۶ پاسخ

برو عزیزم دختر بزرگت خیلی اذیت میشه وحالت عقده ای میشه برو پیش همسرت

سلام عزیزم آخرش که باید بری تا کی میخوای بمونی؟
من بودم میرفتم با شوهرم

خونه نظامی بهتون دادن یعنی هم شهر خودتون خونه دارید هم خونه نظامی اگر آره که بنظر منم با همسرت برو

بنظرم راه رفتنی رو باید رفت آخرش مگه نباید بالاخره برین؟؟الانم دختر اولتون شرایطش حساس تره من خودمم دوتا بچه دارم میفهمم چی میگید..

بنظر من بمون اونجا دخترت نهایت دو روز گریه زاری کنه. با. بیرون رفتن دوست و فامیل حواسشو پرت کن اگه بری بچه کوچیکت و خودت اذیت میشید اگه. شوهرت بعد ظهرها میاد خونه. فقط وقت اداری میره برو ولی اگه چند روزه. میره سرکار نرو

با شوهرت برو دختر کوچیکتم جون گرفته خوبه دیگه برو خونت

سوال های مرتبط

مامان پسملی و دخملی مامان پسملی و دخملی ۵ سالگی
سلام مادرا، من دخترم ۱۹ ماهشه وزن تولدش ۳۵۰۰ بود الان ۹۵۰۰ خیلی بدغذاس و شیرخشک هم از چهار ماهگی به بعد به هیچ عنوان نخورد شیر خودمم خیلی کمه دقیقا هم از چهار ماهگی وزنش کم شد فقط از روی عادت میک میزنه جوریه چند روز پیش گذاشته بودم پیش مامانم آنقدر دخترم گریه کرده بود مادرم مجبور شده بود سینه خودشو( که هیچی نداره و آخرین فرزندش منم )گذاشته دهنش و دخترم مکیده و خوابیده بود و شبا هم اصلا خواب درست حسابی نداره ۲۰بار تا صبح بیدار میشه و شیرمیخواد، منم دو سه هفتست شیرمو تدریجی کم کردم و دو روزه قطع کردم خوراکی و مایعات همش دستمه بهش میدم.روزا اصلا شیر نمیخواد ولی شبا خیلی بی قراری میکنه شوهرم امروز گفت باید تا دوسالگی میدادی گناهش گردن خودت، این حرفش خیلی روم تاثیر گذاشته همش میگم کاش از شیر نمیگرفتمش خیلی مادر بدیم چیکارکنم وقتی دخترم میگه میمی یا گریه میکنه منم پا به پاش گریه میکنم جیگرم آتیش میگیره به نظرتون با این شرایط دوباره بهش شیر بدم؟
مامان امیرعلی مامان امیرعلی ۵ سالگی
خانوما خیلی دلم گرفته هیج جا هم نمیتونم دردو دل کنم میشه شما راهنمایم کنید مادرشوهرم از روز اول که ما ازدواج کردیم با من مشکل داشت تاالان بااینکه خودش منو برای پسرش انتخاب کرد..یه جوری کرده کل فامیلاشو بامن بد کرده...سرهرچیز کوچیکی قهر میکنه دعوا میکنه.. کلا تو این هفت سالی که ازدواج کردیم سرجمع یک سال هم خونشون نرفتیم....همسرم مجرد که بوده یه دونه خونه با باباش شریکی میخره ولی همسرم میزنه به اسم پدر شوهرم ...ما الان هفت سال اینجا میشینیم ولی تقی به توقی میخوره میگن از اینجا پاشید برید مستاجری ....شوهرمم میگ پول منو بدید من برم اونا هم میزنن زیرش میگن تو هیچ پولی ندادی با اینکه وضع پدر شوهرم خیلی خوبه...چند روز پیش مادرشوهرم زنگ زده به شوهرم گریه کرد که ما تنهاییم هیچ کس نیست توام قهری ماشین نداریم هیج جا بریم شوهرمم گفته حقته تو همش بامن دعوا میکنی اون یکی پسرتو انقدر تحویل میگیری همش باهاش خوب حرف میزنی مادرشوهرمم میگه برای اون مگ خونه خریدم (برادرشوهرم مجرد)برای تو خونه خریدم ...یکم بحثشون میشه به همسرم میگ برو مستاجری بشین....من به همسرم میگم برو خونشون دلشون تنگ شده واست نمیره به نظرتون چیکار کنم میگم هرچی باشه باز پدر ومادرشند..