سلام .دوستان بلاخره منم دوروزه زایمان کردم،😮‍💨،،😤 طبیعی بودم
خب خلاصش کنم که من از چهل هفتمم دوروز گذشت ولی درد آنچنان نداشتم ..چهل هفته کامل که بودم انقباضاتی داشتم ولی چون استرس گرفتم همونم گم شد .. همون روزش 4بار بیمارستان رفتم ولی از دو سانت بیشتر پیشرفت نداشتم... 40هفته چون کامل بودم و زایمان نکردم باید همش نوار قلب بچه میدادم و گفتن برو سونو بیوفیزیکال هم بده قبل سونو رفتم پیش دکترم و موضوع رو بهش گفتم که از زمان زایمانم دوروزم گذشته ..گفت برو روتخت یه معاینه‌ تحریکی بکنم 😑😑 معاینه تحریکی کرد قابل تحمل بود ولی همون باعث شد یک سانت پیشرفت کنم و‌کیسه آبم نشتی کنه که من متوجهش نبودم..عصر که رفتم برای سونو..گفت آب بچه کم شده آبریزش نداری؟ منم‌گفتم نه متوجه نشدم... با همون سونو سریع اومدم بیمارستان و بستریم کردن ساعت 8ونیم شب امپول فشار بهم زدن و تا 5دقیقه مونده به دوازده شب زایمان کردم😮‍💨 سخت بود ولی خداروشکر گذشت ... ولی دیگه دفعه آخرمه😁😁 خدایی نمیخام دیگه تجربه کنم البته این زایمان دومم بود و بنظرم اولی اسونتر بود...چه سزارین و‌چه طبیعی ..چون هردوتاش بدبختی داره ...

۰ پاسخ

سوال های مرتبط

مامان حنانه مامان حنانه ۷ ماهگی
سلام منم خدا رو شکر دیروز زایمان کردم اومدم تجربه زایمانم رو بگم من توی ۴۰ هفته و ۳ روز زایمان کردم و اینکه هر کاری میکردم که زایمان کنم نمی‌شد همون روز واسه ان اس تی رفتم بیمارستان بهشون گفتم که بستریم کنن اما گفتن که ۴ روز دیگه وقت داری برو واسه ۴ روز دیگه معاینه که شدم ۲ نیم باز بودم اما دوست نداشتم معاینه بشم ی ماما اومد گفت ی معاینه معمولی هست اما انگار دروغ گفت معاینه تحریکی انجام داد و از همون لحظه دردم شروع شد اما خیلی کم و قابل تشخیص نبود بعد کم کم بیشتر میشد تا رسید ب ساعت ۲ نیم شب که دردام شدید شد هر سه دقیقه یکبار می‌گرفت کم کم زمانش کم میشد البته بگم همون شب رابطه هم داشتم وقتی که هر ۳ دقیقه یکبار شد رفتم بیمارستان معاینه شدم گفتن همون دو سانتی برو خونه رفتم خونه تا دردم شد هر ۱۰ سانیه یک بار بعد رفتم بیمارستان دم در زایشگاه نشستم نتونستم سر پا وایسم ماما ها میگفتن این از دروغ می‌کنه تا بستریش کنیم ببریدش خونه بعد ی ماما دیگه گفت بزار هی معاینه اش کنیم شاید راست بگه اومد معاینه کرد گفت وای این کله بچه س ببریدش اتاق زایمان بعد خود ب خود کیسه ابم پاره شد بعد از ۵ دقیقه دخترم ب دنیا اومد که بهترین حس دنیا رو داشتم بعد از تولدش انگار از جهنم وارد بهشت شدم کل دردی که کشیدم ۲ ساعت بود موقع زور زدن زیاد درد نداشتم واقعا قابل تحمل بود زور زدن ولی قبل از اینکه کیسه ابم پاره شه دردش سخت بود ولی باز خیلی زود تموم شد بعد از اون واقعا انگار اصلا زایمان نکردم اما بخیه ها هم اذیت میکردن اما با شیاف اوکی بود خلاصه طبیعی واقعا زایمان خوبیه ببخشید اگه طولانی شد
مامان نازگل مامان نازگل ۶ ماهگی
تجربه ی زایمان
من روز دوشنبه نوبت معاینه تحریکی داشتم با دهانه ی رحم دوسانت باز شده. روز قبلش یعنی یکشنبه ۹اردیبهشت از صبح که بیدار شدم داشتم کار می کردم و پیش از ظهر دیدم صبح تا حالا بچم تکون نخورده خلاصه با استرس و وسایل خودم و بچه راهی بیمارستان شدیم رفتم اونجا نوار قلب گرفتن بچه شروع کرد تکون خوردن نوار قلبش خوب بود چون زیر دلم یکم درد می کرد گفتم بهشون گفتن باید معاینه بشی معاینه شدم همون دوسانت بودم دیگه از بیمارستان زنگ زدن دکترم ببینن باید چیکار کنن چون دیابت هم داشتم دکترم گفته بود باید بستری بشه چون دیابت داره و بچه تکون نمی خورده خطرناکه خلاصه خود دکتر اومد چون تو بیمارستان بود یه معاینه ی فوق العاده خشن و محکم کرد که تحریک بشه باز همون دو سانت بودرفتن کارای پذیرش رو انجام بدن منم لباس بیمارستان پوشیدم و رفتم تو زایشگاه اونجا بهم سرم زدن و آمپول فشار دوباره نوار قلب و بعد یه قرص زیرزبونم دادن بذارم گفتن میتونم برم بیرون زایشگاه پیش همراهام رفتم بیرون ناهارمو خوردم یکم نشستم پیششون دوباره رفتم تو دوباره آمپول فشار و دردای زیر دلم شدیدتر شروع شده بود خلاصه تاشب دوبار که شیفت عوض شد معاینه کردن که همون دوسانت بودم نوار قلب مدام می گرفتن و آمپول فشار و بخاطر معاینه دکتر به لکه ببنی افتادم گفتن راه برو وورزش کن و با توپ بهم ورزش یاد دادن خلاصه تا شب همینطوری دردام شدیدتر شده بود و نوار و آمپول فشار ولی خبری از درد زایمان نبود
مامان افرا مامان افرا ۸ ماهگی
مامان زینب و حسین مامان زینب و حسین ۳ ماهگی
سلام‌ مامانای مهربون میخواستم تجربه زایمان طبیعیم رو براتون تعریف کنم‌البته من زایمان دومم بود😁

من ۳۸ هفته زایمان کردم بچه ها...۳۶‌هفته که سونو وزن رفته بودم بچه ۳ کیلو بود و دکترم میگفت ۳۷ هفته معاینت میکنم ببینم چطوریه اوضاع تا اون تایم که ۳۷ هفته بشم ورزشای زایمان راحت خانم‌آبادی رو شرکت کرده بودم و انجام می‌دادم بخصوص چن روز مونده به زایمانم مرتبا ورزشا رو انجام می‌دادم ۳۷ هفته رفتم و دکتر گفت یک‌سانت بازی و به گفته خودش خیلی کم معاینه تحریکی انجام داد بعدش که من ورزشارو انجام می‌دادم تا دهانه رحمم بازتر بشه شد ۳۸ هفته و من رفتم دکتر ۲۰ تیر بود...دکتر معاینه کرد و گفت بیشتر از ۲ سانت بازی و معاینه تحریکی حسابی کرد و گفت احتمالا تا فردا زایمان میکنی من اصن‌باور نکردم چونکه سر دخترم بعد معاینه تحریکی ۳ روز طول کشید تا زایمان کنم گفتم اینم حتما همینه...هیچی دیگه دو سه ساعت بعد معاینه که اومدم خونه انقباضام شروع شده بود و من با تنفس ها ردش میکردم و قابل تحمل هم بودن...اسکات قدم چمباتمه...چمباتمه قدم..و یسری حرکات دیگه که تو کلاس یاد گرفته‌بودم به اضافه تکنیک های تنفسی رو انجام میدادم...بعدش گرفتم خوابیدم ساعت ۲ نصفه شب بود تقریبا یک ساعت و نیم بعدش با دردای خیلی بدی بیدار شدم و متوجه شدم که دیگه وقتشه چون هم دردام منظم شده بود هم بچه خودشو سفت میکرد خیلی دردای بدی بود واقعا ولی میشد تحملش کرد شوهرمو بیدار کردم و..بقیه شو پایین میگم
مامان دلخوشیام💙 مامان دلخوشیام💙 ۱ ماهگی
تجربه زایمان(طبیعی)
خب من ۲۱ ام معاینه شدم ۱ سانت بودم بعد دکتر برام معاینه تحریکی انجام داد که بعدش خونریزی گرفتم گفت برو بیمارستان شبش رفتم بیمارستان که باز معاینه کردن گفتن ۲ سانتم و چیزی نیست برم خونه گذشت تا دیشب من درد داشتم ولی نه خیلی شدید حرکات بچم هم نسبت به روزای دیگه کمتر شده بود دیگه باز رفتم بیمارستان که گفتن همون ۲ سانتم و ضربان قلب بچه هم خوب بود و دردام هم ثبت شد ولی گفتن درد زایمان نیست خلاصه ما باز برگشتیم خونه که از نصف شب دیگه دردام هی شدید شد که نمیتونستم نفس بکشم از صبح تایم گرفتم فاصله شون زیر ۸ دقیقه و ۵ دقیقه بود ولی نرفتم بیمارستان گفتم خوب دردامو خونه خودم بکشم بهتره دیگه ساعتای ۱۴ رفتیم بیمارستان تا معاینه کرد گفت ۶ سانتم و پذیرش شدم ساعت ۱۵ رفتم زایشگاه اونجا کیسه آبمو پاره کرد با یه میله فک کنم پلاستیکی بعد گفت ۷ سانتم دیگه مامایی که برا من بود بهم ورزش داد ولی تا خواستم انجام بدم دردام خیلی شدید بود احساس زور داشتم معاینه کرد گفت فول شدی همونجا رو تخت کمک کردم با معاینه و تحریک تا سر بچه اومد پایین پایین بعد دیگه بردنم اتاق زایمان اونجا چند تا زور زدم که پسرم دنیا اومد ساعت ۱۶ کلا با اومدنش سبک شدم بعد جفتمو دراوردن که دیگه بشدت سبک شدم حس خوبی بود بعد اون همه درد بعد رحممو ماساژ داد و رسید به بخیه که من گفتم بیحسی برام زدن ولی فقط برا داخلیا چون بیرونیا گفت چون پوسته بی حس نمیشه (۲ تا بخیه بیرونی خوردم و همینم گفتن که میخواستیم اصلا بخیه نخوری ولی خودم اشتباه یجا داشتن بهم میگفتن زور نزن من فک کردم دارن میگن زور بزن که نتیجش شد دو تا بخیه)
مامان آنیسا و یسنا مامان آنیسا و یسنا ۳ ماهگی
خانمایی که پا به ماه هستین بیاین براتون از زایمان طبیعیم بگم من روز پنجشنبه ۴/۵رفتم بیمارستان برا ان اس تی طبق پریودم دیگه چهل هفته کامل بودم ولی طبق ان تی ۳۹هفته و ۴روز از شانس خوبم اون روز دکتر خودم شیفت بود اول ماما معاینه کرد گفت یه فینگری نمیشه با آمپول فشار زایمان کنی دکتر خودم اومد گفت بزار منم معاینه اش کنم با معاینه ی تحریکی دهانه رحمم رو دو فینگر کرد که خیلی درد داشت گفت باید بستریش کنید دهانه رحمش یک سانت نیست دو سانته و چون ۴۰هفته است پس بستری بشه من ساعت ۸شب روز پنجشنبه بستری شدم و آمپول فشار بهم وصل کردن ولی هیچ دردی نداشتم و هرچی معاینه میکردن دهانه رحمم همون دو سانت بود تا صبح دکترم بهم آموزشای باز شدن رحم رو میگفت ولی هرچی تلاش کردم درد زایمانم شروع نشد دیگه روز بعد که دکتر بعدی شیفت رو تحویل گرفت دوز دارو رو بیشتر کرد و من بلاخره از ساعت ۱۰دردم شروع شد ولی خیلی کم و با فاصله ی دو دقیقه ای کم کم دارو اثر میکرد و تا ساعت دوازده کیسه ی آب بچه پاره شد من با انقباض هام زور زدم و بچه هم کمک کرد تا کیسه ماره بشه ساعت دوازده بود دردای شدید شروع شد هربار دو سه تا نفس عمیق میکشیدم و یه زور محکم میزدم ساعت یک و نیم زایمان کردم و این درد سخت تبدیل شد به یک شادی از ته دل وقتی دخترم رو دیدم همه دردام از یادم رفت ۵/۵/۱۴۰۳
مامان تو دلی مامان تو دلی ۱ ماهگی
#تجربه زایمان طبیعی ۱
سلام به همگی من تقریبا بعد از دوهفته اومدم تا تجربه زایمانم رو در اختیار اونایی که مشتاق هستن بزارم
خب من ساکن بابل هستم و دکترم هم بیشتر زایمان سزارین اختیاری انجام میده و باردار هاشو ارجاع میده به بیمارستان خصوصی و زمانی که بهش گفتم دلم میخواد طبیعی زایمان کنم یه کم جا خورد چون معمولا اکثر خانما تو شهرمون میخوان سزارین بشن خب دکترمم کمکشون میکنه
دکتر گفت ۳۸ هفته بیا معاینه لگن منم رفتم یه کوچولو درد داشت چون دهانه رحم هم معاینه کرد که ۱ سانت بودم گفت ممکنه لکه بینی بگیری که طبیعیه و اینکه تا. ۳۹هفته صبر میکنیم اگر دردت گرفت که هیچ اگر نه ارزش نداره با آمپول فشار و تو هفته های ۴۱٫۴۲ زایمان کنی منم بعد از این حرفش یکم نگران شدم چون کلا از برش و بی حسی سزارین ترس داشتم
خلاصه رفتم خونه تا دوروز لکه بینی داشتم و یه کوچولو درد زیر شکم
که بعد دوروز قطع شد و منم نا امید شدم ،تقریبا از همون هفته پیاده روی و پله نوردی شروع کردم البته اینم بگم که وارد ماه نه که شده بودم اساس کشی داشتم که کلی تحرک داشتم ولی پیاده روی و ورزش فقط هفته اخر اونم روزی یک ساعت ،تقریبا دوروز مونده بود به اینکه ۳۹هفته کامل بشه تصمیم گرفتم ماما همراه بگیرم باهاش تماس گرفتم گفت ساعت ۴بیا بیمارستان پرونده و سونو آزمایشاتو ببینم و خودتم معاینه کنم ………..
مامان پوریا💙😍 مامان پوریا💙😍 روزهای ابتدایی تولد
مامان دخملم 👶 مامان دخملم 👶 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
مامانا سلام. اول اینو بگم که مسلما برای همه ما مادرا اول سلامتی بچه اهمیت داره و خیلی سزارین و طبیعی بودن برامون ملاک نیست.
من از اول بارداریم دوست داشتم زایمانم طبیعی باشه. از هفته 36 ست و سخت چسبیم به ورزش چون قبلش احتمال زایمان زودرس داشتم تقربیا فعالیت خاصی نداشتم. دیگه پریشب یعنی 22 مرداد نه ماهم کامل شد و من رفتم بیمارستان برای یه سونو کلی. انقباض داشتم و دو سانت دهانه رحمم باز شده بود. ساعت 8دیگه بستریم کردن و شروع کردن به نوار قلب گرفتن و سرم زدن و اینا... ساعت 10 بود دیدن پیشرفتی نداشتم و هنورز تو همون دو سانتم. دیگه آمپول فشار زدن تو سرمم. کم کم رو ضربان قلب بچه تاثیرگذاشت و افت شدید پیدا کرد. سریع قطعش کردن و گفتن که با دردای خودت پیش بری بهتره. برای بچه خطر داره. منم شروع کردم به ورزش کردن و تنفسای شکمی و هرچی بلد بودم... همش احساس شدید دفع ادرار و مدفوع داشتم.سر بچه خیلی فشار میاورد به لگنم ولی دهانه رحمم همون 2 سانت مونده بود. دیگه ساعت 10 کیسه آبمو زدن پاره کردن به این امید که رحمم دیگه باز شه. دردام دیگه داشت خیلی شدید می‌شد 🫠 بعد دو سه ساعت که من همش راه میرفتم و ورزش میکردم رسیدم به 5 سانت...