۱۶ پاسخ

یکم ک بگذره هم خودت به کم خوابیدن عادت میکنی
هم کارا رو روال میفته
تو ۲۴ساعت خیلی بخوابم پنج ساعت
اونم پشت سر هم ن
خرد خرد

حالا اولشه منم مثل شما بودم نه خواب داشتم نه وقت میکردم غذا بزارم
ولی بزرگتر که میشن هم خوابشون بیشتر میشه هم ساکت تر میشن

عزیزم ارده و شیره بخور عسل و بره موم یه کم بهت انرژی و قوت بده

عزیزم بیخیال مرتب بودن کارا باش
تا دوماه همچین چیزی امکان نداره
به خودت زمان بده گلم

اصلا نمیدونم از کدوم قسمت حال و روزم بگم
فقط میدونم که ۲ماه خیلی سختی بود

منم چشام می سوزه از بی خوابی. دیگه امروز که جمعه بود شوهرم خونه بود هم تونستم یکم بخابم هم به کارام رسیدم البته روزا دیگه هم مامانم و مادرشوهرم میان پیش بچم که به کارام برسم

من هنوز مامانم پیشمه😢چون بچم خیلی گریه میکنه همش باید بغل باشه دورش بدیم منم دیسک‌کمردارم وپاهام خیلی اذیتم میکنه مامانم هنوزتنهام نزاشته بااینکه دوتایی بچه نگه میداریم هردوداغون شدیم🥲

من امروز فقط با نسکافه سرپام. از سردرد و دست درد مُردم😵‍💫 ... بیخوابی خیلی سخته

وای منم همینم به خدا اصلا نه وقت میکنم به کارهای خونه ام برسم نه خواب درست دارم الان سه روزه دخترم از کولیک و دل‌ پیچه بی قراره‌ نه خودش خوابیده نه گذاشته ما بخوابیم

من صبح ها تا ۱۲ اینا با پسرم میخوابم. البته که این وسط هر دوساعت هر ۱ ساعت بیدارم بعضی وقتا هم بیدار میشه چند ساعت این وسط بیداره
در کل تا ۱۲ تو رخت و خوابم

بعد بلند میشم کارمو شروع میکنم وسطاش شیر میدم گریه میکنه
ولی کم کم روالش دستت میاد زیاد سخت نگیر

شماهم تا وقتی بیداره من خوابم میاد وقتی می‌خوابه من خوابم پریده😵‍💫😵‍💫
معمولا ۱۲ تا ۲. این تایما میخوابم

همسرمم خونه باشه خیلی کمکم میکنه بیدار میشه شیرش میده من میخوابم
مخصوصا صبح ها
یا قبل اینکه بره سرکار بیدار شه شیرش میده بعد میره

من شبا از ساعت ۱۲تا ۸ صبح هر دوساعت بیدارم هر سری هم که بیدار میشه ۱ تا ۱:۳۰ درگیر خوابوندنشم، بعد از ۸ بعد خوابای سبک داره همراه با بهونه گرفتن! ساعت ۱۲ظهر یه نسکافه گُلد درست میکنم میخورم که سرپا باشم بچه رو قنداق میکنم با یه دستم نگهش میدارم با اون یکی کارارو میکنم بعد شوهرم یک روز در میون هست، روزایی که سره کاره ساعت ۵ صبح میرسه خونه تا یه چی بخوریم آماده خواب بشیم ساعت ۶ صبح میشه این روزا کلا ۲ساعت وقت میکنم بخوابم تا ۸ صبح روزاییم که خونس تا ۲نصف شب بیداریم
هم باید به بچه برسم
هم به خونه
هم به شوهره که احساس نکنه بچه اومده زندگی رنگ و روشو از دست داده🥲
خودمم نمی‌دونم این همه جون و از کجا آوردم از اول زایمانمم تنها بودم خودم به کارام رسیدم🥲بعضی وقتا حس میکنم مرده متحرکم از شدت خستگی مغزم کار نمیکنه فقط طبق عادت یکسری کارارو انجام میدم🥲
البته شوهرم خیلی آدم با درک شعوریه میگه زیاد به خودت سخت نگیرا ولی خب همه زنیم و می‌دونیم مردا یذره به مشکل بخورن چشاشون کور میشه و سرکوفت میزنن من از همون روز اول سعی کردم جلو اون سرکوفت رو بگیرم😂🤦🏻‍♀️حداقل تا دوسال سخت میگذرونم درست میشه،کامل درست نمیشه ها ولی چالشاش کمتر میشه،دوسال تحمل کردن بهتر از یک عمر منت و چرت و پرته!
چون من زیاد دیدم همچین مردایی، سعی کردم تو زایمان خودم از این موضوع پیشگیری کنم چون دیدم زناشون چطوری از سر منت گذاشتن شب و روز گریه کردن😑😑🤦🏻‍♀️

من قطره چشمی میریزم تو چشام قرمزه اکثرا من خوابم کمه کم شده ولی دارم عادت میکنم، شبا ناهار فردارو میزارم همسرم که از سرکار میاد بچه رو نگه میداره یکی دو ساعت غذارو بزارم وقتی خوابید یکم گردگیری و جارو میکنم ولی دیگه به خیلی کارا فعلا نمیرسم

من از وقتی که زایمان کردم خونه ی مامانمم هستم هنوز نه خونه ی خودم رفتم نه همسرمو دیدم.تو این یکماه کار من شده فقط به بچه شیر دادن همین که شیرشو خورد میدم به مامانم اون میزنه کمرش تا آروغ بزنه

دائم خوابم میاد و بچم تازه سه ونیم چهار صبح به زور میخابونم برسم فقط از گرسنگی یه غذایی چیزی درست کنم بخوریم ولی خداروشکر شوهرم خیلی کمکه ظرفی و جمعو جوری چیزی باشه انجام میده

اتفاقا سوال منم هس ولی وقت نکردم بپرسم😐😐

نسکافه میخورم شب تاصب بیدارم صب تا شبم بیدارم🥲مهلت بده یکساعت ک خابید میخابم

سوال های مرتبط