۱۱ پاسخ

خدا کمکت می‌کنه عزیزم ان‌شاءالله
اتفاقا تنها باشی زودتر خودتو با شرایط وفق میدی
من مامان و مادرشوهرم همون ۱۰ شب اول خونم موندن بعدش گفتن تو بیا بریم بمون خونه‌ی ما تا یکم ابوالفضل جون بگیره مثلا بشه دو ماه اینا ولی من قبول نکردم موندم خونم خداروشکر عالی گذشت و همه‌چیو گرفتم دستم

اتفاقا تنها بودن با بچت خیلی خوبه .
اینجوری هیچکس توی تربیتت دخالت نمیکنه ، راحت میتونی وقت بگذرونی با بچت
اینقدم خوش میگذره بهتون
اصلا نگران نباش عزیزدلم خیلی راحت میگذره برات

تو حال روحیت خراب باشه رو بچه هم تاثیر داره بچه می‌فهمه پس آرامش داشته باش خدا هم کمک می‌کنه اولویت زندگیت رو بذار رو خودت و بچه ، کار خونه رو ولش کن

منکه روز دوم اومدم خونه مادرم،پسر بزرگم با پسرخالش نمیسازه دیشب تا۴صبح بیدار بود دیگه اعصاب برام نموندو بخیه هام کلی درد گرفت

من از همون اول کارای شستن و تعویض رو خودم انجام می‌دادم هی مامانم میگف بزار کمکت کنم میگفتم نه باید خودم یاد بگیرم
خودمو مجبور می‌کردم

اوایلش سخته منم تا ۱۵ ۲۰روز اوضاعم خوب نبود الان یادگرفتم

منم بلد نیستم

مجبورم بر بیام از روز ۱۴ تنها بودم قوی باش گریه چرا لذت ببر

خدابزرگه ب شوهرت بگو کمکت کنه سختیش تا ۳ماه

گریه چیه عشق کن باهاش انقد حال میده بعد چندماه حسرت این‌روزا رو نگشی‌ک‌لذت نبردی نگاش کن باهاش حرف بزن

یاد میگیری گلم
ماشالله شما الان مادر هستی خیلی سخته ولی ما زن ها از پسش بر میاییم

سوال های مرتبط