشم وتنهاباشم😂😂

عزیزم در جریان‌مشکلاتت هستم کاش بلیط بگیری بگو نیاز به اجازه تو ندارم هر موقع تو هم اندازه اون زمانی ‌که من خانوادمون ندیدم خانوادتو ندیدی منم نمیرم بگو تو که مردی تحمل نداری بگو من میرم ..باهاش اتمام حجت ‌کن بعد از این سر ۳ ماه من میرم.پیششون بردی بروی نبردی بلیط میگیرم با پسرم میرم

خوب ب مامانت اینابگو بیان پیشت چندروزی
اینجوری ک بهتره

سلام عزیزم من کل تایپیک ها را خوندم ببین منم خودم شهر غریبم پدر و مادرم تنهان سه تا بچه ایم دوتامون شهر غریب زندگی میکنیم یکیمون که آبجیمه نزدیکشونه اونم می‌ره بهشون سر میزنه ولی خوب خودشم دوتا بچه داره ببین دختر خوب من می‌دونم سختته چون خودم الان از خانواده ام دورم شما فقط خودت نیستی یه پسر بچه هم داری از طرفی همسرت فقط با این موضوع که شما نباید خانواده ات را ببینی مشکل داره طلاق چیز آسونی نیست اون بچه بالا بری پایین بیای قانون به شوهرت میددش میتونی بدون بچه ات دوام بیاری؟از طرفی خانواده عزیزن هیچ کس جای پدر مادر آدم را نمیگیرند اما به همون پدر و مادرت فکر کردی که با طلاق تو چه حالی میشن؟از طرفی الان فکر می‌کنی اگه طلاق بگیری راحت میشی نه عزیزم حتی اگه پسرت هم بهت بده مشکلاتت بیشتر هم میشه به نظر من با همه این شرایطی که گفتی زندگیت را رها نکن شما دوتا کار کن یکی اینکه با مهربانی نه با توپ و تشر از همسرت بخواه شغلش را عوض کنه دوم یا راضی اش کن برگردید شهرتون یا خانواده تون در نبود همسرتون بیان پیشت بیماری فشارخون مادرت حتما تحت کنترل دکتر هستش الان دکترها آنلاین هم ویزیت میکنن جای نگرانی نیست ولی عزیزم به طلاق فکر نکن تا میتونی برای روبه راه کردن زندگیت بجنگ تا اونجایی که توان داری تلاش کن همه چیز را درست کنی خودت تنهایی برو پیش مشاور قطعا بهتر راهنماییت می‌کنه بگذار یه مشاور حرفهات را بشنوه حتی اگه تهش رسیدی به طلاق اون مشاور می‌تونه برات مفید باشه و یه نصیحت دلسوزانه مشکلات زندگیت را نبر بیرون زندگیت میای به مادرش یا پدرش یا چه می‌دونم داداشش میگی اون جری تر میشه و مشکلاتتون بیشتر میشه

حتما با هم پیش یک روانشناس برید.چون اون بچه بعدا به مشکل میخوره و پای کسی دیگری شاید بیاد توی زندگیتون.

عزیزم یه مدت کلا نسبت به رفتن خونه مادرت بی تفاوت باش اصلا انگار نه انگار بعد چند وقت به همسرت بگو مثلا یه ماه نرفتم این چند روز تو نیستی منو بزار خونه مامانم اینا عزیزم تو این یه ماه که نرفتی اصلا حرفی از برم نزن اصلا

باور کن یکم جدیت یکم جرات یکم زبون داشتن اونو مینشونه سرجاش
ضعیف گیراورده انگار .

سر چه مسائلی فکر جدایی به ذهنتون میرسه واقعا ....

سوال های مرتبط