۱۶ پاسخ

هیچوقت هیچ مادریو نه قضاوت کنیم نه نصیحت این طبیعیه که همه ی ما مادرا عصبی میشیم کلافه میشیم کم میاریم خیلی وقتا دست خود ادم نیست شاید من دستم جایی بند باشه و مجبورم داد بزنم که آیسان مثلا سمت فلان چیز نرو و اون با داد من از حرکت بایسته و همین باعث میشه که تو وقتی کوچولو خوابه احساس کنی مادر خوبی نیستی چه بسا خیلی از ماها بعد خوابوندن بچه بیصدا اشک ریختیم و گفتیم کاش اینکارو نمیکردیم خانومی که بچت سه ماهشه معلومه تو نباید عصبی بشی چون اون بچه واقعا تو اون سن نمیفهمه ولی همه ی اینا از یکسالگی شرو میشه این رفتار مادرا ناخوداگاهه هرکی میگه میشه کنترل کرد باید بگم چنین چیزی امکان نداره متاسفانه یعنی دور از واقعیته هرمادری در طول این دوران حداقل یا حداکثر یک دوبار عصبی شدن خودتو سرزنش نکن عزیزم اما میتونیم رفته رفته بهتر بشیم کنار بیایم انشالله که همه ی ماها بهترین مادرای روی زمین هستیم😍❤️

نفس عمیق میکشم. یه لیوان آب میخورم. به چشا و جسه‌ش نگاه می.کنم که چقد کوچیک و طریفه و به اینکه جز من دلسوزی نداره

به این فکر میکنم که هیچی نمیفهمه و بچس و جز من کسیو نداره مراقبش باشه بعد منم دعواش کنم چ فرقی با بقیه دارم براش

بنظر من که اتفاقا اگه همیشه تو خودت بریزی و فکر کنی که از گل نازکتر نباید به بچه بگی یه جورایی به بچه هم آسیب میرسه چون در آینده همه چیز بر وفق مرادش نخواهد بود یا همه باهاش مثل مادر رفتار نمیکنن، چند وقت دیگه بره مهد یه مربی یه تشر کوچولو واسه سلامت خودش بهش بزنه بچه زهره ترک میشه! و اینکه حالا واسه سنای بالاتر مادر فداکار و از خود گذشته و وقف دیگران، مادری که همیشه حالش خوبه همیشه حوصله داره همیشه سرحاله اصلا رول مدل خوبی برای بچه نیست. البته منظورم این نیست که دم به دقیقه به خودمون اجازه بدیم بچه رو دعوا کنیم، اما نباید با یه داد کوچولو عذاب وجدان گرفت حقیقتا

هم دردیم خواهر جان . من که زدم در بیخیالی وگر نه دیونه میشم . همه حتی شوهرم میگه چرا بیخیالی میگم حرص بخورم چه فایده داره اون مگه میفهمه میزارم هر کار دوست داره بکنه اینجوری خیالش راحت میشه لج نمیکنه .من فقط مشکم باهاش اینه تا در خونه را باز ببینه میره تو حیاط در کوچه رو باز میکنه و میره

من کنترل نمیکنم خودمو یعنی نمیتونم سرش داد میزنم. خب ادم خسته میشه توانی براش نمیمونه

چنددقیقه میذارمش میرم مثلا اشپزخونه
اب میخورم برمیگردم😂

دیروزخیلی عصبیم کرد درحدی ک داستم منفجرمیشدم هیلی اروک زدم روی دستش برگشت ب دست من نگاه کرد ک زدم رودستش یه عذاب وجدانی گرغتم خودموهزاربارفحش دادم اولین واخرین بارمه قربونش بشه مامان فدای سرش ک من نخوابم و زندگیو بهم بریزه

من نفس عمیق میکشم و خداروشکرمیکنم بخاطروجودبچه م ..ب شیرین ماریاش ک نگاه میکنم میگم خب اون درکی ازهیچی نداره الان ومن بایدمادرصبو باشم ومراقب بچه م بالاخره بزرگ میشن و این روزام تموم میشه روزی یباربچه مومیفرستم پایین خونه مادرشوهرم ..مگه اینکه خودشون راغب نباشن ‌...کارو برنامه ای هم داشته باشم یاباخودم میبرمش یامیذارنش پیش مادرشوهرم

من با خانواده همسرم توی یک اپارتمانیم ولی در روز شاید نیم ساعت بتونن پسرم رو نگه دارند همسرمم صبح تا شب سرکاره، ولی هیچ وقت از پسرم خسته یا عصبی نمیشم بچه توی این سن هیچ درکی از کارایی که انجام میده نداره بطور غریضی رفتار میکنه ولی ماها بالغیم باید درکشون کنیم اونا هیچکاری رو برای آزار دادن ما انجام نمیدن گناه دارند طفلکیا. پسر منم از هفت و نیم صبح بیدار میشه خب منه مادر باید صبور باشم تا بتونم کاراش رو با عشق انجام بدم. داد و بیداد جز عذاب وجدان تاثیری نداره

من خیلی عصبی میشم بخصوص سر غذا نخوردنش بخدا کلافه میشم منم آدمم دیگ چقد میتونم خودمو کنترل کنم یجا منفجر میشم سرش داد میزنم دعوا میکنم با اینک میدونه مقصر نیس بعدش از عذاب وجدان گریه میکنم

منک نمیتونم کنترل کنم یادمم میره نفس عمیق بکشم و اب بخورم😄داد میزنم دیگ.الانم در کرم باز کرده بود همه جا مالیده بود دستاش و پاهاشم پررر ۲ساعته خوابش میاد میخواد بخوابه اخرم رختخواب ب گند کشید منم عصبی شدم سرش داد زدم😫😫خداکنه یادشون بره فقط

سلام عزیزم
چه خوبه که میخوای پیگیر کنترل عصبانیتت باشی. عزیزم عصبانیت طبیعی هست و تو وجود همه آدم ها هست. ما باید یاد بگیریم موقع عصبانیت رفتارمون رو کنترل کنیم. حس شما کاملا قابل درکه همه مادرها عصبانی میشن.
من وقتی خیلی عصبانی میشم به سرم میزنه داد بزنم یا رادینو محکم بگیرم تکون بدم ولی هیچوقت تا حالا این کارو نکردم. چند تا نفس عمیق میکشم به این فکر میکنم که این بچه هيچ تقصیری نداره و این رفتار من فقط رفتارهای اونو بدتر میکنه و بهش آسیب میزنه. منم تنها هستم تو شهر غریب خانواده پیشم نیست نه خانواده خودم نه شوهرم. دوستام هستن عصرها بعضی وقتا میرم پیششون ولی تمام روز با بچه تنها بودن خیلی خسته کننده اس. هوای اینجا خیلی گرمه دیگه خیلی وقته با کالسکه رادینو نمیبرم بیرون بچه گرمازده میشه. تایم کاری شوهرم خیلی زیاده وقتی میاد خونه خسته اس یا بیرون کار داره یا میره سالن ورزش. من میمونم و رادین. درک میکنم چه سختی هایی داری. بنظرم با مشاور صحبت کن بهتر کمکت میکنه. من بیشتر عصبانیتم رو سر شوهرم خالی میکنم. کلا اهل داد زدن نیستم ولی خیلی نق میزنم بهش. ما هم باید با مشاور صحبت کنیم که خیلی پشت گوش میندازیم.
البته فعلا خونه بابامینا هستم اومدم استراحت کنم 😅😅😅

من خیلی کلافه میشم
ولی وقتی فک میکنم طفلی حتما یه چیزیش هست که نق میزنه ولی نمیتونه بگه
بعدم اون خودشو از من جدا نمیدونه برای همین تا جدا میشه می‌ترسه
و به این فک میکنم که جز من کسی این چیرا رو برای پسرم تحمل نمیکنه آروم میشم و محکم بغلش میکنم

من خانواده همسرم ک چند هفته یکبار میبینمشون و اوکی هستم..چرا اونا باید ب من کمک کنن وقتی من کمک اونا نیستم..
منم تا شب تنهام..پسرمم خیییلی شیطون ولی خب چیکار میشه کرد..فقط اینکه شانس آوردم پسرم خوابش خوبه صبحا ۱۰ ۱۱ بیدار میشه

خوبه خواهر باز تو با ماشین میتونی ببری دختر من گه تو صندلی نمیشینه اینجوری هم خطرناکه البته کلا خیلی کنترلش سخته با کالسکه هم تو محله کجا برم دوستی هم ندارم فامیل شوهر هم ندارم خانواده هم نوارم اینجا از صبح تا عصر تنهاییم عصرا همسرم میاد تازه داستان نق زدنای بچه شروع میشه میوفته دنبال همسرم نق میزنه اون لوس و بغلی کرده اون موقع عصبی میشم که معمولا سر همسرم خالی میکنم که بدتر میشه اوضاع

سوال های مرتبط