منم امروز روز سختی داشتم
نمیفهمم قدیما چجوری انقد بچه پشت سر هم داشتن
ما با یه دونه دیوونه شدیم...پسشون برنمیایم
وای من که میرم بیرون میگه دستم رو نگیر خودم برم..اون وقت میدوه بغل هم نمیاد یا دیگه خسته میشم یعنی بیرون نمیتونم برم
نبرش خوب
اشکال نداره ولی حتما ی مشاور کودک برو
و مورد دیگه مامان نهال جان شما خیلی باید به سازش برقصی ببین گلم زیر دوسال مغز بچه کامل نیست و نمیفهمه الان وقت تربیت نیست الان وقت کنجکاوی و رشد مغزیه.بعد دوسال و حتی بعضی روانشناسا میگن بعد ۳سال تازه تربیت و بکن نکن شروع میشه
گلم دختر منم همینه باید تعامل با بچه هارو یاد بگیرن.منم خانه بازی بردم همه رو صدا میکرد باهاش بازی کنن درصورتیکه از طرف بچه ها به هم اسیبی وارد نشه شما نباید مداخله کنی بذار خودش با بچه ها تعامل پیدا کنه.من زمانی مداخله کردم که بچه بزرگتر به دخترم فحش داد سر من داد زد و یک بچه دیگر میخواست با توپ به دخترم بزنه و اونا همه بالای ۴سال بودن نه همسن دخترم.
آخ آخ روانی شدیم بخدا
عزیزممم🥲❤️
خانه بازی کجا بردید عزیزم تو صفادشت؟
منم میبرمش بازار به زور تحملش میکنم که سرش داد نزنم یا کتکش نزنم ولی بعضی موقعا دیگه از حد میگذرونه به قول شما ی نیشگون میگیرم ازش ولی خیلی صبر میکنم تا آروم بشه به اون مرحله نرسه
پارک چی؟
الان که روزای خوبشه بذار سنش بیشتر بشه بدتر میشه دختر من به محض اینکه ۳سالش شد از این رو به اون رو شد اصلا یه شخصیت دیگه ای شد به شدت لجباز و شلوغ و حرف گوش نکن من به قدری از دستش حرص میخورم که زخم معده گرفتم
عزیزم بارانم مث نهاله...میریم خونه بازی نمیذاره هیچکس با اسباب بازی ها بازی کنه..من همون موقع اروم باش حرف میزنم براش توضیح میدم باور کن بچه های الان هرچی بگی میفهمن...یه چیزی هم که هست خودت از نظر روحی و جسمی خسته ای و اعصابت بهم ریخته کاش چند روزی بری خونه ی یه نفر که باهاش راحتی استراحت کنی اونا با بچه ات بازی کنن تا تو یکم سرحال بشی...منم با باران روانی شده بودم یه مدت رفتم شهرستان خونه خانوادم چند وقت موندم الان هم حوصله ام بیشتر شده هم رفتارم با باران دوستانه تره خیلی به هم نزدیکتر شدیم جوری شده بودیم که باران وقتی گریه میکرد به هرکسی پناه میبرد بجز من که مادرشم رفتار تو بچه اتو عصبی بار میاره اینجوری تا بزرگ بشه عذاب میکشی
پسر منم همینه فقط خدا بهمون صبر بده وکمک کنه
چند روز پیش آیان بردم پارک گفتم مامانی دگ بریم خونه نشست کف زمین جیع و گریه دگ موندم تو پارک همینجوری حس میکردم همه دارن نگاه میکنن بهم سعی کردم فقط بخندم ولی واقعا کم آوردم هزارتا فکر دارم اینم روش نمیدونم نگران رفتاراش باشم نگران وزنش باشم نگران...فقط خدا کنه نمیریم زنده بمونیم تا اینا از آب گل در بیان
دختر منم میگه حرف حرف خودم. اصلا صبر کردن بلد نیست. هر چی میخواد باید بشه. وقتی میریم پارک میگه بچها از تاب بیان پایین تا من برم. نمیفهم صبر کردنو
هیییییی
من که روانی شدم
یه مهمون دارم بچه کوچیک داره خیلی غیر قابل کنترله چیزی که میخواد نشه جیغغغغغ
دختر منم یه ماهی میشه اینطوری شده
بی محالی کردم درست نشد
تو پارک باهاش صحبت میکنم و یهویی نمیارمس خونه اما بازم نشد که نشد
خیلی میترسم همینطوری بمونه😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
اون موقع ها که میگفتی درکت نمیکردم ولی حالا درکت میکنم آرمین شده یه بچه فوق العاده جیغ جیغو داد میزنه گریه میکنه بچه ای بره سمتش شروع میکنه جیغ کشیدن گریه کردن از صبح تا شب کارش همینه
دقیقا دختر منم اینجوریه
منکه تا الان اصلا خانه بازی نبرذم تا یکم بزرگ بشه بفهمه اما تو پارک همین داستان رو داریم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.