۷ پاسخ

وای لایکم کنید بقیشو بیام ببینم گم نکنم 😅

عززززیزم 😍😘 خداروشکرررررر

درد داشت معاینه کردنشون؟🥲

آنژیوکت واسه سرم بود؟
لباس عوض کردن باهاش سخت نبود؟
نمیشد خودت لباس ببری بپوشی باید حتما لباس بیمارستان میبود؟
لباسش از این پشت بازها بود؟
باید همه لباس هاتو دربیاری؟ حتی سوتین؟
اون سرمی که بهت زدن چی بود؟
اگه کیسه آب رو پاره نمیکردن چی میشد؟ چرا نذاشتن خودش پاره بشه؟

عزیزمممم تمام حرفاتو درخودم تصور میکردم🥹

وسط کارا ک وایمیستادی دراز می کشیدی یا میشستی

مبارک باشه پا قدم خوشگل خانومت 😍کدوم بیمارستان بستری بودی عزیزم؟

سوال های مرتبط

مامان آیلین و علی💙😘 مامان آیلین و علی💙😘 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۶خلاصه منو بزور بردن مطب دکترم ،خواهرم شرح حال داد ،دکترم گفت بخواب معاینه تحرکیت کنم سریع دردات شروع بشه راحت بشی، هرچی التماس کردم سزارین کن هرچی بخوای بهت میدم ،گفت دختر خوب تو دوبار زایمان طبیعی داشتی لگنت عالیه چرا میخوای شکمتو پاره کنی ،بخواب معاینه کنم ،اومد دستکش دستش کرد معاینه تحریکی کرد که بیست ثانیه حدودا طول کشید و خیلی عجیب بود که من هیچ دردی حس نمی‌کردم ،روی همون تخت معاینه دردام شروع شد ،و تا اومدم و رسیدیم بیمارستان هر پنج دقیقه سی ثانیه شدید می‌گرفت منم اصلا جیغ نمیزدم سرم رو میزاشتم رو سینه شوهرم و نفس عمیق می‌کشیدم ،ساعت ده صبح درد من شروع شد و تا دوازده منو شوهرم تو حیاط بیمارستان پیاده روی کردیم ، و مامانم و خواهرم تو نمازخانه داشتن دعا میخوندن، ساعت دوازده نماز ظهرم رو خوندم و گفتم من میرم داخل بلوک زایمان ،رفتم داخل معاینه م کرد گفت شش سانتی😍و زنگ بزن ماما همراهت بیاد ،لباساتم عوض کن،منم لباس زایشگاه پوشیدم و خواهرم صدا زدم گفتم بستری شدم زنگ بزن ماما بیاد ، بعد یه ماما اونجا بود بهم گفت برو تو اتاق دو، منم رفتم رو تخت دراز کشیدم و اومد سرم وصل کرد و دستگاه صدای قلب بچه رو وصل کرد ،منم دردام همینجوری می‌گرفت و ول میکرد ولی با تکنیک تنفس قابل تحمل بود ، ماما همراهم رسید یه مامای فوق العاده مهربون و خوش اخلاق ،اومد شرح حال گرفت ،دوتا شمع روشن کرد ،و اکسیژن برام وصل کرد، بعد گفت پیشرفتت فوق العاده ست و احتیاج به ورزش و توپ نیست،فقط حین درد ها نفس عمیق بکش و اصلا جیغ نزن ،من طب فشاری رو برات اجرا میکنم،
مامان نیهان مامان نیهان ۴ ماهگی
تجربه زایمان سزارین من
صب ک بیدار شدم رفتم پیش دکترم کارای بستریم انجام داد نامه و برگه خام آماده کرد کله آزمایشات و سونو هارو پرونده کرد داد. بردم بخش بستری اونجا ام کارام انجام دادیم رفتم بخش زنان زایمان شوهرم رفت برام لباس اتاق عمل گرفت و دمپایی
لباسام عوض کردم یه پرستار اومد ازم آزمایش گرفت برد ک جواب آزمایش بیاد ببرنم اتاق عمل ولی چون دکترم همه وضعیت منو چک می‌کرده تو ماه ها میدونستم نیاز نیس تا جواب بیاد گفتن سریع آماده اش کنید بیارید
یه پرستار دیگه اومد برام سوند وصل کرد یکم درد داشت ولی خودتو شل کنی نفس عمیق بکشی درد و احساس نمیکنی چون من یکم لوسم دردم اومد😂
بد منو گذاشتن رو یه تخت دیگه بردن ریکاوری اتاق عمل دوباره شوهر و یه پرستار آقا جا بجام کردن رو یه تخت دیگه آقا و یه پرستار خانوم منو بردن داخل اتاق عمل
بعد گذاشتم رو تخت اتاق عمل کمک کردن نشستم سوند اذیتم میکرد یکم
نشستم یه دکتر بیحسی و بیهوشی آقا بود کمرم ضد عفونی کرد و بهم گفت صاف وایستا سرتو بنداز پایین اصلا هیچی نفهمیدم انگار یه سوزن کوچولو زدن بعد گفت تموم شد دراز بکش دستام بستم به بغل های تخت جلو پرده کشیدن
مامان مَلِکا مامان مَلِکا ۳ ماهگی
تجربه زایمان ۸ :
پس چیشد ؟؟
من ۲ سانت بودم با کیسه آب پاره شده ک بستری شدم
ساعت ۷ معاینه شدم ۴ سانت بودم
ساعت ۸ معاینه شدم هنوز ۴ سانت بودم
ساعت ۱۰ دقیقه ب ۹ از شدت درد معاینه شدم فول بودم
و ساعت ۹ زایمان کردم
بدونِ استفاده از هیچگونه اپیدورال و مسکنی ...

بعد از بخیه منو دوباره بردن تو اتاق زایشگاه روی تخت دراز کشیدم ، چندتا خرما و آبمیوه خوردم با چایی نبات
بعد ماما همراهم دخترمو آورد بهم یاد داد چجوری بهش شیر بدم و دادم.
گفت ۲ ساعت باید اینجا بمونی بعد می‌بریمت بخش ..
تا موقع من خوابیدم ، اومد بیدارم کرد ماما زایشگاه شکممو فشار داد و مثل حالت معاینه اما با یک انگشت کرد داخل واژنم ( راستی یادم شد بگم دکترمم قبل از بخیه زدن یه عالمه فشار داد شکممو و دست کرد داخل بدنم ک اصلا دردش جوری نلود نشه تحمل کرد.. بعد لباسامو عوض کردن شورتکس و پوشک برام گذاشتن و منو بردن تو بخش.. اونجا هم بچه رو آوردن کلا پیش خودم
۲۴ ساعت بعدش هم مرخص شدم .. اگه سوالی دارین بپرسین جواب میدم
مامان رادمان مامان رادمان ۸ ماهگی
مامان لیمو مامان لیمو ۱ ماهگی
مامان محمد حسین مامان محمد حسین ۳ ماهگی
تجربه زایمان🌼
بیمارستان که رفتم ان اس تی گرفتن و انقباضات رو بررسی کردن و مامایی که اونجا بود گفت موقع زایمانه، وقتی معاینه کرد با وجود اینکه خودم فکر میکردم خیلی باز شده باشم گفت دو سانت دهانه رحم باز شده.
با دکترم تماس گرفتن و ایشون دستور دادن منو با دو سانت بستری کنن بیمارستان.
کارای بستری رو انجام دادیم و وسایلی که گفتن رو تهیه کردیم
بعد برام سرم رینگر وصل کردن و بعد از اون سرم فشار.
تو این مراحل صداهایی که از اتاق زایمان میومد یکم استرس وارد کرده یچد بهم ولی سعی میکردم حواس خودمو پرت کنم.
ساعت هشت و نیم نه بود که دردام شدید تر شد، برای معاینه اومدن و گفتن سه سانت باز شدی.
با یه وسیله ای کیسه آبمو پاره کردن و گفتن کم کم میتونی بگی مامای همراهت بیاد.
زنگ زدم وضعیت رو به مامای همراهم اطلاع دادم.
بعد از اینکه کیسه ابو پاره کردن دردای هی شدید تر میشد، مامای همراهم سه و نیم سانت که بودم ساعت ده و نیم اومد و شروع کرد ورزش دادن و ماساژ دادن ( اینجا دردا خیلی زیاد بود )بعد از یک ساعت که ورزش کردیم
دردام به حدی شده بود که تحملش برام واقعا سخت بود ولی سعی میکردم همکاری کنم، برای معاینه که اومدن گفتن ۸ سانت باز شدی و منو اماده کردن بردن اتاق زایمان
اونجا روی تخت زایمان ازم میخواستن زور بزنم ولی چون قبلش نتونسته بودم چیزی بخوردم جون نداشتم، ماما منو برد داخل حمام، به کمرم اب گرم گرفت گفت بشین و زور بزن، زور ها باید به واژن وارد میشد.
وقتی برگشتم روی تخت زایمان گفتن تا موهای بچه مشخص نشه نمیتونیم کمکت کنیم و من تمام توان باهاشون همکاری کردم.
ساعت ۱۲ و ربع شب بود که یهو صدای پسرمو شنیدم و لحظه ای که سر بچه بیرون اومد به یکباره تماااام دردام قطع شد و اروم شدم.
خیلی حس خوبی بود