۷ پاسخ

سلام باید برای پسرت سرگرمی جدید درست کنی تو خونه.ببین به چی علاقه داره.باهاش بازی کن.خمیر با آرد درست کن.کیک پزی کن شاید نره سمت اون.مهد هم میشه ثبت نام کنی.

من باشم به هر قیمتی شده از اونجا پا میشم حوصله ی اینجور چیزا رو ندارم بچه م تربیتش اخلاقش رفتارش از هر چیزی برام با ارزش تره.با ترفند و اینا فایده نداره.ده بار گولش بزنی یه بار می‌ره پیشش بار بعدی شاید تو نتونی کنارشون باشی اتفاق یه لحظه س نزار هیچ وقت تنها بمونه اون از پسرت بزرگتره

پسرتو ببر مهد یا بذارش باشگاه یا کلاس موسیقی بیرون ازخونه سرگرمش کن تاکمتر وقت داشته باشه بااون بچه بازی بکنه

بچه های وقتی بهشون میگم‌کاری نکن بدتر همون انجام میدن
اون‌پسره چندسال داره
ی مدتی بهش گیر نده یا سرکرمش کن

من پسرم عاشق عمه و پسر عمه ش هست جوری ک میریم شهرمون هرجا دعوتمون کردن خواهر شوهرم هم باید ببریم بی نهایت دوسش داره اونا هم خیلی بهش محبت میکنن تازه خواهر شوهرم میگه ی ذره عاقل تربشه میبرمش پیش خودم 🤣

عزیزم باید یه جاذبه ای تو خونه باشه که اونو ول کنه مثلا بگو بریم کاردستی یا نقاشی یا خمیر بازی یا آبرنگ یا انواع بازی باتوپ وعروسک واینجورچیزا کدوم بیشتر دوست داره باید سرگرمش کنی وگرنه مسلما میره پیش اون

اگه بزرگتر از پسرته حتما مراقب باش از نظر مسائل جنسی خیلی مراقب باش اصلا با هم تو اتاق دربسته تنها نباشن.وقتی پسرت پایین‌ه خودتم پیشش باش

سوال های مرتبط

مامان مرسانا مامان مرسانا ۴ سالگی
بچه ها جاریم تو زندگیش مشکل داره که شاید ۵۰ درصد مقصر خودش باشه نمیدونم ولی بچه اش یه سال از بچه ی من بزرگتره و خیلی عصبی هست و پرخاشگر من با مادرشوهرم یه جا زندگی می‌کنیم و اون هفته ای یکی دو بار میاد اینجا و دوست داره با بچه ام بازی کنه لچه ی منم اونو دوست داره ولی اون نهایتا ده دقیقه با ش بازی کنه باقیش دیگه فقط اذیت میکنه و همش میگه من باهات قهرم و باهات بازی نمیکنم و دست به این نزن و اشک بچمو درمیاره اهل دویدن و بازی نیست کلا فقط میخاد بشینه یه گوشه و غر غر کنه بعدم شاید تا ۷ ساعت یا بیشتر کسی نیاد دنبالش اگه بیان بازم می‌مونن من از زندگیم میمونم چون بچم نمیاد تا وقتی اون اونجاست اگه بخوایم بیاییم شروع میکنه به گریه و زدن توسری و داد زدن و ‌کشیدن موهاش یا که دنبالمون میاد و دیگه نمیره یا دخترم هی میخاد بره اون طرف به هوای اون بارها به مادرشوهرم گفتم وقتی میاد نیا دم خونه ی ما یا به دختر من اطلاع نده ولی بازم تا میاد میادتش دم خونمون نمیدونم چیکار کنم واقعا
مامان گل پسر وتودلی مامان گل پسر وتودلی ۴ سالگی
مامانا یه چیزی ذهنم و مشغول کرده ...من پسرم قبلا ک کوچکتر بود اینطوری نبود الان مدتیه ترسو شده...یادمه چند وقت پیش در حیاطمون چند دقیقه باز مونده بود یه سگ اومده بود تو حیاط پسرم دید و ترسید از اون موقع مدام تاکید داره ک در حیاط و ببند ...حتی تا تو حیاطمون نمی ره بازی کنه تنها همش باید باهاش باشم ...با بچه ها ی فامیل یا بچه هایی ک باهاشون یه کم رفت و امد داریم زیاد مشکلی نداره اما مثلا میریم پارک اگه چند نفر رو سرسره باشن دیگه نمیره میگه مامان زیادن .همش میاد کنارم میشینه امشب پارک بودیم با چند تا بچه کمی همصحبت شد یکی دوتاشونو هم میشناخت اما نمی رفت کنارشون یا باهاشون بازی کنه اونا میدوییدن تا سمت این میومدن می ترسید و خودش و جمع میکرد همش ...این بار اول نیست ک اینطوره....منم نمیدونم واکنشم درست بود یا نه 😔 گفتم مامان اگه نری با بچه ها بازی کنی میریم خونه یا من میرم ...یکمی میرفت کنارشون ولی با فاصله از اونها میدویید
خلاصه اینجور موارد اذیتم میکنه از وقتی هم کوچک بود من مدام پارک و بیرون بردمش با هر شرایطی این نیست ک بگم نرفته عادت نداره....در مواجه با بزرگتر ها اینطور نیست ...مثلا میره بهشون دست میده سلام میکنه غریبه هم ک باشن ...یا مثلا اگه یه بچه باشه غریبه هم ک باشه باهاش ارتباط برقرار میکنه اما وقتی چن تا ان انگار ازشون میترسه.....نمیدونم طبیعیه؟ باید چ واکنشی در برابر این رفتارا داشته باشم ک درست باشه ؟؟