من بعد زایمانم خیلی دوندگی داشتم تا الان حتی وقت سر خاروندنم نداشتم ولی تو همین دو ماه دوبار مریض شدم اونم بخاطر فشار و سختی که رو من بود و تازگیا خیلی زود خسته میشم نمیتونم به کارام برسم طوری میشم که انکار می‌خوام جون بدم انقدر بدنم خسته میشه امشب یه غذا درست کردم نفهمیدم چجوری و کی پیش بچه ها خوابیدم مطمئنم اگه هم بچه ها گریه کرده باشن هم نفهمیدم
شما هم اینطوری میشید؟ چیکار کنم یکم جون داشته باشم؟

منم دقیقا همینم. وقتی خونه ی خودم باشم اکثر روزا از صب تا شب حتی یه لقمه‌غذا هم وقت نمیکنم‌بخورم. حتی یه لیوان آب یا چای.یا یه میوه.وقتی خونه ی بابام باشم کمکی دارم اوضاع بهتره.
قبلا هرروز حموم میکردم از وقتی زایمان کردم سه چهار روز یبار میتونم برم‌حموم اونم اگه خونه بابام باشم و کسی‌پیش بچه‌ها باشه. یه حموم پنج دیقه ای.

بدنم‌ بی جونه.خسته م کوفته م.همش مریضم.احساس میکنم واقعا پیر‌ شدم تو این سه ماه. اگه بخاطر بچه ها نبود با این حالم قطعا بستری میشدم.
منی که‌ ظاهرم خیلی برام مهم بود الان حتی یه آرایشگاه نمیتونم برم.
همه ی اینا یه طرف
افسردگی یه طرف.
ولی همه چی‌درست میشه مطمئن باش
شما رو نمیدونم اما‌من خیلی انتظار بچه کشیدم و دوقلوهام تمام زندگیمن. به عشق اونا تحمل میکنم

بکردم🥺

منم🥲

گوشت بلدرچين گوشت گوسفند

آره منم اوایل اینطو ری میشدم چیزای تقویتی بخور قرص آهن کلسیم بعدیه مدت خوب میشی