۶ پاسخ

منم همین شرایط رو دارم
تاهمین ی هفته پیش داشتم ازتنهایی وخستگی نابود میشدم
الانم اومدم شهر خودم پیش خانوادم ی جت مدت بمونم
چاره ای نیس باید دوری همسر و تحمل کرد
ولی این حسی ک الان دارمو اصن دوس ندارم
ی حس افسردگی ناامیدی ترس
حس اینکه چجوری میخام بزرگش کنم بدون هیچ کمکی توی شهر غریب

خیلی سخته منم ی هفته تو بارداری تومراقبتاویژه بودم خانوادم حتی خبرهم نداشتن الانم چندماهه نرفتم خونه بابام

شما ها راهتون دوره اما من خودم دورم راه دور نبست راه با پیاده تا خونه بابام یک دقیقه نمیشه همش ۴۰ثانیه است اما همسرم نمیزاره برم قبلا نا اجازه میداد در هفته دوبار برم اونم یک ساعته بر گردم هالا چون حاملم و اخراشم بهونه میاره میگه اینجوری نرو الان ۲۰روزه اون یه ساعت هم نرفتم😭😭😭

منم دورم حتی تو این شهر خونواده همسرمم نیستم منم هیچکس رو نمیشناسم اینجا.موندم بچم چطوری بزرگ کنم .شوهرمم بعضی شبها سرکاره.شاید برم یه مدت شهر خودمون مونم

من 😓حته برا زایمانم کسی نتونست بیات چون با خانواده شوهرم مشکل داشتن وتو ی خونه بودیم قبلشم بخاطر بارداری سختی ک داشتم ی سال نرفته بودم خیلی تو خودم میریختم

اره هستم
گریه میکنم باخداصحبت میکنم
چون ب مامان بابامم نمیتونم بگم که
دلشون خون میشه راه دورن چی بگم

سوال های مرتبط