مادر بودن چقد حس جالبیه امروز توحموم داشتم محافظ تشک تخت خواب رو میشستم.. یهو پام لیز خورد نزدیک بود سرم ب دیوار بخوره... میدونی حین اینک داشتم لیز میخورم و تا یکساعت بدش...میدونی داشتم ب چی فکر میکردم.... داشتم فکر میکردم اگه من لیز بخورم سرم بخوره ب یجا طوریم بشه بیهوش یا هرچی.... مایسا تنهاست تا شب که باباش بیاد.... میدونی اون لحظه که لیز خوردم ب فکر تنهایی مایسا بودم که اگه من تو خونه طوریم شه بچم تنهاست!!!!!!
خیلی جالبه بد از چن ساعت فکر کردن به این فهمیدم مادر بودن یعنی همین یعنی تو ب فکر لیز خورذن خودت نیستی بفکر تنهایی بچتی♥🥹 خدایا شکرت که منو لایق دونستی

بله عزیزم مادربودن همینه ک درهرلحظه وثانیه بفکرجیگرگوشه هاتی

تنت سلامت
منم همیشه میگم اگه چیزیم بشه شوهرم راننده اس وتوی جاده باشه چی به سر پسرم میاد🥹
چندساعت باید گریه کنه تا کسی به دادش برسه!
بعد به خودم میگم به این چیزا فکرنکن که جذبش نکنی😑

اره دیگه مامان یعنی همین برا همین میگن بهشت زیر پای مادران
ولییییی کووووو بهشتتتت

دقیقاااا من یه بار به دختر اولم شیر میدادم سینه ام بیرون بود و دیگ زودپز یکم غذا همراه بخار ازش بیرون اومد و ریخت رو پام و سوختم خیلی درد داشت ولی خیلی خوشحال بودم که اون لحظه بچه بغلم نبود و چیزیش نشد هی میگفتم خداروشکر،🥹🥹🥹

دقیقا من هم آلرژی دارم سرفه میکنم و نفسم میره تا در باز کنم یه ذره هوای بیرون بخوره بهم تا خوب شم ،یه بار خیلی حالم بد شد همش میگغتم من اگه از حال برم پسرم چیکار کنه تا باباش بیلد

دقیقا منم همینطورم
شوهرم‌ ۴ روز خونه نیس
بهش میگم‌مرتب بهم زنگ‌ بزن

مادر بودن اصلا یچیز خیلی عجیبی هست بخدااا

منم همش از این فکراـمیکنم چون بعضی وقتا فشارم میوفته همش میگم اگه از هوش برم دخترم چی میشه