۲۰ پاسخ

منم چند روز پیش دستشویی بودم درومدم دیدم شوهرم لیوان آب خودش داره میخوره میزاره دهن دخترمم🤣ولی عصبانی نشدم گفتم این باید آب جوشیده بخوره اینا پر میکروبه دیگه نداد عزیزم به اعصابت مسلط باش

عب نداره چیزی نمیشه

عه بابا شوهر منم هرچی بخوره میده ب آرش ک اونم بخوره🤦🏻‍♀️😅

حساس نشو

آرام باش

وای عزیزم حرص نخور خوبه شوهر منکه اص
لا نمیده چیزی مگه خودم بدم شیشه دستش بگم بده بخوره رو لباسش حساسه تا نق میزنه بچه پوشکش رو باز میکنه عوض میکنه یا لباسش رو کم میکنه

😂😂😂😂اگه عکس واسه الان قیافش میگه خودم بابام خوب کردیم😂حرص نخور بابا

من کلا سربچه با شوهرم بحث نمیکنم اگه من مامانشم اونم باباشه

باباها همین جورم من بهش گفتم حواست باشه به بچه اومدم دیدم خودش خوابش برده 😐

حالا شوهر من از اونور افتاده دیوانه کرده منو با این وسواس هاش ایوای اینکار رو نکن ایوای اینجا نرو ایوای اینجا نذار بچه مریض میشه انگار من مادرش نیستم دلم برای بچه‌م نمیسوزه 🤦🏻‍♀️

فقط قیافه پسرت خیلی باحاله با نگاهش داره میگه آرامش خودتو حفظ کن🤣🤣🤣🤣

میزدی تو دهنش🤣🤣

برو خداتو شکر کن
بخدا مردهایی هستن که اصلا سراغ بچه هاشون نمیرن و هیچ مسئولیتی تو زندگی برعهده نمیگیرن..اینکه شوهرت با بچه بازی میکنه خیلیییییی خوبه‌ حالا یه چیزایی هم ایده آل نباشه چیزی نمیشه مثلا اب بده خب چه اتفاق خاصی میخاد بیفته!! اینجور وقتا سعی کن بیشتر خودتو کنترل کنی...درکت میکنم همه ما بعضی اوقات بی حوصله میشیم ولی تو این موقعیتاست که باید خدارو بیشتر یادکنی و بخاطر این نعمتهایی که بهت داده شکرشو بجای بیاری بخصوص اینکه یه بچه سالم داری...و دعاکن خدا به همه اونایی که میخان هم بچه بده

بنظر من حق داری کارش اشتباه بود

وای عزیزم خیلی تند رفتی بنده خدا چ میدونسته همونو ب آرومی هم میگفتی دیگ ب بعد حواسش رو جمع میکرده دیگه حالا بنده خدا گفته خوابی هواتم داشته ک بابچه بازی هم میکرده

عیب نداره عزیزم آروم باشم😂

چقدمنی. منم پریودم نمیدونم اعصابموسرکی خالی کنم اصن🤣😂

مردا ک اینا حالیشون نمیشه آب جوشیده کنار بزار بگو این برا بچس وگرنه دل‌درد میشه

اروم باش پوستت چروک میشه

بابا عزیزم حرص نخور چیزی نمیشه
شوهر من که هرچی میخوره توی دهن بچه می‌کنه من اولا دعوا میکردم باهاش الان دیگه توان ندارم میگم هرکاری میخای بکن

سوال های مرتبط

مامان آریا مامان آریا ۵ ماهگی
چقد دلم گرفته
زنعموم که رابطمون تقریبا صمیمی بود چند وقت پیش بچه‌م بغلم بود دستشو بوس کرد من به نشونه احترام کشیدم گفتم وای زنعمو کوچیکته دستشو نبوس
منظورم این بود که اون بزرگواره مثلا تعارف کردم
دیدم ی مدت سر سنگینه
الان به مادرم گفته ناراحت شدم دست بچشو کشیده من خواستم ببوسمش
و ی جورایی قهر کرده تا اینجا رو داشته باشید
ی بارم بچه ام حدودا ۱۵ روزه بود شب گریه کرد مادرم اوند کمکم بده مثلا با دوتا دست کتفشو گرفت بلند کرد من ترسیدم گفتم مامان اینجوری نه
خطر داره بچه منم ۲.۲۰۰ گرم بود اون موقع
دیروز با مامانم داشتیم بحث زنعموم رو میکردیم
گفتم من حساسم
مادرم گفت آره اون شبم بچه‌ت رو از دستم کشیدی من هنوز به بچه تو دست نزدم فکم چسبید زمین که من چقد ساده ام . مردم میزان میگن مادرم کمکم میکنه اونوقت من ....
اون لحظه فهمیدم مادرم هنوز به بچه من دست نزده نه از نگرانی برا بچه‌م از سر لج و قهر با من
افتخارم میکرد
برا خودم متاسفم واقعا تو این شرایط کم نگرانی دارم اینام اعصابم رو خورد کردن