۵ پاسخ

وقتی ببینم نمیتونم مدیریت کنم و درست نمیشه و بچم اذیت میشه
رفت و آمدم رو کمتر میکنم

من تا جایی ک میشه رفت و آمدو کم میکنم ولی درکل میگم یا باهم دوست باشین و باهم بازی کنین یا جمع میکنم و ب هیچکدومتون نمیدم حالا چ خونه خودمون باشه یا مهمونی، سعی میکنم ی اسباب بازی ببرم باخودمون ک با اسباب بازی صابخونه عوض کنن کنار بیان باهم ... اگرم نتونم کنترل کنم زود میام خونه ام از خواهرشوهرمم معذرت خواهی میکنم میگم بچه ها اذیت میکنن بهتره برم

من زیاد حایی نمیذم اعصابم ارومتره

هیچی میگم نمیشه میشینم ب گریه کردنش نگاه میکنن من دوتا بجه دارم نمیشه همش ب حرفشون گوش کنم ک

واا دختر ۱۰ ساله چجوری با حلما جور نیست دخترای خواهرام ۱۰ ساله ان وقتی اونا هستن من غم ندارم چند ساعتی سرشو گرم میکنن خیلی خوش میگذره به بچم

سوال های مرتبط

مامان مهیار مامان مهیار ۲ سالگی
امشب پسرم داشت بدو میکرد محکم سرش خورد به دیوار
یه لحظه دخترم جیغ کشید مامان خون میاد سرش سرمو برگردوندم دیدم کل صورت و سر پسرم خونیه ..یه لحظه نمیدونستم چیکار کنم فقط بغلش کردم تا گریه هاش بند بیاد
اصلا خونش بند نمیومد من فقط سرشو گذاشتم رو شونم تا صورتشو نگاه نکنم ..شوهرم که اومد سریع دستمال گرفت رو سرش نگه داشت خونشو تمیز کرد وقتی زخمشو دید گفت آماده شو بریم دکتر ..رفتیم دکتر شستشو داد گفت احتمالا بخیه نیاز داره ببرینش بیمارستان هم بخیه بزنین هم عکس از سرش بگیرین بخاطر ضربه ای خورده
خلاصه بردبم بیمارستان یه دکتر دیگه دید گفت فقط شستشو بدین و چسب بزنین کافیه ..رفتیم عکس هم گرفتیم خداروشکر جمجمش آسیب ندید ..گفت تا ۷۲ ساعت حواستون بهش باشه
فعلا اومدیم خونه پسرم الان خوابید من میخام بخابم میترسم
امشب دلم یه گریه درست وحسابی میخاست ولی پیشه بچه ها خودمو نگه داشتم دلم داشت پاره میشد
خلاصه اینکه خیلی مواظب بچه هاتون باشین
خدایا بلا از همه بچه هامون دور باشه ان شالله