سلام مامانای عزیز. سوالی از شما داشتم که خیلی دوس داشتم نظرتونو بدونم. می خواستم اگه ممکنه خودتونو جای من بذارین و بهم بگید اگه تو شرایط من بودید چه تصمیمی می گرفتید؟ این سوالو از دوستای دیگمم پرسیدم اما مایلم اینجا توی یه تاپیک جداگانه هم به اشتراک بذارم.

اگه الان در همین زمان اردیبهشت ماه یه بچه سه ماهه داشتید که شیر خودتونو می خورد و پیش روی شما دو تا آزمون معلمی بود؛ همراه با وسوسه قبول شدن و داشتن شغل و حقوق ثابت(هرچند اندکم هست اما هست)؛ توصیه ها و تشویق های مکرر اطرافیان؛ حس رقابت طلبی و انگیزه هایی که تو وجودت هست؛ ترس از اینکه آینده آیا بازم فرصت شاغل شدن فراهم میشه و در نهایت مقایسه خودت با بقیه که عقب نمونی


و از طرف دیگه سن کم بچه و نیازش به شما؛ ترس از خوب نبودن مهد یا پرستار(چون شهر غریب هستم و تنها گزینه ام مهده) ؛ ترس از آسیب هایی که ممکنه قبل سه سالگی تو مهد ببینه(به خاطر جدایی از مادر)

چه کار می کردید؟ آیا آزمونو شرکت می کردید یا به خاطر فرزندتون فعلا دو سه سال بی خیال شغل می شدید؟

۲۰ پاسخ

منم شرایط شما رو دارم ولی برای فرهنگیان
خانوادم نزدیکه و خیلی اصرار دارن که بخون و ما برای بچه کمک میکنیم و کمبودی نمیزاریم ولی نمیتونم چون بعدا حسرت میخورم که بزرگ شدنش رو ندیدم🥺

حالا ازمونو شرکت کن ببین اصلا قبول میشی بعد ب اینا فک کن عزیزم ازالان خودتو درگیر نکن

من از بارداریکار رو ول کردم ،وقتم گرفته میشد و خیلی خسته میشدم وقتی میومدم
بااینکه کلا پشت سیستم بودم

زندگیمو ارامشمو به هیچی نمیدم
من رتبه ۱۰ کنکور هم بودم

با این حال ارزشی که مادر و همسری یرام داره هیچی نداره

پیشنهاد میدم چله مادری اقای عباسی ولدی رو بگذرونین
شادابی مادر خونه
و تربیت یک انسان خیلی بالاست

من بیخیال ادامه تحصیل شدم بخاطر بچه ها شغلی که ازشون جدابشم که اصلا نمیتونم فکرش رو بکنم...
با اینکه خانوادم نزدیکن

من خودم جای شما بودم پارسال آزمون استخدامی آموزش و پرورش که اردیبهشت برگزار شد شرکت کردم ثبت نامش اسفند ماه بود من نمیدونستم باردارم تو تاپیک هامم هست بعدش که فهمیدم زیاد نخوندم اما چون ثبت نام کرده بودم آزمون رو رفتم قبول هم شدم اما همین چیزها باعث شد نرم برای مصاحبه و کلا بیخیال شدم من سر بچه اولم هم موقعیت کارمند شدن تو دانشگاه خودمون رو داشتم که بازم بخاطر بچم نرفتم الان هم زیاد پشیمون نیستم بعضی مواقع که خودمو با دوستام مقایسه میکنم که شاغلن با اینکه وضع مالی ما از همشون بهتره بعضی مواقع میگم شاید میرفتم بهتر بود باید شرایط خودت رو در نظر بگیری اگه تحملت بالاست و آدم جنگنده ای هستی برو من خودم زود خسته میشم

من فعلا بیخیال شغل ثابت میشدم
چون همش عذاب وجدان برای بچه میگیرم
اما کلاس میرفتم یه مهارتی یاد می‌گرفتم یا یه شغلی که بتونم تو خونه کنار بچه باشم

اگه جای شما بودم یه پرستار واسش میگرفتم از پرستاره سفته یا چک میگرفتم واسه اطمینان ازاینکه بچه پیشش هست .و این شرایط رو ازدست نمی‌دادم چون معلوم نیس تا دوسه سال دیگه چجوری باشه شرایطت

بیخیال کار میشدم
هیچی واسم مهم تر از بچم نیست

مهدکودک بهتر از پرستار تو خونه س من چندسال مربی ورزش بودم تو مهد اگه جای مورد اطمینان و خوب بزاری خیالت راحت یادم میاد بچه های کوچیک میاوردن تا کلاس اول هم ساعتی میومدن مهد انقدم همه دوست شون داشتن نگران نباش عزیزم

ببین
من با دوتا بچه تصمیم دارم برا کنکور خودم تجربی بخونم برای هدفم
هنوز اما استارت نخورده تا منابع جمع کنم
به نظرم تا ادم قبول شه شرایط استخدامی پیش بیادو اینا طول میکشه
😅پس با خیال راحت برو جلو

من با وجود بچه ي كوچيك و بارداري بخاطر علاقه ي خيلي زيادم به رشتم و آينده ي خوب ميرفتم سركلاس براي شركت تو آزمون دكتري
بچه هام يادشون نميمونه كه نهار چي دادم خوردن ولي بعدا حتما خوشحال ميشن كه مادر خوشحال و شادي دارن كه بخاطر آرزوش جنگيده و تلاش كرده
اگر ميتوني حتما برو

راستش نمیدونم اما احتمالا بیخیال میشدم میموندم خونه‌...الانم خیلی فرصت های شغلی رو توی این سه سال رد کردم یکیش یه شرکت خوب بود برای آموزش رباتیک به بچه ها خیلی آینده داشت قبل بارداری اقدام‌کرده بودم که باردار شدم پا به ماه بودم ردش کردم حتی گفتن چند ماه دیر تر میتونم بیام و واسه مهر سال آینده میخوان اما دیدم دلم نیس بچه چن ماهه رو بذارم برم ...
این رقابت ها کم ارزش شمردن مادری تو خانواده ها واقعا یه آفته .... با اینکه از کار علمی تا کار توی بهترین و شلوغ ترین دفتر چاپ و طراحی شمال تهران رو توی کارم داشتم همیشه هم ترافیک بود چن ساعت تو راه بودم اما کاری سخت تر از مادری نديدم.... و باارزش تر از اون اما این یه تصمیم واقعا سخته.... و کاملا شخصیه امیدوارم هر راهی رو انتخاب کردی پشیمون نشی از انتخابت و پای انتخابت بایستی‌....

عزیزم فکرنکن این آزمون رو بدی قبول میشی من ۳ بار تاحالا آزمون دادم ولی رد شدم ..شما آزمون و بده برای سنجش خودت .به بقیش بعدا فکر کن چون آنقدر سهمیه برای جانباز و شهدا و آخوندا گذاشتن ک به ما معمولا نمیرسه

من کلا معلمی رو دوس ندارم
ولی اگه جای شما بودم و علاقه داشتم بچه مو میزاشتم پیش یه پرستار یا مهد مطمئن و میرفتم

عزیزم مگه ثبت نامش پارسال نبود؟

ببین حتما برو شرکت تااون موقع که جواب آزمون بیاد به امیدخدا قبول بشی و بیفتی دنبال کارهای استخدامی دخترتم شده یکساله
اون موقع راحتتر میتونه مهد یا پرستاررو قبول کنه

درسته استرس جدایی از مادر و هزارتا استرس خودت هست اما به بیست سال اینده فکر کن که دخترت مادرش شاغله و بهترین هارو برای دخترش فراهم میکنه صدالبته به نفع خودش هم هست

سلام عزیزم من پارسال از وقتی مدارس شروع شد حامله بودم و هر جوره شد دوازدهم رو خوندم خیلی برام سخت بود چون حامله بودم میرفتم مدرسه همه بهم میگفتن چرا میری مخالفت میکردن پنج شنبه هفته پیش هم رفتم کنکور فرهنگیان دادم امیدوارم قبول بشم چون به نظرم خوب بود بچم‌ رو هم شیر خشک میدم میزارم پیش مامانم و الآنم دارم واسه امتحان نهایی ها میخونم درسته سخته برام ولی میخونم چون می‌دونم اگه من شاغل بشم واسه آینده پسرم هم خوب میشه و اونم بهم افتخار می‌کنه منم دانشگاه برم بچم‌ رو میذارم مهد

من توهفت ماهگی دخترم باید برگردم سرکار میزارمش پیش مامانم میرم شرایط خوبیه ازدستش نده شاید سه سال دیگه اینجورنباشه شاید تونسی ی سال مرخصی بدون حقوق بری توکل کن ببین چی پیش میاد

میشه با برنامه ریزی درست هم به بچت برسی هم به شغلت
بنظرم اگ آدم دقیقی هستی برو شرکت کن

بیخیال میشدم چون واسه خودمم سخته

سوال های مرتبط

مامان فاطمه جانم مامان فاطمه جانم ۱۰ ماهگی
سلام مامانای عزیز. من شاغل نیستم دانشجوام اما سوالی از شما داشتم با توجه به تجربه تون. با تمام احترامی که برای شاغل بودنتون دارم و می دونم چه قدر قوی هستید که هم مدیریت خونه رو دارید هم مدیریت کار؛ اما می خواستم اگه ممکنه خودتونو جای من بذارین و بهم بگید اگه تو شرایط من بودید چه تصمیمی می گرفتید؟
اگه الان در همین زمان اردیبهشت ماه یه بچه سه ماهه داشتید که شیر خودتونو می خورد و پیش روی شما دو تا آزمون معلمی بود؛ همراه با وسوسه قبول شدن و داشتن شغل و حقوق ثابت(هرچند اندکم هست اما هست)؛ توصیه ها و تشویق های مکرر اطرافیان؛ حس رقابت طلبی و انگیزه هایی که تو وجودت هست؛ ترس از اینکه آینده آیا بازم فرصت شاغل شدن فراهم میشه و در نهایت مقایسه خودت با بقیه که عقب نمونی


و از طرف دیگه سن کم بچه و نیازش به شما؛ ترس از خوب نبودن مهد یا پرستار(چون شهر غریب هستم و تنها گزینه ام مهده) ؛ ترس از آسیب هایی که ممکنه قبل سه سالگی تو مهد ببینه(به خاطر جدایی از مادر)

چه کار می کردید؟ آیا آزمونو شرکت می کردید یا به خاطر فرزندتون فعلا دو سه سال بی خیال شغل می شدید؟
مامان ماهان مامان ماهان ۶ ماهگی
چی کار کنم حالم خوب شه ؟
از حدود یک ماهگی ماهان به خاطر زردی طول کشیده و به تجویز دکتر دو رو فقط با شیر خشک تغذیه شد ، تو اون دو روز خیلی آروم بود و خوابش خیلی بهتر شد تصمیم گرفتیم بازم بهش یکی دو وعده به خصوص تو شب شیر خشک بدیم اما یه هفته نشد که دیگه سینمو پس زد اوایل که با جیغ و داد و گریه الان ولی در حد دو دقیقه آروم میک میزنه و بعد با زبونش هل میده بیرون
هر کاری بگی کردم نشد اوایل انقدر سعی کردم مقاونت کنم شیشه نرم بعداز ظهر که می شد انقد گریه و بی قراری می کرد تسلیم میشد همین که شیرخشک می دادم می گرفت می خوابید سعی کردم با قطره چکون و سرنگ نمی تونست بخوره میپرید گلوش دوباره شیشه دادم ،با محافظ سینه دادم نخورد ، شیرمو می دوشیدم تو شیشه می خورد ولی الان از هفته پیش حجم شیرم خیلی کم شده در حد ۱۰ سی سی تو هر بار دوشیدن... داره خشک می شه ...
بهش فکر می کنم روح و روانم بهم می ریزه ... ناامیدم کاری از دستم برنمیاد
خسته ام !
به خاطر حرف خانواده ازشون فاصله می گیرم ولی خیلی احساس تنهایی می کنم.
عذاب وجدان دارم خیلی اوایل همیشه لباسم خیس بود شب و روز الان داره خشک می شه .... گفتم چند ماه دیگه می خوام برم سرکار شیشه بگیره خوبه ... خیلی اشتباه کردم ... حال روحیم اصلا خوب نیست تو تنهایی همش گریه می کنم ولی سعی می کنم جلو کسی به روی خودم نیارم
از شیر دادن که ناامیدم از وقتی که احساس کردم شیرم داره خشک می شه حس کسیو دارم که بهش گفتن باید قطع عضو شی
چی کارکنم حالم بهتر شه
مامان مهرسام🤍 مامان مهرسام🤍 ۸ ماهگی
فرزند شما امروز 13 هفته و 6 روزه است.



اسباب بازی های جالب برای این سن:



اسباب بازی مورد علاقه نوزاد شما همواره خود شما خواهید بود و زمانی که شما با او می گذرانید برای رشد احساسی او بسیار باارزش است. اما برخی اسباب بازی ها هستند که او از بازی با آنها لذت می برد و برای این مرحله از رشد او بسیار مناسب هستند.



• جغجغه ها برای مدت طولانی مورد علاقه او خواهند بود و به او کمک می کنند بیاموزد چگونه حرکات خود را کنترل کند.



• کتاب های پارچه ای که بافت های گوناگون دارند و همچنین کتاب های مخصوص نوزاد که بتوان برگ های ضخیم آنها را به راحتی ورق زد، بسیار مفرح هستند.



• مکعب هایی که درون آنها «جایزه» دارد نوزاد شما را بسیار سرگرم خواهند کرد. مطمئن شوید آنها به اندازه کافی ضخیم هستند تا نوزاد شما بتواند آنها را در دست گیرد.



• ظروفی که روی هم چیده می شوند صدای خوش آیندی ایجاد می کنند و او از قرار دادن آنها بر روی یکدیگر لذت خواهد برد.



• اسباب بازی هایی که صدای جغجغه می دهند، آب از آنها می چکد یا بر روی آب شناور می شوند می توانند حمام کردن را لذت بخش کنند.



• اسباب بازی هایی که به کالسکه نوزاد شما متصل می شوند، او را در حال حرکت سرگرم نگاه خواهند داشت.



• یک جعبه موسیقی که با لمس نوزاد شما ترانه های کودکانه یا موسیقی شاد پخش می کند باعث شادی نوزاد شما می شود.



• اسباب بازی هایی که با فشار دکمه از جعبه بیرون می پرند برای مدت طولانی او را سرگرم می کنند و نوزاد شما را تشویق به بهبود هماهنگی دست و چشم خود می کند.
مامان kiyan🩵sogand🩷 مامان kiyan🩵sogand🩷 ۵ ماهگی
‍ چرا کودکم غذا را روی زمین می ریزد؟

🔖معمولا وقتی بچه های کوچک غذا می خورند ، خیلی ریخت و پاش می کنند ، وقتی آنها روی صندلی شان می نشینند تا غذا بخورند ، غذایشان را به دستان شان می مالند ، آن را همه جا پخش می کنند و روی زمین می ریزند.
🔖گاهی اوقات ذره ذره غذایشان را روی زمین می ریزند و گاهی کل محتویات بشقابشان را روی زمین پخش می کنند.
پدر و مادرها نمی دانند که چرا کودکشان این گونه غذا می خورد. آنها از خودشان می پرسند که آیا کودکشان لوس شده و می خواهد با این کارش پدر و مادرش را اذیت کند ، اما این طور نیست.

کودک وقتی سیر باشد یا وقتی او غذایش را دوست نداشته باشد ، این کار را می کند . گاهی اوقات هم خسته است و نمیتواند سر میز غذا بنشیند ، گاهی اوقات نیز بچه ها دوست دارند با غذایشان بازی کنند و ببینند که با پخش کردن غذایشان ، چه اتفاقی می افتد.

🔖وقتی کودک غذایش را روی زمین می ریزد ، لذت می برد و به دنبال این می گردد که غذایش کجا می افتد و از دیدن آن لذت می برد. شاید پدر و مادران بتوانند به زور غذای جدیدی را به کودکشان بدهند ، ولی این کار آنها نتیجه ی خوبی ندارد :
🍂اول این که دیگر بچه ها به خوردن آن غذا علاقه ای نشان نمی دهند و ممکن است هیچ گاه خودشان به سمت خوردن آن غذا نروند. تازه اگر آن غذا در اماکن عمومی یا جلوی میهمان ها سرو شود ، بچه ها فقط یک لقمه از آن را بخورند و بقیه ی غذا را کنار بگذارند و بگویند که از آن متنفرند.
وقتی بچه تصمیم می گیرد غذایی را نخورد سر تصمیم خودش می ایستد و بعدا نیز همین کار را ادامه می دهد.

🍂دوم این که این کار شما ممکن است باعث شود کودک برای همیشه از آن غذا بیزار شود . بسیاری از بزرگترها هنوز از غذاهایی که در کودکی مجبور بودند بخورند ، متنفرند