حس میکنم باد نیستم با پسرم ارتباط برقرار کنم،اصلا وابسته نیست بمن،شما با بچه ها چه بازی یا کارهایی میکنید ؟

ببين من يك كتاب دارم نوشته برات بازي ميذارم -يكي دالي موشه خيلي عاليع-بغل كن برقص با اهنگ-بغلش كن ببر تمام اشيا خونه نشون بده و براش توضيح بده-براش كتاب شعر اسون بچه كانه شكل ها قسنگ داره بخون -باش بازي باي باي كن-توپ بازي كن-اتل متل و لي لي حوضك كن-

من مدام دارم باهاش شعرمیخونم بازی میکنم بغلش میکنم میگردونمش الان یه جوری برام ذوق میکنه ومیخنده گریه میکنه اگه پیشش نباشم عروسکاشومیارم بازبون اونا باهاش حرف میزنم موهاشوباشعرشونه میکنم گیره میزنم باشوخی دارم گاگوله نشوشن میدم اونم داره تلاش میکنه هرکاری میکنه همراهیش میکنم

انواع صدا براش بذار وزوز زنبور -صدا سرت زدن-سرفه كردن-صدا ميراندا-تظاهر به سرفه-لپ باد كن. بعد خالي كن-

اسباب بازي پشت قايم كن بگو كجاست با شعر بازي-با عروسك دالي موشه كن-بهش نخور فرتگي خيلي پخته و هويج خيلي پخته انگشني بده بذار بوزاره بخوره -بهش ابنه بده خودش ببينه با خودت ببر جلو ابنه براش شكلك در بيار

پسر من فقط منو میشناسه خیلی وابستمه از کنارش تکون بخورم گریه میکنم خودمم راضیم

وابسته باشه دائما آویزونت باشه اصلا خوب نیست ، یه سرویس تنهایی نمیتونم برم ، حموم رفتنم با مصیبته
هیچ‌جا نمیتونم بذارمش یه وقتایی خیلب خسته میشم کم‌میارم

دقیقا منم همین حسو دارم

دختر منم اینجوریه حس میکنم