۱۰ پاسخ

من با دوتا بچه سختمه ببرمشون پارک مگر شوهرم باشه
اکثرا خونه ایم حوصلمونم سر نمیره والا

ارادو بردار داخل کالسکه بزار برین دور دور

من شوهرم صبح می‌ره ظهر میاد عصر می‌ره دیگه شب میادش
منم صبح بیدار میشم غذا آماده میکنم بعدش یکساعتی با پسرم میریم پارک در خونمون با کالسکه تا برگردیم دیگه یکم بازی می‌کنه خوابش می بره ناهار میخوریم بعدم بیدار میشه ناهارش میدم شوهرم می‌ره ماهم دوباره شام آماده میکنیم یا اینکه اول میریم پارک که سرد نباشه بعد میایم شام آمده میکنیم تا شوهرم برسه
چون تو خونه هم حوصله ش سر می‌ره هم ناارومی میکنه

تو کوچه، خونه اقوام، یکی دوبار همسرم خودش بردش پارک، ولی همسرم تو خونه خیلی باهاشون بازی میکنه، قایم باشک یاد گرفته ، دخترم و همسرم قایم میشن توماج دنبالشون میگرده،

با کالسکه میبرمش پارک تاب بازی. میزارم تو‌ چمنا بشینه پیش بچه ها.

آراد ماهم خیلی ددری شده همش میگه بریم دور دور

من هروز از عصر با کالسکه میبرمش بیرون اطراف خونمون. اگر نریم بی حوصله میشه. خودم هم حال و هوام عوض میشه

دختر منم عاشق بیرونه پنجره رو نشون میده میگه منو ببر اونجا وقتی میبرمش جلوی پنجره و تو تراس از ذوقش بال درمیاره
بیرونم یکی دو بار با کالسکه بردم تو محل دور زدیم برگشتیم تنبلیم میشه ببرمش بیرون
بزار کالسکه ش برین تا سر کوچه و برگردین

با کالسکه راحت تره
من پسرم تا میزارمش میخواد بیاد بیرون ولی وقتی میریم تو خیابون چون ماشین و آدم میبیینه دیگه میشینه
بعضی وقتا مامانمم میاد میریم بیرون و اینا

میبرم تو کوچه گاهی😅

سوال های مرتبط