«تجربه زایمان طبیعی من3»
ماما اومد و گفت اپیدورال میخوام یا نه؟؟منم یکم باهاش مشورت کردم و تصمیم گرفتم که بگیرم
اومدن برام زدن و کلا بی حس شدم از کمر
پاهام حس داشت و تکون میدادم.ماما گفت حس پاهات برگشت بیا پایین و روی توپ ورزش کن
حدود ۴۵دقیقه بعد رفتم پایین و هر نیم ساعت یبار میومد و معاینه میکرد ولی دیگه درد نداشت چون بی حس بودم کاملا و تا ۱۰سانت بشم نه دردی کشیدم نه از معاینه ها چیزی فهمیدم...
ولی بدیش اینجا بود که اومدن برای آوردن سر بچه داخل کانال
میگفتن زور بزن ولی چون بی حس بودم زورام همه الکی بود و نمیتونم فشار بیارم‌به پایین
همش تو چونه ام بود
خلاصه شکممو فشار دادن و تقریبا با شروع هر انقباض میگفتن زور بده و فشار میدادن
بچه که اومد داخل کانال منو بردن رو تخت زایمان
(که ای کاش از اول اونجا بودم)چون روی تخت عادی پاهام جایی رو نداشت که فشار بدم و زور زدن برام سخت بود
ولی وقتی رفتم رو تخت زایمان و دکتر اومد
با ۳تا زور دخترم گذاشتن بغلم😭😭🥹🥹
از وصف اون لحظه نمیتونم چیزی بگم چون واقعا قابل توصیف نیست...
اگه ورزش هارو انجام میدین و‌ پیاده روی دارین
حس خوب زایمان طبیعی رو از خودتون دریغ نکنین
احساس سبکی ای که بعدش دارین هیچ جایی نمیتونی بدست بیاری...
لحظه ی خالی شدن شکمم از وجودش سخت ترین لحظه بود برام ولی وقتی چشمای خوشگلشو دیدم ....نگم براتون
آخ از دخترکم.....🥹🥹😍😍

تصویر
۲۴ پاسخ

نمیدونم میدونستی یا نه، ولی لحظه ای که زایمان انجام میشه بلافاصله حجم خیلی خیلی زیادی از انواع هورمون های شادی بخش تو بدن ازادمیشه که از هر داروی مخدری، مخدرتره و فوق العاده حس خوب میده به آدم. اینقدری شدتش زیاده که با وجود همه سختی ها، آدم حاضره دوباره باردار بشه.
اینم سیستم دقیق آفرینش هست.
اون حس فوق العاده ای که میگی به خاطر همین انفجار هورمونیه.

ای جااااانم 🥺🥺🥺🥺چه‌قشنگ گفتی دلم‌آب شد....خدا همه نی نی هارو‌حفظ کنه و سلامت دنیا بیان

خب خداروشکر خاطره خوبی برات رقم خورده
فقط یسوال شب قبلش هیچ علائمی نداشتین یهو صبح انقباضا شروع شد؟؟ چه کارایی برای باز شدن دهانه رحم انجام دادین🥺🥺 ببخشید اینقد سوال میپرسم آخه وقتم داره تموم میشه و من هیچ علائمی ندارم

منی که دوروزه تصمیم گرفتم برم سزارین 😭

مبارک باشه 😍😍خوش قدم باشه ❤️❤️❤️ممنون از توضیحات خوبت❤️

ای جانم🥺🥺🥺امیدوارم منم زایمان خوبی داشته باشم

عزیزم اسم بیمارستانت و دکترت چی بود

ای جانم اشکم در اومد واقعا اون لحظه چه دنیای قشنگی میشه برات وانگار تازه متولد شدی

کدوم بیمارستان رفتی عزیزم

سلام عزیزم قدم دختر گلت پر برکت 😍😘
چشماتون روشن❤️
خداروشکر که زایمان خوبی داشتی ان شاءالله زودی بهتر میشی
همیشه سلامتی و شادی باشه

عزیززززم 🥹🥹دلم خاست زایمان کنم 😂
من صبح تا شب رو مخ شوهرمم ک پول بده سزارین کنم ☹️ ولی الان یکم نظرم عوض شد
بعد ببخشید عزیزم بخیه نخوردی ؟؟

عالیه مبارک گلم 🌹

سلام عزیزم من هفته دیگه چهارشنبه بایدبرم بستری شم طبیعی زایمان کنم چون قندم بالاست دکترگفت اگردردتم نگرفت بایدبیای بستری بشی.تواین یه هفته چه کارکنم که راحتترزایمان کنم دردام شروع بشن

ولی من نباید الان اشک بریزم با خواندن متن قشنگت، خدا حفظش کنه واست 😍

ماما خودت گرفته بودی یا مامای بیمارستان بود؟!

عزیزززززم😍😍😍😍

راستی بیمارستانت خصوصی بود؟ ماما همراه داشتی یا ن؟

راستی از تجربه اپیدورال راضی بودی؟ بعد زایمانت درد اینا نداشتی بی حسی که رفت؟

عزیزممممم😭 احساساتی شدم،. مبارکه انشالله زیر سایه پدرومادرش همیشه😻

من سر بچه اولم اپیدورال بودم اصلا هیچی نفهمیدم نمی‌دونم چطور بدنیا اومده اصلا چون کلا خواب بودم دوست دارم این دفعه اپیدورال نزنم لحظه بدنیا اومدنشو ببینم ولی مثل چی هم میترسم ک نتونم تحمل کنم

وای عزیزم منم کرم نیا تو صارمم خوب بود پرستاراش مهربون بودن؟ ماما همراه داشت ک ورزش بده بهمون و ساک بیمارستان رو اجبار بود برا بچه یا خودت گرفتی یکم اطلاعات میدی من هیچی نمیدونم

من بچه اولم طبیعی زایمان کردم اپیدورال زدم ولی پاهام بی حس نشدن فقط خوابم می اومد می‌خوابیدم نیم ساعت آخر اومدن معاینه گفتن سر بچه معلوم دکترم اومد گفت زور بزن گفتم نمیتونم درحالی می‌تونستم ترسیدم ی موقع دستشویی کنم.بعد ماما شکمم فشار داد دخترم دنیا اومد خیلی خوبه طبیعی.برای پسرمم رفتم ک طبیعی زایمان کنم بعد ۱ ساعت ک بستری شدم ماما کیسه ابم پاره کرد دید بچه مدفوع کرده اوژانسی سزارین شدم.خیلی سزارین بعد درد های بدی داره من تازه خوب شدم بعد ۵۰ روز

و اینکه من تصمیمم اینه اپیدورال نزنم، دوست دارم لحظه لحظه اش رو تجربه کنم، بنطرت اپیدورال زدن یا نزدن توی طول مدت زایمان تاثیر داره؟؟

عزیزم خدا برات ببخشه🥰😘 از کی ورزش و پیاده روی داشتی ؟

سوال های مرتبط

مامان محمد حسین 👼🏻 مامان محمد حسین 👼🏻 ۲ ماهگی
تجربه زایمان من ۴
خلاصه که بین. درد ها فقط ها فقط متوجه می‌شدم که ماما ها بهم داشتن ورزش میدادن تا اینکه دکتر گفت از تخت بیاد پایین و حالت دستشویی ایرانی و بهم دستگاه ان اس تی وصل کردن و گفتن فقط موقع اوج دردهات زور بزن وگرنه دهانه رحم تورم می‌کنه و بچه گیر می‌کنه ، نشستم و فقط فقط موقع درد ها با تمام توانم زور میزدم و بقیه اش رو فقط حس می کردم کمرم و لگنم داره از درد و فشار ۲ نصف میشه ،از زور درد یکبار هم استفراغ کردم تا اینکه دکتر گفت بیارینش رو تخت زایمان ،سریع بردن رو تخت و بهم ماسک اکسیژن دادن ولی دکتر گفت پاهات رو روی این قسمت جای پای تخت نذار به جای اون پاهات رو به میله اش تکیه بده و تاجایی که میتونی باسنت رو به پایین تخت نزدیک کن ،دقیقا مثل توالت ایرانی ولی خوابیده و موقع درد ها زور بزن و خداییش همه کمک میکردن و موقع درد ها بهم میگفتن یک دو سه شروع کن و من فشار رو شروع میکردم در همین حین بود که حس کردم واژنم داغ کرد و متوجه شدم واژنم رو کاملا بی حس کردن و داشتم حس میکردم که دارم کاملا باز میشم ...
مامان کارن مامان کارن ۸ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۲
من رفتم تو اتاق مخصوص خودم و دوتا ماما اومدن که سرکلاژ باز کنن برا باز کردن سرکلاژ اذیت شدم واقعا درد داشت برام و ضعف میکردم
سرکلاژ رو ک باز کردن ۴ سانت شدم و بعدش اومدن کیسه آبم رو پاره کردن بعد پاره کردن کیسه آب دردا منظم و شدت دار شده بود واقعا نمیشد تحمل کنم اونجا درخواست اپیدورال دادم متخصص بیهوشی اومد و اپیدورال زد برام دیگه هیچ دردی حس نمیکردم فقط از روی ان اس تی می‌فهمیدم انقباض دارم با مامای همراهم یسری پوزیشن و ورزش و نقاط فشاری برام انجام داد و خیلی سریع ۷ سانت شدم بعد از اون رفتم توی وان و آب گرم میگرفتم به خودم حس زور زدن داشتم ولی دردی حس نمیکردم حدودا نیم ساعت آب گرم گرفتم بعدش معاینه کردن و فول شده بودم گف موهای بچه دیده میشه دیگه روی تخت بودم متخصص بیهوشی اومد اپیدورال رو تمدید کرد برام دکتر و دوتا ماما دیگ بالاسرم بودن هربار حس زور زدن داشتم میگفتن زور بزنم تو یکی از همین زور زدنا صدای پسرم شنیدم🥺بدنیا اومد واقعا حس خوبی بود من ۴ و نیم بستری شدم و ساعت ۷ و نیم شب زایمان کردم کلا ۳ ساعت طول کشید از برش دادن هیچی متوجه نشدم از بخیه زدن هم همین طور خیلی زایمانم خوب بود

بیمارستان عسکریه رفتم قبلش بیمارستان میلاد و خانواده رفته بودم هیچکدوم به تمیزی و خوبی عسکریه نبودن دیگه همونجارو انتخاب کردم خیلی ام خداییش راضی ام

تجربه زایمان طبیعی
مامان لیانا مامان لیانا ۵ ماهگی
سلام مامانا من ۲۱ اردیبهشت زایمان کردم میخوام تجربمو براتون به اشتراک بذارم. صبح رفتم بیمارستان بستری شدم و ساعت ۱ونیم رفتم برای عمل. قبلش برام سوند وصل کردن ک درد نداشت ولی یکم سخته دیگه بلافاصله بردن برا عمل.من بیحسی بودم خیلی میترسیدم ولی واقعا حس قشنگی بود وقتی نی نیمو دیدم. یکم اون لحظه ک بالای دلم فشار دادن تا بچه بیرون بیاد سخت بود بعدشم حالت تهوع گرفتم ک با دارو کنترل کردن. متخصص هوشبری خیلی حواسش بهم بود. درکل عمل اونقدر ک فکر میکردم ترسناک نبود. بعدش بردن ریکاوری که اونجا سردم بود ک بخاطر اثر داروها لرز کردم. خیلی تو ریکاوری بودم چون حالم واقعا بد بود. ریکاوری از عمل خیلی سخت تر گذشت. بعدش بردنم داخل بخش حدود ۵بار شکمم فشار دادن که درد داشت.اخر شب از تخت اومدم پایین که اونم اولش سخت بود حس میکردم هر لحظه بخیه هام باز میشن ولی اونطور نبود.روز بعد هم مرخص شدم. تو خونه ام روزهای اول بعد زایمان خیلی ادم اذیته. کلا حال داغونی داشتم الان خداروشکر بهترم.
برای همه زایمان راحتی رو ارزومندم❤️
مامان مامان دوتافرشته مامان مامان دوتافرشته ۱ ماهگی
پارت 5
دیگه ماما همراه اومد و من خیلی خوشحال شودم تا رسید بهم ورزش روی توپ داد خیلی خوب بود گفت دراز بکش ببینم و من شودم 7سانت گفت عالیه دوباره شروع کن ولی دیگه بدنم کششش نداشت بی حال بشین پاشو میداد برام شیافت گل مغربی و معاینه تحریکی انجام میداد ولی من دیگه بریدم نمی‌تونستم دردش داخل کمرم بود اصلا. زیر دل احساس نمی‌کردم دکتر معاینه کرد گفت عالی10سانت شودی حالا باید زور بزنی فقط زور ولی دیگه بدنم خالی کرده بوده و شروع کردم زور زدن فقط موقع درد ولی فایده نداشت سر پایین نیومد و رحمم ورم کرده بود دیگه همه ماماها نگران شوده بودن شوهرم بهشون گفته بود کمکش کنید هر چه قدر بخواید بهتون میدم هزینه ماما همراه1200بود ولی شوهرم 1500ریخته بود براش فقط گفته بود کمکش کنید دیگه همشون ریختن رو سرم فایده نداشت و معاینه شودم گفت خانم 7سانت شودی از 10به 7برگشتم گفتن خوب زور نمی‌زنی ازم قطع امید کردن که دکتر گفت ببرین سر تخت فایده نداره اونجا بهتره رفتم سر تخت زایمان و دوباره ریختن رو سرم یکی رفت رو شکمم یکی رحمم رو باز میکرد فقط میگفتن زو بزن زو بزن خلاصه منم هی زور زدم زور زدم تا سرش اومد ولی دیگه تا نداشتم که دکتر گفت اومد سرش چ شونه هاش سخت بود ولی پاهاش خیلی خوب اومد و دیگه همه خسته شودن بچه رو گذاشتن روی شکمم و دکتر گفت تکون نخور تا جفت و برات در بیارم و با چند تا معاینه جفت هم در اومد و گفت حالا بخیه کنیم و ماما شروع کرد به بخیه کردن که گفت برات عالی زدم اصلا تکون نخور دیگه بخیه تمام شود و من خونریزی کردم و فشار رحمی رو شروع کردن و دست کردن داخل شکمم ون همش جیغ میزدم دیگه لرز کردم خیلی بد بود که دیگه تمام شود ساعت 12شب تا 12ظهر درد کشیدم ولی راحت شودم
مامان دلارا❤️🌱 مامان دلارا❤️🌱 ۱ ماهگی
مامان ❤️لیلی❤️ مامان ❤️لیلی❤️ ۳ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
۲
ماما گفت بیا حرکت های آخر رو هم انجام بدیم که سر بچه قشنگ توی کانال قرار بگیره و راحت زایمان کنی، همون لحظه شوهرم رو هم آورد توی اتاق و گفت باهاش ورزش کن تا آرامش بگیره، حدودا دو سه دقیقه ورزش کردیم گفتم دیگه انقباضه شدید شده نمیتونم خودم رو بگیرم که من رو خوابوندن روی تخت و گفتن یه زور بزن و یهو گفتن که موهاشو داریم میبینیم، دیگه به حرف ماما همراهم برای اینکه چه موقع زور بزنم و چه موقع نفس بکشم گوش دادم و خدارو شکر با چندتا زود بچه بدنیا اومد.و بگم وقتی بچه رو کشیدن بیرون یه حس باحال تخلیه شدنی رو تجربه میکنین😅😅 و نی نی رو گذاشتن روی سینه ام خیلی حس خوبی بود انگار اون لحظه کل اون درد ها رو آدم فراموش میکنه.
بخیه های داخلی زیاد درد ندارن، ولی بخیه بیرونی چون بدن بی حس نمیشه دردشو حس میکنی، ولی خب قابل تحمل هست، من ۵ تا بخیه خوردم.
راستی بچه ها من خودم پرسنل بیمارستان هستم و از اول بارداری همه بهم میگفتن چرا میخوای طبیعی بیاری سزارین کن و منو مدام میترسوندن من جثه ام هم ریزه میزه هست و میگفتن توی زایمان طبیعی اذیت میشی و مدام انرژی منفی میدادن و از خاطرات بدشون میگفتن و آدم رو میترسوندن، اما من خودم چون معتقد بودم زایمان طبیعی خیلی بهتره کم نیاوردم و زیر بار نرفتم و گفتم فقط زایمان طبیعی.
البته خب هرکسی یه نظری داره و بدن هرکی یجوره.
و اینکه به نظرم ماما همراه بگیرین واقعا اون لحظه بهتون آرامش میده.