سلام مامانای عزیز. من شاغل نیستم دانشجوام اما سوالی از شما داشتم با توجه به تجربه تون. با تمام احترامی که برای شاغل بودنتون دارم و می دونم چه قدر قوی هستید که هم مدیریت خونه رو دارید هم مدیریت کار؛ اما می خواستم اگه ممکنه خودتونو جای من بذارین و بهم بگید اگه تو شرایط من بودید چه تصمیمی می گرفتید؟
اگه الان در همین زمان اردیبهشت ماه یه بچه سه ماهه داشتید که شیر خودتونو می خورد و پیش روی شما دو تا آزمون معلمی بود؛ همراه با وسوسه قبول شدن و داشتن شغل و حقوق ثابت(هرچند اندکم هست اما هست)؛ توصیه ها و تشویق های مکرر اطرافیان؛ حس رقابت طلبی و انگیزه هایی که تو وجودت هست؛ ترس از اینکه آینده آیا بازم فرصت شاغل شدن فراهم میشه و در نهایت مقایسه خودت با بقیه که عقب نمونی


و از طرف دیگه سن کم بچه و نیازش به شما؛ ترس از خوب نبودن مهد یا پرستار(چون شهر غریب هستم و تنها گزینه ام مهده) ؛ ترس از آسیب هایی که ممکنه قبل سه سالگی تو مهد ببینه(به خاطر جدایی از مادر)

چه کار می کردید؟ آیا آزمونو شرکت می کردید یا به خاطر فرزندتون فعلا دو سه سال بی خیال شغل می شدید؟

۱۲ پاسخ

عزیزم بدون ترس و واهمه شرکت کن...

چون اولا رقابت زیاده و امکان قبول نشدن هم هست ولی نباید فرصت ها رو از دست بدی

دوما بعد از قبولی سریع نمی فرستن سر کلاس که ... می فرستن دوره دانشگاه فرهنگیان که اونم یه سال طول می کشه پس خیلی نگران سن بچه ات نباش

سوم اینکه هیچ چیز بهتر از استقلال مالی برای یک مادر نیست و بعد ها همین بچه به خاطر شاغل بودنت کلی خوشحال تره چون راحت تر می تونه خرج کنه

منم شهر غریبم و شاغل ... ولی خیلیای دیگه هم مثل من هستند و قطعا تنها نیستم.

بنظرم شرکت کن‌
اولا که رقابت تو ازمون اموزش پرورش خیلیه و خیلی رقیب داری و معلوم نیست که قبول بشی یا نشی، ان شالله که بشی
ولی اگه ازمون ندی بعد شاید خودتو سرزنش کنی که چرا شرکت نکردم‌
اگر هم قبول بشی که خیلی عالیه، اینهمه مامان شاغل واسه بچهاشون چه اتفاقی افتاده؟؟ اونم معلمی که بهترین شغله واسه زنا

عزیزم من معلمم و میگم حتما شرکت کن

حتما شرکت میکردم

اگر میدونی قطعا آینده باز هم فرصت شغلی داری میدونی بنظرم بمون کنار بچت چون با توجه به این که میگی شهر غریبی بنظرم خودت کنار بچه تا دوسالگی بمونی بهتره..من خودم سالهای اول پسرمو زیاد کنارش نبودم و درگیر کار بودم هر چند که پسرم کنار مادرم بود و بیشتر از بچع های خودش ب پسرم می رسید اما گاهی فکر میکنم اگر خودم دوسال اول کنارش بودم شاید الان تربیت دیگه ای داشت زودتر شروع به صحبت میکرد و غیره و ذلک...ولی در آخر اگر میدونی در آینده احتمال اینکه بتونی شغلی ب دست بیاری خیلی خیلی کمه و روحیه ای داری ک اگر خونه بمونی افسرده میشی قطعا از الان برو سر کار چون روحیه خودت اینجا اولویته..بعضی بچه هام تو مهد خیلی بهتر بار میان و معلمی هم شغلی نیست ک زیاد نتونی کنار بچت باشی

سلام بهتره شرکت کنی عزیزم
مخصوصا اگر شرایط داری که قبول شی و رسمی بشی هرچند ناچیز
بچه واجب تر ولی تا مهر ماه هنوز تقریبا ۶ماه وقت هست که‌شما بری سرکار تا اون زمان هم بچه بزرگتر میشه
بهتره شانس ات رو امتحان کنی یه آزمون بدی فعلا
اینکه بقیه اطرافیان تشویق میکنن‌که شما آزمون بدی نمیگن بچه رو باید جکار کنی؟
درسته بچه یکمی اذیت میشه ولی وقتی بزرگتر شد سطح توقعش بالاتر میره و چیزهای بیشتر میخواد پس خرجش هم بالاتر میره
ولی بازم بشرایط خود شما و همسرتان بستگی داره با ایشون مشورت کن اگر تایم صبح ثابت باشی یا بعدازظهر میتونی تو همون مدرسه اگر مهد باشه بچه رو همراه خودت ببری
ولی آزمون بده فعلا شانس ات رو امتحان کن منم‌معلم غیر انتفاعی هستم همکاران خیلی ازمون میدن و‌ قبول نمیشن...اگر شرایط رو داری یکبار شانس رو امتحان کنی بد نیسن

معلمی رو نمیدم
ولی شرکت میکردم
پرستاری شهریور استخدامی بود بهمن نتایج اومد
به این تندی فک نکنم بری کلاس

منم شاغلم و تا سه سالگی دخترم نمیخوام برم سرکار،با بیمه مرخصی زایمان و ۲۶ ماه بیمه بیکاری،میخوام بیمه م رو رد کنم ،مادر همسرم معلم بودن،و همسرم هنوز که هنوزه میگه خاطره خوبی نداره از اینکه توی دوران کودکیش مادرش خونه نبوده و سرکار بوده،حالا من نمیتونم کلا نرم سر کار ،چون ۱۱ سال سابقه دارم،اما خب میذارم دخترم به سن مهد برسه بعد بذارمش مهد،این تصمیم کاملا شخصیه و ببین روحیه خودت چطوره

آزمونو شرکت میکردم و اگر قبول میشدم میرفتم .برای بچمم کیفیت مهمتره تا کمیت بعضی مادرا صبح تا شب تو خونه آن و پیش بچه ولی محلش نمیدن و ارتباط خوبی باهاش نمیگیرند.یه پرستار خوبم براش می‌گرفتم💋⁦♥️⁩

به نظرم بستگی به روحیه و شرایط خودت خودت داره من سربچه اولم سه سال از کارم استعفا دادم و همه بهم میگفتن اشتباه میکنی و ... ولی دلم میگفت باید کنار بچم باشم و هیچوقت هم پشیمون نشدم چون من هم توی شهر غریبم و خانواده کنارم نیست ولی الان برای بچه دومم منتظرم یکساله بشه پرستار بگیرم یا یه مهد خوب بزارم چون شرایطم فرق داره با اون سالها

من شرکت نمیکردم
الان کارمند رسمیم بچه هم پیش مامانم میتونم بزارم( فعلا مرخصی زایمانم)
ولی دلم پیش بچس و ب استعفا فکر میکنم

بله شرکت میکردم...یعنی شک نکن.مطمئن باش اگر شرکت نکنی بعدها خودتو سرزنش میکنی اصلا هم به نیاز مالی بر نمیگرده...اون حس استقلال،این که برای خودت توی احتماع کسی هستی و نقش مثبتی توی چرخه اجتماع داری...و خیلی چیزهای دیگه؟.بعدشم شما تا انشالله آزمون بعدی بعد نتیجه بیاد،بعد آموزش‌پرورش‌گزینش و‌مصاحبه حضوری داره،دوره داره...همه اینها هست تا اون موقع فرزندت شکر خدا یزرگتر شده و‌ نگرانی شما کمتر

سوال های مرتبط

مامان فاطمه جانم مامان فاطمه جانم ۱۰ ماهگی
سلام مامانای عزیز. سوالی از شما داشتم که خیلی دوس داشتم نظرتونو بدونم. می خواستم اگه ممکنه خودتونو جای من بذارین و بهم بگید اگه تو شرایط من بودید چه تصمیمی می گرفتید؟ این سوالو از دوستای دیگمم پرسیدم اما مایلم اینجا توی یه تاپیک جداگانه هم به اشتراک بذارم.

اگه الان در همین زمان اردیبهشت ماه یه بچه سه ماهه داشتید که شیر خودتونو می خورد و پیش روی شما دو تا آزمون معلمی بود؛ همراه با وسوسه قبول شدن و داشتن شغل و حقوق ثابت(هرچند اندکم هست اما هست)؛ توصیه ها و تشویق های مکرر اطرافیان؛ حس رقابت طلبی و انگیزه هایی که تو وجودت هست؛ ترس از اینکه آینده آیا بازم فرصت شاغل شدن فراهم میشه و در نهایت مقایسه خودت با بقیه که عقب نمونی


و از طرف دیگه سن کم بچه و نیازش به شما؛ ترس از خوب نبودن مهد یا پرستار(چون شهر غریب هستم و تنها گزینه ام مهده) ؛ ترس از آسیب هایی که ممکنه قبل سه سالگی تو مهد ببینه(به خاطر جدایی از مادر)

چه کار می کردید؟ آیا آزمونو شرکت می کردید یا به خاطر فرزندتون فعلا دو سه سال بی خیال شغل می شدید؟
مامان ماهان مامان ماهان ۶ ماهگی
چی کار کنم حالم خوب شه ؟
از حدود یک ماهگی ماهان به خاطر زردی طول کشیده و به تجویز دکتر دو رو فقط با شیر خشک تغذیه شد ، تو اون دو روز خیلی آروم بود و خوابش خیلی بهتر شد تصمیم گرفتیم بازم بهش یکی دو وعده به خصوص تو شب شیر خشک بدیم اما یه هفته نشد که دیگه سینمو پس زد اوایل که با جیغ و داد و گریه الان ولی در حد دو دقیقه آروم میک میزنه و بعد با زبونش هل میده بیرون
هر کاری بگی کردم نشد اوایل انقدر سعی کردم مقاونت کنم شیشه نرم بعداز ظهر که می شد انقد گریه و بی قراری می کرد تسلیم میشد همین که شیرخشک می دادم می گرفت می خوابید سعی کردم با قطره چکون و سرنگ نمی تونست بخوره میپرید گلوش دوباره شیشه دادم ،با محافظ سینه دادم نخورد ، شیرمو می دوشیدم تو شیشه می خورد ولی الان از هفته پیش حجم شیرم خیلی کم شده در حد ۱۰ سی سی تو هر بار دوشیدن... داره خشک می شه ...
بهش فکر می کنم روح و روانم بهم می ریزه ... ناامیدم کاری از دستم برنمیاد
خسته ام !
به خاطر حرف خانواده ازشون فاصله می گیرم ولی خیلی احساس تنهایی می کنم.
عذاب وجدان دارم خیلی اوایل همیشه لباسم خیس بود شب و روز الان داره خشک می شه .... گفتم چند ماه دیگه می خوام برم سرکار شیشه بگیره خوبه ... خیلی اشتباه کردم ... حال روحیم اصلا خوب نیست تو تنهایی همش گریه می کنم ولی سعی می کنم جلو کسی به روی خودم نیارم
از شیر دادن که ناامیدم از وقتی که احساس کردم شیرم داره خشک می شه حس کسیو دارم که بهش گفتن باید قطع عضو شی
چی کارکنم حالم بهتر شه