۲ پاسخ

پسر منم اینجوری بود کم کم خوب شد. خیلی باهاش کل ننداز فق با خوبی بگو زشت بابد بپوشی

عادی پسر منم تو اون تایم اینجوری شد ی مدت بیخیال شدم اصلا اصرار نکردم ی مسافرت سه روزه بردمش خونه پدرم از سرش افتاد دیکه مثل قبل شلوار پوشید قبلش هرچی میپوشوندم میگفت بزرگه کوچیکه تنگه گشاده ب هر بهونه درش میاورد

سوال های مرتبط