۱۵ پاسخ

منکه حق نمیدم این سیسمونی خریدن مادرزن یه رسم بدی که جا افتاده،من اصلا ب هیچ کس نگفتم چیزی بخرن خودشون هرچی دستشون بود خریدن هنوزم دارن تیکه تیکه لباس می‌خرن
بنظرم وظیفه شوهرته برای بچش وسیله بخره
این نظر من ،دست من بود هرچی از این رسم ها رو باشه از کل ایران جمع میکنم تا ب کسی تحمیل نشه
البته دست من نیست 🤣🤣🤣🤣🤣

خوب چون از اول اول رسم بوده خانواده دختر سیسمونی بده تو مغز همه همین جا افتاده تا میگی سیسمونی میگن مادر دختر پدر دختر ینی پدر منو درآوردن خانواده شوهرم سر سیسمونی

ببین نخرید عیب نداره خودتو ناراحت نکن و از پس انداز خودت هم نخر خلاصه بچه شماست وظیفه شوهرته بخره این دیگه جهیزیه نیس که باید خودت بخری پس به شوهرت بگو بخره و بزا عادت کنه

اره صفر تا صد پدر مادرم خریدن
بغیر کالسکه چون دگ جا نداشتم گفتن فعلن نخرین احتیاج داشتم بخرین

مامانم هرچی داشت خرج جهاز خواهرم کرد ک اصلا صلاح نبود شوهرش بدن...یدونه فکرمنو نکرد که اینم سیسمونی لازمه برای بچش همه دخترخاله هام ندارم باشن خانواده هاشون جور کردن دادن ...خواهرم الان داره طلاق میگیره اون همه پول خرج دختری شد ک سرکش هست و همیشه زبون درازه بی ادبه😐من همیشه درکشون کردم جهازیه هم درست حسابی ندادن شوهرم خودش خرید....تواین سیسمونیم انقد گف پول نداریم پول نداریم منم از حرصم با شوهرم رفتم چیزای ضروریشو گرفتیم و تخت و‌کمدو گهواره و....بقیش مونده کالسکه اینا نداره هنوز فرشم نداره کف اتاقش بندازم....حرف تو اینه ک‌اونم ندادن....

خونوادم کلا سه تومن دادن همه چیزو شوهرم خودش خرید تختش فقط۱۵تومن شد گالسکه هم نداره

عزیزم دیگه تو این گرونی همه چیزو نمیخرن بقیه رو شوهرت بگو بگیره . من خانوادم فقط دوتومن برام واریز کردن همین .

مامان منم نخرید

ناراحت نباش گلم خودتون بخرید من خونوادم خریدن برام سر بچه اولم فقط جای تخت نداشتم گفتم نمیخوام برا بچه دومم هم همش همونا استفاده کردم چندتا چی میخواستم شوهرم امروز و صبح کرد پول نداد خودم از پس اندازم خریدم حالا هم ۴ماهشه لباساش کوچیکه هرچی میگم میگه باشه دوباره میزنه خودش به بیخیالی و بی پولی نمیده

ماهم خودمون خریدیم .بچه مایه چرا یکی دیگه باید براش وسیله بخره

مامان من که ۲۰۰کادو داد منم گفتم نمیخواد بردارچرازحمت کشیدی اونم گذاشت توکیفش
انتظارداشتم حداقل یه دست لباس براش بخره هیچ نخرید.البته وضعیت مالی خوبی ندارن ولی توان یه دست لباس روداشت

ما خودمون گرفتیم ، ما تصمیم گرفتیم بچه بیاریم خانوادمون چرا باید خرجشو بدن

یه چیز بگم ک بیشتر بدونی ک از تو بدتر هم هستن من کلا مامانم نیومد دیدن بچم خودم تک و تنها تو بیمارستان زایمان شدم و بعد هم خودم پاشدم از جام کارامو کردم ب معنای واقعی قربون خدا برم کمکم کرد

عیبی نداره عزیزم بیخیال از به شوهرت بگو مامانم اینقدر شو خریده دیگه بقیه شو خودتون بخرید
من جاریم مامانش ۷ ۸ تا خونه ۲ تا مغازه یدونه ساکم نخرید خود برادر شوهرم خرید

خانواده شما سیسمونی خوب خریدن برای بچه هاتون؟

سوال های مرتبط

مامان امیر رضا👼🏻🍼 مامان امیر رضا👼🏻🍼 ۴ ماهگی
مامانا راهنمایم میکنید؟
ببینید من الان یکساله اومدم خونه خودم
۸ماه عقد بودم چون سخت گذشت زود اومدیم خونه خودمون بعد اون هشت ماه من فقط سر خرید عقدم بیرون رفتم یکی دوبار دیگهاین یکساله اولاش ک حامله بودم شکم نداشتم کمو بیش میرفتم از ۶ ماهگی ب بعد ب کل تنها بودم تو خونه الانم ک بچم تو ۴ ماه بازم همش تو خونم
مثلا بیرون رفتنم اینجوریه ک از خونه میرم تو خونه ای دیگه از خونه خودم میرم خونه مامانم یا مادر شوهرم همش تو خونم
حالا دردم اینه من یادم رفت بود کالسکه بگیرم رو سیسمونی همچی گرفتم الا کالسکه شوهرم زیر بار نمیرفت بخره میگفت وظیفه مامانت ایناس دیگه منم روم نمیشد بهشون بگم ب پدر مادرم با هزار خواهش و زور یکی سفارش داده شوهرم ولی اینجایی ک منو همسرم زندگی میکنیم از خانواده ام دور تو شهر غریب ازدواج کردم تقریبا
اینجا کوهستانیه خیلی هوا سرده مثل شمال مثل لواسون ک همیشه سرد
بعد بچه منم تو چهارماه هنوز چهار تکمیل نکرده
بنظرتون روزا ببرمش یکم با کالسکه بیرون مریض میشه ؟؟🥲
مثلا ظهرا اینجا همیشه هوا ابریه
ولی نزدیک ب یکساله ب کوب خونم واقعا کلافم هیج تفریحی جز خونه مامانم و مادر شوهرم ک کلی تیکه میندازه ندارم
اگه بچمو ببرم سرما بخوره بدبختی شوهرم غر غر میکنه 😭
مامان مامانdelmah😍 مامان مامانdelmah😍 ۸ ماهگی
سلام دوستان عزیز مامان مهربونه... دخترم الان ۵ماه ۵روز هس سزارین بودم دکتر بهم گفت که نباید چیز سنگین بلند کنی منم ب حرفش گوش ندادم و وقتی می‌خواستم یچیزی بلند کنم ب شوهرم نمیگفتم ک بیا این سنگینه بلندش کن برام خودم کارمو انجام میدادم و یه مدت شکم درد داشتم و رفتم پیش مامانم گفتم شکمم درد می‌کنه دست بزار رو نافم مامانم گفت که من این کارو نمیکنم شاید بارداری منم میگفتم ن من باردار نیستم خلاصه با اسرار مامانم رفتم دکتر دارو داد وقتی استفاده کردم بعد ۳روز خارش داشتم و نمیتونستم رابطه داشته باشم با شوهرم خلاصه بی‌خیال دارو زدن و دکتر شدم بعد چند ماه حس می کردم یچیزی تو شکممه ب اندازه هلو بازم بیخیالش شدم گفتم هیچی نیس ولی ب شوهرم میگفتم ک چیزی تو شکمم می‌گفت بیا بریم دکتر منم میگفتم من با بچه هیچ وقت جای نمیرم گناه داره گرمه هوا بزار یه روز میرم و بازم بیخیالش شدم و این ۳هفته بیشتر ک حس میکنم ک اون چیزی ک اندازه هلو بود بزرگ تر شده و ب خواهرم گفتم یلحظه بیا نگاهش کن و بلافاصله ب مامانم زنگ زد و گفت ک رقیه نمیره دکتر مامانم دعوام کرد گفت باید بری مشکل پوله من میدمت و من گفتم ن مامان از گرما نمیرم بخاطر دلماه گناه داره تو گرما ببرمش خلاصه مامانم گفت امروز حتما باید بری ک قراره ساعت ۳با خواهرم برم دکتر دعا کنین ک چیز نباشه 😥🙏و اینو هم بگم که خیلی لاغر ظعیف شدم