۱۳ پاسخ

چندسالته،،،،منم اینطوری شده بودم بچمو دو روز نگه داشتم پیش مامانم رفتم با شوهرم یه مسافرت دیدم نه بدون بچهام نمیتونم بمونم برگشتم خسته ای کم آوردی فکر می‌کنی واقعا نمیتونی نگهش داری

خسته ای خواهر

عزیزم خسته ای واسه اونه وگرنه جونت هم واسش میدی
بعضی وقتا واقعا بچه ها آدم خسته میکنن
کمکی مامانت مادرشوهرت خواهری چیزی دور اطرافت نیست بزاری پیششون یکم استراحت کنی
اصلا چنین حرفایی تلقین نکن ب خودت اون بچست ک فقط تو این دوره بهت نیاز داره
یادت چند ماه پیش بخاطر غلت نزدن بچت چقدر ناراحت بودی؟ چون تو مادری باید بخاطر بچت هم شده قوی باشی اون تو این دنیا بیشتر از هرکس فقط ب تو نیاز داره

دندون داره در میاره

عیب نداره

دخترمنم اینجوری شده فکر کنم بازم مثه بقیه وقتا اینم یه دوره داره.بلاخره شاید ادیتم هستن برا دندون اینا
زبون ندارن که بگن طفلیا

ن اینجوری نگو، میدونی همه همینیم بخدا، من صبح ساعت 9 اومدم خونت ی مامانمو بچه رو دادم ور دلش رفتم تا یک تو اتاق خوابیدم انقد ک خسته بودم، و بچم ی لبخندش ب من کافیه ک از همه چیزم بگذرم واسش، بچت پناه اولش توییی، اون کوچیکه هنوز هیچی بلد نیست هنوز هیچ دفاعی نداره مجبوره گریه کنه و لج

عزیزم میشه گفت افسردگی ب این حس و حال ...کمک کن بگیر مشاورع برو نگران نباش یه دوره همه میتونن درگیر این حس باشن

خیلی کوچولویی عزیزم حق داری که خسته باشی از یکی کمک بگیر یه کم به خودت برس با یه مشاور صحبت کن همه چی درست میشه عزیزم سختیهاش رو گذروندی 💪🏻

عزیزم خسته ای احتمالا وگرنه جونتم براش میدی

دختر منم اینجوری شده
فک کنم تو این سن اینجوری میشن

بخاطری خسته ای از خودت با بچت بیزاری دگه بچه همینه شاید دل درده غذا سنگین بهش ندادی ؟؟؟

😒😒😒😒😒

سوال های مرتبط