سلام مامانا اومدم یکم خواهرانه باهم حرف بزنیم میگم دلم میخواد بچه دوم بیازم اما دودلم بهاطر سختیاش بخاطر اینکه از همسرم دور میشم بلاخره واقعیته به نظرم میگم اونایی که دوتا یا سه تا بچه دارن چجوری مدیریت میکنین زندگیتونو روابط زناشوییتونو اصلا چجوری رو اعصابتون کنترل داربن اگه میشه منو راهنمایی کنین که یه تصمیم درست بگیزم

هرزمان خودت به یه نتیجه ی قطعی رسیدی که بچه ی دوم بیاری حتما اقدام کن‌ . شما خیلی تردید داری. بهتره صبر کنی. در مورد بچه ی دوم حتی با خودتم به نتیجه ی قاطع نرسیدی‌

ببینید عزیزم اونی ک میگه ما دور شدیم با اومدن بچه و.... فقط و فقط ب خاطر اینه ک همسرش کمک حالش نبوده و فشار زیاد فقط رو دوش مادر بوده و از شدت فشاره ناخود اگاه رو اخلاقش هم اثر گذاشه و باعث شده بد رفتار کنه با همسرش
اگر همسرتون شغلش ی شیفته و میدونید کمک میده ک دور نمیشید از هم
البته من خودم همش ب دوش خودم بوده چون همسرم دو شیفت سرکار بوده منم ب این علت خب درکش کردم هر دو داریم تلاش میکنیم و برا همین از هم دور نشدیم اصلا و مثل قبلیم

سلام ،منم مثل شمام ولی فعلا تصمیم ندارم تا بچم بره کلاس دوم ان شاءالله اونوقت

من همیشه میگم هر وقت از لحاظ روحی جسمی مالی وکمک همسر اوکی بودی بچه بیار چون اول باید خودت وبدنت آمادگی داشته باشی ،حوصله داشتی باشی چون دوتا بچه مسولیت بیشتره وسختتر از اون چیزیه که فکر میکنی البته این نظر منه ،درک وکمک همسر خیلی خیلی مهمه

ما آشناهامون سه تا دارن مثل لیلی و مجنونن.
ولی ربطی نداره که از همسرت دور بشی.اگه همسرت بیشتر سرکاره سعی کن تا همسرت میادنصف بیشتر کاراتو بکنی تا وقتی اومد پیش هم باشید.

بنظرم سخته
بهش فک نکن حالا
اگه همسرتون کمک میکنن که اوکی ولی اگه نه اصلا به بچه دوم فکر نکنید
خیلیییییی سخته

سلام
بچه که بیاری بچها باهم بازی میکنن
اصلا کار آنچنانی هم بهت ندارن
از همسرت هم دور نمیشی
من امیدخدا قصد بارداری دارم با اینکه دوقلو دارم
توکل بر خدا اقدام کن

سلام من دوتا دارم با فاصله سه سال و نیم صبحا زودتر بیدار میشم واینکه هرچی بچه ها میریزن سریع جمع میکنم خونم همیشه تمیزه و هرروز یه برنامه دارم مثلا امروز اشپزخونه تمیز کردم فردا سرویسا تمیز میکنم پس فردا جارو برقی میکشم اینجوری که خودمم خسته نشم این از کار روابط زناشویی هم من بچه هام از اول عادت دادم ساعت ده خوابن شبا دیگه با شوهرم تا ۱۱ ۱۲ بیداریم چون بچه هامم صبحا هفت بیدار میشن دیگه میرسم به همه چی الانم دیگه راحت سه تایی میتونیم با بچه هام بریم حموم چون دختر اولی نزدیک پنج ساله دومی هم یکسال و سه ماهشه از اب بازی خوشش میاد اینا بازی میکنن ومنم خودمو و اینارو میشورم من تازه دختر اولیم خیلی شیطونه اما دیگه میگذرونم بعد دوسه ماه بعد زایمان قلقش میاد دستت نگران نباش

نه قربونت ما مادرپدرهایی که یهویی دوتا سه تا بچه اومد تو زندگی مون چی بگیم!
نگران زوابط خودت وهمسرت نباش اگر همسرت و خودت پایه باشین کمک هم باشین صبورباشین همه چی حله
چه یک بچه چه دوتا سه تا
اگر همسرت همکاری نکنه تو بچه اول تو بچه های بعدی هم کمک نمیکنه و از هم دور میشین و همیشه مادر خسته س

من همسرم بعد بچه واقعا تغییر کرد همه محبتش رو داده به بچه،همش فکر میکنم اگه دومی بیاد چی میشه

سلام عزیزم هلیا ک دوسالش بود فهمیدم باردارم نمیدونی چقد حالم بدبودو تا باهاش کناربیام یکماهی طول کشید..
ولی الان میبینم چقد خوب شد ک خدا علی کوچولوما داد بهمون چون واقعا راحت شدم دوتاشون باهم بزرگ میشن رابطش باخواهرش خیلی خوبه خواهربرادر عاشق همدیگن اصلا نمیتونن از هم دور باشن نمیگم دعوا نمیکنن ولی دوستیشون بیشتره شاید اوایلش خودم یکم اذیت شدم ولی چون شوهرم خیلی کمک حالم بود زیاد نفهمیدم
درکل از این شرایط راضی هستم خداروشکر
درضمن رابطمم باشوهرم مثل قبله اصلا بچه دوم باعث نشد ک ازش دور بشم
اگه سوالی داشتی درخدمتم