سونو ان تی موعدزایمانم زده۲۹اریبهشت ولی من میدونم زودترزایمان میکنم آخه ازدخترمم زده بود۷آبان ولی من۱۶مهرکیسه آبم پاره شدزایمان کردم الان غصه ام گرفته ازخانواده هامون دوریم اینجافقط خواهرم ازدواج کرده اینجاس دوتابچه داره با دوتا خواهرزاده همسرم که یکی بچه نداره یکی مجرده دیگه کسی نیس من غصه ام گرفته زایمان کنم هاناکجابزارم یامثلا ۲یا۳نصفه شب شدبچه کجاببرم آخه همسرم که بایدمن ببره بیمارستان روزم باشع بچه کوچیک که اذیت میکنه نمیشه ببری جایی بایدبزاری یاکی بیادپهلو تختم خواهرم بچه اش آبله مرغون گرفته هانانمیتونم ببرم اونجامیترسم بگیره خودشم که کناربچشه دیونه حواسش نبودازبستنی بچه که مریض بوده خورده گفت زودمتوجه شدم تف کردم ولی مطمعنم میگیره ازاون میترسم ناقل باشه باخواارزاده های شوهرمم راحت نیستم به دوتاخواهردارم میان ولی اونامدرسه هاآخرای اردیبهشت تعطیل میکنن دوست ندارم منت خانواده شوهررو سرم باشه خودتون که میدونیدمنظورم رو دوز دیگه بگن خانواده خودش نیومدن مارفتیم بخدا اصلادوست ندارم بهشون روبزنم خدایا من یه جوری زایمان کنم که خانواده خودم باشن خواهرم بیادبیمارستان کمکم

۶ پاسخ

یکی همراهت بیاد و شوهرت بمونه پیش بچت

عزیزم بلاخره آخرش چی،بذار منت بذارن اصلا،مگه اونا وظیفشون نیس ک بیان ؟! مگه بچتو از خونه بابات آوردی ک میگی خانواده خودت راحت تری اونا منت میذارن؟! بچه برا اونا هم هست،یه بار ک آسمون ب زمین نمیاد

دخترتو بزار پیش خواهرت .یکی از اون از اون خواهرزاده های همسرت بگو بیان پیشت.منم کسی نداشتم.دخترم تا لحطه زایمان با همسرم بیمترستان بود .بعدش دخترخواهرشوهرم اومد پیشم و دخترمو همسرم رفتن خونه

دیگه ۹ ماه پیش باید فکرشو میکردی 😅😅

من دقیقا مشکل تو داشتم شوهرم گفتم ببر بیمارستان برسون پرستار همراه گرفتم کار هام انجام می‌داد من زایمان ناگهانی شد تو شهر غریب تا مادرم برسه من از بیمارستان ترخیص شدم ولی پرستار کل کارام می‌کرد تو بیمارستان بنظرم توهم همین کار کن

خدا بزرگه غصه نخور بسپر به خودش قلبت آروم میگیره

سوال های مرتبط