۶ پاسخ

دخترم شیر خودمو میخوره.دووعده میخوره با ذوق و شوق میخوره.چجوری بگیرم این ول کن نیس

بچه من خودش مدتهاس از شیر زده شده ولی من به زور تو خواب بهش میدادم که بدنش شیر لازمه رو داشته باشه 🥲

نمیدونم شاید باید بگیرم منم ولی فعلا شبا که خوابیده یکم میدم باز زیاد نمیخوره پس میزنه

خاله شما چه چشمای نازی داری

آخی عزیزم.اگه دیگه خودش پیگیرش نیست شما هم نده که کلن دیگه پروسه از شیر گرفتن تموم شه.

عزیزم بسلامتی ، کاش منم زودتر زده بشه از شیر دیگ

منم دخترم خودش نمیخواد ولی چندتا قوطی شیرخشک دارم ۶ تا فک کنم

سوال های مرتبط

مامان حلماسادات🌱 مامان حلماسادات🌱 ۲ سالگی
اینم تجربه خودم ، واسه مامانایی که میخوان کوچولوشونو از شیر بگیرن 👇😉

الان که اینو مینویسم یک ماه و خورده ای میگذره از وقتی که دختری رو از شیر گرفتم 🙂
دختر من از همون اول خیلی وابسته به شیر خودم بود و همش بهم چسبیده بود😶با اینکه یه سالش شده بود مثل یه بچه دوماهه شیر میخورد😮‍💨
خوابیدنش هم فقط با شیر بود بماند که در طول شب هم واسه شیر چند بار بیدار میشد
خلاصه یه دنیای وحشتناک داشتیم🤦‍♀️
از یه تایمی دیدم نمیشه اینطوری ادامه داد🤨
✅️شروع کردم در طول روز خوردنی هایی که دوس داشت رو به جای شیر بهش دادم مثلا اگه در طول روز ۶ بار شیر میخورد ۳بار رو با خوراکی و بازی راضی اش میکردم ۳ بار هم بهش شیر میدادم 😉
کم کم عادت کرد طوری که وعده های شیرش شده بود ۳ بار در روز
✅️بعد از اون شب ها تایم بیشتری بازی میکردیم و حسابی خسته میشد بعد سعی میکردم با لالایی و قصه و تاب دادن روی پام خوابش کنم
یه شبایی موفق میشدم یه شبایی هم ناچار میشدم بهش شیر بدم ، پروسه سختی بود اما بعد دوهفته یاد گرفت بدون شیر بخوابه
❗️اگرم در طول شب بیدار میشد شیر نمیدادم یا تابش میدادم بخوابه یا یکم آب بهش میدادم
✅️اینا تقریبا یک ماه و خورده ای زمان برد اما ارزشش رو داشت چون دخترم خوابش با کیفیت و یکسره شد و یادگرفت بدون شیر بخوابه و در طول روز هم فقط شاید یه بار شیر میخورد
بعد از اون هم بهش گفتم "می می زخم شده و شماهم دیگه بزرگ شدی فقط باید به به بخوری دیگه می می نداریم😁" و کلا شیر دهی رو قطع کردم و تماام🖐
تو این پروسه دخترم اذیت نشد ضربه روحی نخورد بیقراری عجیبی نکرد و خیلی ازش راضی بودم👌
مامان ارغوان مامان ارغوان ۲ سالگی
روز ۱۱ از پروسه قطع شیر
دخترم دیشب ۹ شب خوابید از بس خسته بود و بدو بدو کرده بود شام نخورد ولی غروب خیلی خوراکی خورده بود و سیر بود حسابی ساعت ۳ شب بیدار شد شبها بیدار میشه بهش آب میدم دیگه دو شبه بیدار میشه میگه آب غذا خوردنش از روز هشتم بهتر شده و گرسنه باشه تقاضای غذا میکنه چون دیشب شام نخورده بود ساعت ۸ که بیدار شد من خودم میخواستم صبحانه بخورم برای اونم ماکارونی گرم کردم کنار خودم تو آشپزخونه براش سفره پهن کردم خدا را شکر یه مقدار خورد در حد ۶ هفت قاشق بعدشم ازم پسته خواست چند تا دونه بهش دادم گفت نون بده دادم یه ذره خورد دیدم دوس نداره نون بهش یه دونی کوکی گردویی که خودم تو اسنک ساز پخته بودم دادم همش را خورد و اینم بگم این مقدار خوراکی که خورده در عرض ۱ ساعت غذای یه روزش بود زمانی که شیر می‌خورد دختر من بدجور وابسته به شیر بود هر پنج دقیقه ۱۰ دقیقه میومد پیشم میگفت جی جی نمی‌دادم خونرو رو سرش میزاشت جرات نشستن نداشتم یه ظرف میخواستم بشورم انقدر گیر میداد جی جی ناچار باید میومدم بهش شیر میدادم.
الان یه مشکل بزرگ دارم فقط
دخترم اصلا شیر پاستوریزه یا شیر خشک نمیخوره 😭
بهش فرنی با شیر درست میکنم میدم و بستنی تا کلسیم به بدنش برسه و یه چیز دیگه اینکه سه روزه عاشق سفیده تخم مرغ شده همش میگه تخم مرغ بدم بهش پریروز ۳ تا سفیده را پشت سر هم خورد ضرر نداره واسش؟ زرده فقط تو املت میخوره
مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید