خانما میخوام تجربه‌ی تلخ خودمو بگم البته ک همه‌ی شما عزیزان خیلی درکتون بالاتره و مطمئنن کاره منو انجام نمیدید
امروز قرص مولتی ویتامین خوردم رنگش صورتی بود دیدم دخترم خوشش اومده دادم دستش و مطمئن بودم نمیتونه قرص از توش در بیاره فقط در حد بازی کردنه
مشغول کار بودم دیدم یه چی دهنشه اومدم دیدم اون آلومینیوم هایی ک از جای قرص های خالی مونده رو کنده گذاشته دهنش درش اوردم همه‌ی اون خالی هارو کندم گذاشتم رو مبل ولی‌ اصلا حواسم نبود این بچه پا میشه(تازه بچم میگیره از مبل پا میشه سر پا🥹🥹🥹) چشتون روز بد نبینه رفتم آشپزخونه بعد چند دقیقه دیدم سرفه کرد دوییدم سالن دیدم قرمزززز شده نفسش رفته😭😭😭😭گرفتم بغلم زدم پشتش دست انداختم دهنش نشد ک نشد طفلی هر چی تو دلش بود پاچید بیرون بالا اورد دیگ انداختمش زمین و فقط جیغ زدم‌همسایه ها اومدن همسایمون اومد برش داشت بچه مرده بود انگار نفس نداشت دست انداخت دهنش دوباره بالا اورد اینسری نفسش اومد و من ینی جیغ زدمو گریههه کردم
خیلی خوبه آدم تو موقعیت های سخت خونسردی خودشو تا حدودی حفظ کننه ولی واقعا من خودم اون لحظه روح از بدنم جدا شده بود
اینارو از حلقش در اوردیم👇

تصویر
۱۷ پاسخ

سلام عزیزم بلا به دور.بیشتر مراقبش باش.ولی دختر من اینا رو میخوره..دستمال کاغذی میخوره.‌عدس قورت داده‌‌..اشغال های زمین ومیخوره تخمه هندونه درسته قورت داده..یه جاروبرقی برای خودش..🤣دیگه بدنش عادت کرده همه چیز میخوره‌.تو مای بیبی ش پیدا می‌کنیم.

تجربه ی تلخ مشابهی دارم از دختر اولیم😭😭😭به شدت درکت میکنم خیلی سخته 😢منم‌کلی گریه کردم‌تو اون اتفاق

یا خدا
خدا رحم کرده بهت

🥺🥺وای چه بد

یا خدا

خدا رحم کرده

تو گفتی من موهای بدنم سیخ شد بخدا 🥺قشنگم از بچه ها همه چیز بر میاد اصلا ب بچه اعتماد نکن ببین عزیزم توروخدا ول کن کار خونه رو کار رو همیشه هست بخدا من هست ک خونه بو گند میگیره اما از کنارش جم نمی‌خورم چون میدونم همه کار میکنه گاهی حتی دسشویی هم نمیرم خیلی خیلی حواست باشه اتفاق یک لحظه هست

چرا اصلا بسته قرص دستش دادی؟مگه بازیه چرا وقتس برداشتی با بی توجهی دوباره کذاشتی سرجاشو ب کارت ادامه دادی چرا اخه چرا چی از بچه مهم تر تروخدا بیشتر دقت کنید نگید سرزنش نکن گاهی همین سرزنش باعث جلوکیری از اتفاق ناگوار بعدی میشه تروخدا مواظب کوچولوهاتون باشین خدایی نکرده طوری بشه همه اول میکن مادرش کجا بود دیگه کارندارن تو زحمتشو میکشی یا هرچی

خدا رحم کرد خیلی مواظب باش.

ممنون که تجربه تو به اشتراک گذاشتی امشب پلاستیک داروهایی که داشتیم‌و دادم بهش..بازی کنه.فکر نمیکردم انقدر بچه ها بلا و فزه شدن😂❤️

واي خدا رحم كرده😭 اگه يه روزي همچين اتفاقي بيفته زبونم لال من مطمئنا سكته ميكنم، ياد نوزادي پسرم افتادم رفلاكس شديد داشت شير از دماغ و دهنش ميزد بيرون حالت كفي، فك ميكردم تشنجه و از ترس تا نفسش برگرده يه ريز گريه ميكردم، خدا سر هيشكي نياره

دختر من یکبار ریسه ی تولد و قورت داده بود رفته بود با سیمش فکر کن.بعد از تو مای بیبی پیدا کردیم دیدم یه چیز زرق و برقی توی پی پی ش هستش .دقت کردم دیدم ریسه ی تولد و کَنده قورت داده.

سلام خوبين!؟واقعان خدا روشكر بخير گذشت ممنون ك ب اشتراك گذاشتين تا ماهم بيشتر حواسمون باشه انشاالله ك بلا ازتون دور باشه عزيزم و سلامتى باشه هميشه واستون

حتی منی ک در هفته یبار جارو میزدم خونمو الان هروز جارو میکنم چون یهو یچی رو زمینه حواسم نی میخوره

منم یبار بسته دستمال کاغذی رو گذاشته بودم دیدم یکی کشید بیرون و میخواد بخوره.یبارم یه رسید عابر بانک شوهرم انداخته بود زمین ،پیداش کرد و پاره ش کرد داشت میخورد ک سر رسیدم خداروشکر

دختر باید حواستو جن کنی سختههه من خودم یبار دنیز دستمال کاغذا دوتارو خورده دیدم سرفه میکنه چشاش مثل کاسه خون بود نفسش نبود یهو دیت انداختم دهنش دستمال در اورد حتی دهنشو زخمی کردم خیلی گریه کرد گریه کردم

خدا روشکر به خیر گذشته 🥺باید خیلی مراقب باشیم لحظه ای غفلت نباید کرد

سوال های مرتبط

مامان امیرعباس مامان امیرعباس ۱۵ ماهگی
بغض دارم ولی نمیتونم گریه کنم چون مادرم امشب خونمونه
امشب شوک بدی بهم وارد شد انشالله ب همین ماه رمضان هیچ مادری بچشو ب این حالتی ک من دیدم نبینه
چقد صحنه ی بدی بود
یه دفعه ای اینقدر بالا آورد بچم ک تاحالا تو عمرم اینجوری ندیده بودم مثل شیر آب پرفشار و جهشی بالا آورد
ینی چشاش گرد شده بود دور دهنش کبود شده بود و نفسش بالا نمیومد و داشت دست و پا میزد تو بغلم همه اینا تو ۸ الی ۱۰ ثانیه اتفاق افتاد هرکاری میکردم نفسش بالا نمیومد تا مادرم از دست گرفت بچه مو سرشو ب پایین آورد و چندتا محکم دست بین دو کتفش تا نفس کشید
وقتی هممون آروم شدیم دیدم مادرم داره گریه میکنه فکر کردم برا پسرم گریه میکنه میگم چیشده میگ وقتی پسرت حالش بد شد و چشمم خورد بهت و دیدم نفس نمیتونی بکشی و رنگت سفید شده داشتم میمردم
گفت اون لحضه تو فقط داشتی ب پسرت فکر میکردی و من ب حال تو داشتم سکته میکردم
چقدر مادر بودن سخته😭دلم کباب شد برا مادرم و پسرم






ینی شوهرم اینقدر بیخیال میگم چرا بدون اطلاع من ب بچه املت دادی میگ حالا ک چیزی نشده 🤦‍♀️