۸ پاسخ

پسر من خیلی بهم وابسته اس دستشویی میرم پشت در گریه میکنه تا بیام بیرون کلی نبینتم گریه میکنه ولی هر کی میاد خونمون میخواد بره گریه میکنه ک باهاش بره😂😂😂😂 همین از در اسانسور داخل بشه دوباره گریه میکنه برمیگرده ولی خب کلا عادت کرده پشت همه گریه کنه. ی بار با ابجی ام رفت خونشون ب محض رسیدن اینقد گریه کرده بود برش گردوند

همین امشب خونه مامانم تو بگو‌یک‌صدم ثانیه ازک‌دور رفت؟ نه گذاشت کن ازش دور شم نه

خداتو‌شکر کن یه بچه اجتماعی داری بغل همه میرع وابسته نیس

آره دختر منم گریه میکنه کسی بره ولی نه بخاطر اینکه اونایی که میرن را خیلی دوست داره بلکه چون دوست داره خودشم بره بیرون. در باز میشه میخواد فرار کنه انگار ☺️☺️☺️☺️ باباش عادتش داده. هربار میره بیرون اونو میبره باخودش این طفلی فکر میکنه هرکس میره باید اول اونو ببره بیرون پارک داخل کوچه و بعد بره دنبال کار و زندگیش.

پسر منم دقیقن همینه
بخدا دو شب بیمارستان بستری بودم دلم برا بچه هام پر میکشید، اومدم خونه هیچ نیومد پیشم خونه مادربزرگش بود به زور اومد
حالا من کل وقتم برا سرگرمی بچه ها میذارم موبایل وقتی میگیرم دستم ک خواب باشن کلی انرژیم برا بچه هام میذارم
ینی ی روز انقد ناراحت بودم که نگو...

منم دخترم اینجوریه
ینی خدا نکنه صدای زنداداشمو از مشت گوشی بشنوه
گرررررریهههههه که بیا دنبالم
بیچاره اونم بدو میات میبرتش
مامانم داداشام باهمه اینجوریه

بچه خواهرم تا ۳_۴سالگی پشت سر همه گریه میکرد 🤣🤣

خوبه که دخت من مثل چسبه چسبیده به من اگر بابا و داداشش باشن به اونا هم میچسبه ولی عمه و خاله و مادر بزرگ پدربزرگ حسرت اینو میخورن که ۱ دقیقه بره بغلشون

چ جالب😆عزیزمم

سوال های مرتبط

مامان گل پسر مامان گل پسر ۱۴ ماهگی
بعد من طبقه بالا مادرشوهرم اینام ، تا این بچه گریه میکنه زنگ میزنه به من که چشه ، خب بچه گریه میکنه دیگه ، میزم دسشویی گریه میکنه میرم یه کاری کنم گریه میکنه، میخواد بره سر گاز و اینا نمیزارم گریه میکنه ، گریه های وحشتناک میکنه انگار چی شده ، اینم زرتی زنگ میزنه به من که چشه بچه ، به خدا انگار شکنجه میکنمش
امروز دیگه همه چیزو گذاشتم کنار عصبانی بودم از دست بچم و این گریه های الکیش، بهش گفتم لابد میخواد یه کار بکنه من نمیزارم خطرناکه ، گریه میکنه ، میخوای من ایندفعه بزارم بره سر گاز یا دسشویی نرم اروم باشه بچه اره؟ شکنجه نمیکنمش که ، گفت نهههه گفتم شاید تب داره یا دندونش درد داره اذیتت میکنه ، میگم خب درد داشته باشه یا تب استامینوفن میدم بهش دیگه ، گفت باشه و خدافظی کرد ، اه خستم به خدا ، انگار من خودم دلم میخواد این گریه کنه ، خسته شدم به قران،‌گاهی از دستش یه دو دقیقه میرم تو اتاق فقط اروم شم و برگردم نمیفهمم چشه، فقط بهونه و غر ، دندوناشم تازه دراومده اخه
حالا اگه مادرشوهرم بنده خدا میتونست نگهش داره میگفتم یعنی میخواد یکم کمکم کنه ، ولی نمیتونه ، مشکلیم براش پیش بیاد ازش بپرسم میگه من نمیدونم ببر دکتر ، حالا تا گریه میکنه زنگ میزنه چشه😑😑