سلام دوستان عزیز مامان مهربونه... دخترم الان ۵ماه ۵روز هس سزارین بودم دکتر بهم گفت که نباید چیز سنگین بلند کنی منم ب حرفش گوش ندادم و وقتی می‌خواستم یچیزی بلند کنم ب شوهرم نمیگفتم ک بیا این سنگینه بلندش کن برام خودم کارمو انجام میدادم و یه مدت شکم درد داشتم و رفتم پیش مامانم گفتم شکمم درد می‌کنه دست بزار رو نافم مامانم گفت که من این کارو نمیکنم شاید بارداری منم میگفتم ن من باردار نیستم خلاصه با اسرار مامانم رفتم دکتر دارو داد وقتی استفاده کردم بعد ۳روز خارش داشتم و نمیتونستم رابطه داشته باشم با شوهرم خلاصه بی‌خیال دارو زدن و دکتر شدم بعد چند ماه حس می کردم یچیزی تو شکممه ب اندازه هلو بازم بیخیالش شدم گفتم هیچی نیس ولی ب شوهرم میگفتم ک چیزی تو شکمم می‌گفت بیا بریم دکتر منم میگفتم من با بچه هیچ وقت جای نمیرم گناه داره گرمه هوا بزار یه روز میرم و بازم بیخیالش شدم و این ۳هفته بیشتر ک حس میکنم ک اون چیزی ک اندازه هلو بود بزرگ تر شده و ب خواهرم گفتم یلحظه بیا نگاهش کن و بلافاصله ب مامانم زنگ زد و گفت ک رقیه نمیره دکتر مامانم دعوام کرد گفت باید بری مشکل پوله من میدمت و من گفتم ن مامان از گرما نمیرم بخاطر دلماه گناه داره تو گرما ببرمش خلاصه مامانم گفت امروز حتما باید بری ک قراره ساعت ۳با خواهرم برم دکتر دعا کنین ک چیز نباشه 😥🙏و اینو هم بگم که خیلی لاغر ظعیف شدم

۶ پاسخ

سلام
دکتر رفتین؟؟
چی شد؟؟

سلام عزیزم دکتررفتی؟

خوب بعد سزارین باید مراقب میبودی بعدشم باید زودتر از اینا دکتر میرفتی

عزیزم خیلی مراقب سلامتیت باش❤️انشاالله که چیزی نیست نگران نباش

ان شاالله چیزی نیست

‌ایشالله که چیز مهمی نیست

سوال های مرتبط

مامان 💖𝓃𝒾𝓃𝒾 مامان 💖𝓃𝒾𝓃𝒾 ۱۲ ماهگی
سلام مامانا خوبین دلم براتون تنگ شده بود🥹🖤🖤😭حال روحی خیلی داغونی دارم ولی گفتم بیام بگم بهتون ک چی ب روزگارم اومده بعد اینکه سزارین کردم خونریزی شدید داشتم تا ی ماه قطع شد بعد اون رابطه داشتم نگو همون موقع حامله شدم😭😭🖤بعد تا روزی ک بدونم همش لک لک میدیدم دکترم رفتم گفت بخاطر سزارین پریودم مرتب میشدم اصلا فک نمیکردم ک حامله باشم تو چند تا تاپیک قبلم گفته بودم ک دهنم مثل بارداری هام تلخ شده ولی خب چون پریود میشدم گفتم بیخیال خلاصه ی هفته پیش رابطه داشتم بعد اون برا اولین بار قرص ارژانسی خودم ک فرداش حالم خیلی بد شد و خونریزی شدید گرفتم رفتم دکتر گفت برو ز سونوگرافی ارژانسی بده شاید کیست ترکیده 🖤😭کاش کیس بود رفتم سونو یهو دکتر گفت سونوی آنتی رفتی من نمیگی گفتم چی آنتی چیه خلاصه بعد کلی حرف اندازه زد لچه رو ۱۴ هفته و ۴ روز😭🖤🖤🖤🖤قربونت خدا برم بچه کجا بود اخه چیکار کنم من ی بچه ۶ سال ی ۳ ساله ی ۵ ماهه کل دنیا برام سیاه شد بقیشو تاپیک بعد میگم
مامان نفس🍭 مامان نفس🍭 ۵ ماهگی
شنبه دخترمو بردم دکتر . دکتر گفت گلوش زخمه و ی صدای اضافه ای داره قلبش حتما ببر متخصص قلب کودکان جایی ک من میگم کارش حرف نداره خلاصه نامه داد و اینا بعد دیدم ب مریض قبلیه هم همینو گفته بود ب من گفت رفتی کارت ویزیت بگیر ازش اومدی پیشم برام بیار . منم شک کردم جایی ک اون گفت دور بود دخترمو بردم سمت خودمون متخصص گفت اصلا صدای اضافه نداره قلبش و اینکه گلوش حتی قرمزم نیست چه برسه ب زخم . دوروزه ی چشمم خونه ی چشمم اشک میگفتم چرا گلوی بچم زخمه چرا قلبش فلانه نکنه قلبش سوراخه و این حرفا ... خدا لعنت کنه ی سری دکترای بی وجدانو ک بخاطر درصدی ک میگیرن بابت معرفی دکتر دل یه مادرو میلرزونن منو از زندگی انداخته بود . مادر با این همه مشغله ای ک داره ب حرف مفت بعصی دکترا دلش خون میشه واسه جیگر گوشش . من اولین تجربه ی این چنینیم بود گفتم ب اشتراک بذارم لطفا لطفا ب حرف یک دکتر تکیه نکنین و اگر مشکلی بود حداقل پیش یک دکتر دیگه هم ببرید نینیاتونو
امیدوارم همیشه تن خودتون و جوجه هاتون سلامت باشه ...💚🌱
مامان گرشا💙 مامان گرشا💙 ۷ ماهگی
پارسال مثل امروز بود که با یه حالت تهوع خیلی بد از خواب پاشدم
یه هفته ای بود حالت تهوع داشتم اما زود خوب میشد
اون روز هم حالت تهوعم شدید بود هم هرچی میخوردم بدتر میشدم
(ماه اولی بود اقدام کرده بودیم و هنوز پنج روز مونده بود به موعدم)
زنگ زدم به مامانم گفتم خیلی حالت تهوع دارم چکار کنم مامانم گفت سردیت کرده برو نبات داغ درست کن بخور
من خوردم دیدم خوب نشدم به مامانم گفتم مامان من خوب نشدم که هیچ بدتر شدم میایی دنبالم برم دکتر احتمالا ویروس گرفتم
(هیچکس نمیدونست که اقدام کردیم برای بارداری و اینکه اصلا احتمال نمیدادم ماه اول باردار بشم چون دکتر گفته بود ۶ ماه باید زمان بدی تا باردار شی)
خلاصه که مامانم گفت فاطمه حامله ای گفتم نه بابا
گفت بخدا حامله ای بیا یه تست بزن
حقیقتش خودمم شک کردم عصر رفتم بیرون یه تست خریدم رفتم خونه مامانم
همونجا تست رو زدم دیدم منفی شد
اومدم بیرون به مامانم گفتم منفیه یه ربع بعد مامانم رفت دسشویی دیدم بی بی چک دوتا خطش روشن شده
بازهم اونجا اعتماد نکردم گفتم الکیه سریع رفتم ازمایش دادم و دیدم بله مثبته😍😍😍😍
اون روز اسمشو گذاشتیم نقطه الان نقطه چهار ماه داره و رو به روی من نشسته داره بهم لبخند میزنه😍💕
مامان فندق 🧚🏻‍♀️ مامان فندق 🧚🏻‍♀️ ۵ ماهگی
خانما من بشدت موهام میریزه یجور عجیبییییی بعد ما ترکا میگیم هر وقت بچه کامل مادرشو بشناسه موی مادر میریزه،بعد اون روز مادرشوهرم میگ این حرفو ب مادرایی میگن ک شیر میدن شامل تویی ک شیرخشک میدی نمیشه!!!!!واقعا ناراحت شدم از حرفش از اولش مشکل داره با شب خشک دادنم با اینک من شاغلم و از اول قرار بر شیر خشک بود همسرمم از شیردادن متنفره گفته بود نده بچم رفلاکس و الرژیم داره ک دکتر شیرخشک مخصوص نوشت ب خودمم رژیم داد خیلی سخت بود رسما نباید چیزی میخوردم شوهرم گف بیخیال خودت از بین میری شیر خشک بده کلا منم تا ۲ ماهگی شیر خودم دادم البته همراهش شیرخشکم میدادم کمکی خلاصه ک همش میگ بچه ات بزرگ بشه فرقشو با بچه هایی ک شیرمادر خوردن متوجه میشی!!!!شوهرم بشدت رو مادرش حساسه و چیزی بهش نمیگ منم حق اعتراض ب شوهرم ندارم پشت مادرش درمیاد! انگار من چون شیر خودمو ندادم مادر نیستم انقد این ۴ ماه چالش داشتم انقد حرف شنیدم و همه شدن دایه مهربان تر از مادر ک حالم بهم میخوره