۶ پاسخ

خدارو شکر پسر منم تنفسش بالای ۱۰۰ بود تو دقیقه ۱۰ روز منم موندم کنار پسرم با شکم پاره. نه استراحت داشتم نه خورد خوراک درست حسابی شیرم کم شد منم مثل تو نیومدم یه دوش میگرفتم یه کاچی چیزی میخوردم دوباره برمیگشتم پیش پسرم

مبارکه عزیزم دعا کن پسر منم زودتر مرخص بشه

مبارکه عزیزم. ایشالله پسرکوچولوتم زودی مرخص میشه میاد پیشت😍
ببخشید میشه بدونم دکترت کی بود و کدوم بیمارستان زایمان کردین؟🥺

چه خوب خداروشکر زایمان دوم از اول راحتره؟

خداروشکر عزیزم
ان شالله پسرتم سالم و سلامت مرخص کنی

مبارکه عزیزم خداروشکر که خوبی. انشالله پسرتم سلامت باشه

سوال های مرتبط

مامان (😘چال گونه😘) مامان (😘چال گونه😘) ۷ ماهگی
تجربه زایمان

ساعت هفت صبح از خونه حرکت کردیم هشت بیمارستان بودیم رفتیم پذیرش چون روز تعطیل بود رفتیم تریاژ اونجا نامه سزازینمو دادم پذیرش شدم گفتن باید آزمایش بدی جوابش بیاد بعد بری اتاق عمل آزمایش دادم تا جوابش اومد ساعت یازده و نیم شد رفتم اتاق عمل بهم بی حسی زدن یکم طول کشید بی حس شدم بعد شروع کردن موقع فشار شکم یکم درد داشتم اذیت شدم بید گل پسرمو دیدم 🥰🥰😍😍بعدم شروع کردن بخیه زدن بعدم رفتم ریکاوری یکم بعدم رفتم بخش ک ساعت نزدیک دو بعد از ظهر شده بود راستی اینم بگم سوند رو قبل بی حسی زدن ک خیلی اذیت شدم اومدم بخش دردام خیلی زود شروع شد حتی قبل ازبین رفتن بی حسی شیاف دیکلوفناک استفاده کردم بهتر شوم روز اول خیلی اذیت شدم ۱۲ ساعت بعد عمل سوند رو در آوردن ک خیلی درد داشت ولی بعدش راحت شدم پاشدم راه رفتم خیلی بهتر شدم شروع کردم ب خوردن کم کم بهتر شدم ولی بعدش سردرد گرفتم الان ۴۸ ساعته تقریبا زایمان کردم دارم مرخص میشم برم خونه با گل پسرم خیلی خوشحالم امید وارم همتون ب موقع وصحیح سالم زایمان کنید سعی کردم کامل باشه اگه سوالی داشتید در خدمتم
مامان zeinab🩷 مامان zeinab🩷 ۲ ماهگی
تجربه زایمان سزارین ۳

مرحله ای که من یخورده اذیت شدم ریکاوری بود منو که بردن کم کم لرزم‌ شروع شد با اینکه سردم نبود میلرزیدم‌ یجور تحمل کردم و کمتر شد بردن بخش و اونجا شیاف گزاشتن برام و دردام قابل تحمل بود
اونجور که بعضیا میگن دردش خیلی سخت بود و اینا و منم با حرف اونا ترسیده بودم
ولی اینم هست بدن با بدن فرق میکنه
تحمل آدما فرق میکنه
ولی اینم هست که خودتو هرچقدر بترسونی واست سخت میگذره
و من ساعت ۸ صبح که اومدم بخش تا ساعت ۳ بعدظهر هیچی نخوردم و بعدش کم کم گفتن مایعات‌ میتونم بخورم
و بعدش اومدن سوند کشیدن که اصن درد نداشت در حد یه گاز مورچه
که بعدش شروع به راه رفتن کردم
راه رفتن اولش برام سخت بود تا وقتی که پاهامو روزمین گزاشتم چند قدم راه رفتم دیگ اوکی شدم😂
حالا خودم نمیخواستم بشینم چون راه رفتنی خیلی بهتر تر میشدم
و خداروشکر کم کم بهتر شدم و فردا صبح مرخص شدم خداروشکر میکنم که برام راحت گذشت زایمانم
ووووو
اینم بگم که بیمارستان حتما شیاف ببرید چون اونا ۶ ساعت یبار میزارن خودتون ۱ ساعت یا ۲ ساعت یبار بزارید خیلی تاثیر داره رو درداتون
امیدوارم همه مامانا به سلامتی زایمان کنن خاطره خوبی براشون بمونه💖
مامان رَستا مامان رَستا ۴ ماهگی
مامان روشا مامان روشا ۴ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۷
خلاصه من ۳۱ام ساعت ۲ونیم سزارین شدم بلافاصله بعد سزارین تا صبح دوم داخل ای سیو بودم و بچمو ندیده بودم صبح رزیدنت اومد بیدار کرد سوند هارو جدا کرد که بلند شیم راه بریم یکم سخت بود زیر شکم درد داشت اما ن اندازه انقباض های طبیعی اونا درداشون دیوونه کننده بود اومدم پایین دستمو گرفت رزیدنت راه رفتم دستشویی رفتم دوباره رفتم رو تخت اینم بگم خودشون شیاف اینا میذاشتن خدا خیرشون بده بخش ای سیو بهترین بخش بود بعد صبحانه اوردن صبحانه خوردن شدید گرسنم بود از ۲۹ام بجز سرم هیچی ندیده بودم بازم راه رفتم گفتن چایی ابجوش اینا بخور باید دستشویی شماره ۲بری تا ببرنت بخش چون شوهرم شبی ۶تومن پول میریخت هزینه ازاد نمیخواستم بیشتر پول بده فقط میخواستم مرخص بشم گفتم من کی میرم بخش گفتن بعد دفع دکترت بیاد میری منم خودمو بستم به ابجوش و اینا که دفع کنم بعدش دکترم ساعت ۲ظهر اومد رفتم بخش یک ساعت طول کشید تا بچم بیارن شوهرم گوشی اینامو اورد گفت لیلا کی مرخصی گفتم اینجا گفتن تا ۴۸ساعت بعد ای سیو مرخص نمیکنیم من تماااااام دستام پاهام ورم بود جوری که تو بارداری اصلا فشارم از ۱۱بالا تر نرفته بود بلای سگ سرم اوردن