۱۵ پاسخ

من علاوه براون خانه بازی ام نمیشینم اصلا 😄

نه طبیعیه
چون وضع جامعه خوب نیست
من همش فکر میکنم کسی بچه منو میدزده می‌بره خخخخ.

منم اینجوریم هیچ جا نمیشینم میگم‌نکنه کسی هلش بده یا بزنتش یا خودش بیفته سرش بخوره به جایی مدام دنبالشم استرس دارم
اینو مریضی نمیدونم از دوست داشتن زیاده چون مادر من دوسم نداشت بیخیال بود عراقی های پناهنده شهرمون تو بچگی میومدن منو میبردن خونشون براش مهم نبوده که نکنه بدزدن یا تجاوز کنن یا چیزی بشه یا تو کوچه بازی میکردم نمیومد سر بزنه بهم الانم همینه دوسم نداره سالها بهش زنگ نزنم زنگ نمیزنه براش مهم نیست در چه حالیم بچگیمم بارها تو خیابون گم شدم مهم نبوده براش
ولی من عاشق دخترمم تو خونه هم مواظبشم تا بمیرمم همینه چشمم دنبالشه بهترین وسایل و بهترین تفریح و کلاس رو میفرستم ولی دورادور مواظبشم هیچی سرش نیاد بعضی چیزا قابل جبران نیست

وای منم اینجورم.یه پارک نزدیک خونمونه کلا یه دونه تاب و سرسره هم داره بااین حال بازم نمیتونم مث بقیه برم بشینم ازدور نگا کنم باید جفتش باشم ازبس استرس میگیرم سریع میگم برگردیم خونه

منم عین شماهستم جامعه بسیار ناامن هست

من خانه بازیم میرم دنبالش فوبیا واسه یه لحظه اشه😑😑😑😑😑

منم همینجورم .حتی خانه بازی میبرم تا اخرسرپا وایمیسم از دور نگاش میکنپ

من میشینم نگاه میکنم ولی چشم برنمیدارم غروبا ک شلوغه ببرم تو دیدم کم باشه وایمیسم

خداروشکر این مشکلو ندارم چون پسرم عینه کنه میچسبه بهم اصلن خودش بازی نمیکنه 🤣🤣🤣🤣 کاش مستقل بشه

منم همینم یک ثانیه فقط نبینمش سکته میکنم . با هیچکی حرف نمیزنم که حواسم پرت نشه ازش .‌به نظرم تو این نا امنی الان طبیعیه

خوبی ک من دنبال پسرم راه میرم

وای منم همیجورم یبار رفتیم یه لحظه چشم بردوشتم دیدم نیست اینقد جیغ زدم بعد بچم اومده بوده همون جای اولی که وایساده بودم
الانم دخترم هفت سالشه میخاد بره اردو من میترسم بشدت نمیدونم بزارم بره یا نه

منم اصلا ازشون چشم بر نمیدارن بعضیا بچه رو بی خیال میشن

منم همینجوریم کلا هر جا که باشیم قضیه همینه

من حواسم هست ولی می‌شینم البته پسر من کار خطرناکی نمیکنه خصوصا تنها باشه

سوال های مرتبط