اومدیم عروسی تالارم الان دخترمو دادم مامانم نگه داره اینجا کلا بغض داشتم که چرا نیاوردم انقدرررر حالم بده غذاهم به زور خوردم دلم میخواد برم گریه کنم
چرا اینجوری شدم لامصبببب

عزیزم اشکال نداره فردا ببرش شهربازی

ت هم حق داری عزیزم یکم برا خودت وقت بگزرون اونم پیش مادرت خوبه حالش نگران نباش

عزیزم اونم میبردی عروسی دلش باز می‌شد گناه داره همش تو خونه مثل زندان من دخترمو بردم خیلی روحیه اش باز شده

بزرگ میشه به این کارات انقدر خندت میگیره تازه بعدن حیف که خوشی نکردم تمام وقتمو برای بچه گذاشتم عزیزم.بچه اصلا وفا نداره.اصلا چه خوبش چه بدش .پس غصه ننخور حالشو ببر‌.من دخترمو هیچ جا نمیزاشتم مثل تو.الان مثل چی پشیمونم.وای پسرم مهونی دعوت کنن نمیبرم خیلی هم راحت غذا از گلوم پایین میره خیلیم خوش میگذره‌.خودتم آدمی.زیاد خودتو زجر نده دختر.بزرگ میشن میگن چیکار کردی برامون

بنظرم از سریای بعد هرجا رفتی ببر چون خوش نمیگذره ب ادم هرچند وقتی هستنم ادم چیزی نمیفهمه

میبردی کلی اذیت ات میکرد جاش خوبه پیش مامانت با بچه رفتن بیرون خیلی سخته از بس اذیت میکنن نبری هم باید غصه بخوری چرا نبردی

چون ببری وایمیسن میخواد یا بغلمون باشه یا دنبالشون باشی

اصلا ناراحت نباش منم دوبار رفتم عروسی دخترن گذاشتم پیش مامانم

عزیزم الان عروسی مناسب سنش نیست بهترین کار کردی گذاشتی پیش مامان در عوضش فردا ببر پارکی جای ک بازی کنه منم همین کارو میکنم

الهیییییی
قشنگ مهربون الان خوش بگذرون تا میری پیشش پر انرژی باشی