۵ پاسخ

بچع هس درست میشه. پسر منم از این کارا میکنه

عزيزم حستون رو درك ميكنم ولي كار بچه تون طبيعيه، توجه به بچه هاي ديگه هم بخشي از بازي و سرگرميه بچه هاست ديگه مخصوصا تو سن و سال بچه هاي ما كه كوچكترن… الان همه چيز براشون تازگي داره و با نگاه كردن و توجه كردن كم كم همه چيز رو ياد ميگيرن دختر من هم از سرعت عمل بچه هاي ديگه ميترسيد و ريتمش اروم بود

طبیعیه عزیزم
بیشتر باید با هم سن هاش بازی کنه

کاش بچه منم اینجوری بود من پشیمون میشم ا پارک رفتن وایمیسه تو پله ها حلو بقیه کنار نمیره یا سلیته بازی در میاره که اون باید رو تاب بشینه یا زودترراز سرسره بیاد پایین و.....

ببین پسر منم همینطوره مخصوصا اگر بچه ها بزرگ تر باشن می‌ترسه ازشون یه دفعه داشت از این تونل های سر سره رد میشد دو تا دختر بزرگ یهو پریدن تو تونل از بغلش رد شدن من با بچه ها دعوا کردم ولی از اون روز به بعد سعی می‌کنه بزرگترها رد بشن برن بعد اون بره

سوال های مرتبط

مامان مهراد مامان مهراد ۲ سالگی
سلام مامانا خوبین ؟
روزتون بخیر
یه موضوعی برای من مسئله شده و اونم اینکه نمی‌دونم پسرم رو چطوری سرگرم کنم. باهاش بازی می‌کنم ولی خب خیلی نمی‌شینه.قایم باشک می‌کنم ول می‌کنه میره. بیشترین چیزی که دوست داره اینه که وقتی من می‌شینم بیاد و رو سر و کله من بیفته، لپم رو بگیره،نیشگون بگیره، گاز بگیره و ...
وقتی صبح میشه من واقعاً نمی‌دونم چطوری جلوی بهانه‌گیری‌هاشو بگیرم و سرگرمش کنم، اونم نه برای یکی دو ساعت برای چهار پنج ساعتی که بیداره.
شما چه راهکاری دارین؟
اینم بگم پسر من از کوچیکی خیلی پر جنب و جوش بود.‌ اهل یکجا نشستن و بازی‌های انجام دادنی و فکری نیست.
خودم همش حس بدی دارم از اینکه نمی‌تونم کاری کنم تا انرژیشو تخلیه کنه. حتی امروز صبح بردمش پارک وقتی بیدار شد ولی خب اینجا هوا خیلی گرمه سرسره‌ها داغ بودن. اما در هر صورت این نیست که نیم ساعت سرسره بازی هم کنه نهایتاً ۱۰ دقیقه بازی می‌کنه و دوباره راه میفته برای خودش این طرف اون طرف میره.
مامان ریحانه خانم مامان ریحانه خانم ۲ سالگی
الان که دارم تایپ میکنم از استرس هم بدنم یخ کرده هم دارم با گریه مینویسم
خییییلی خستم حس میکنم تلاشام برای بچم جواب نمیده
چرا پس اجتماعی نمیشه؟!
من که دوسه روز یه بار گاهی هم هرروز دارم میبرمش بیرون
پس چرا با بچه ها بازی نمیکنه؟!
چرا انگار میترسه ازشون!؟؟!!!!!!
دو سه تا بچه تو فامیل داریم یکیش پسر خواهر شوهرم هست که چند ماه یک بار میاد میبینمش یه شهر دیگه هستن.دوتا دیگشون هم پسر دختر خالم که با اونا بازی میکنه ولی با بچه غریبه نه!!
اگرم جایی بچه باشه بازی میکنه
رابطش تو خونه که باشه خوبه طرفشون میره بازی میکنه
ولی بیرون از خونه نه فقط نگاهشون میکنه .
بچه ها تو خانه بازی میدون و از پله ها میان بالا تا سر بخورن دختر میترسه ازشون هی میگ مامان مامان..
امروز بردمش بیرون با چشم گریون برگشتم🤦🏻‍♀️
کلا با همه حتی مامان و بابای خودمم دیر اوخت میشه.یه ده دقیقه ای با مامانم اینا طول میکشه حتی اگه از دیدنشون یک هفته یا دوسه روز گذشته باشه
میشینه تو بغلم خودشو هی فشار میده تو بغلم تا سمتشون نره بعد دیگ اوکی میشه..
همش میترسم زبونم لال بشه مشکلی داشته باشه و این رفتاراش نشونه هاشه..🥺😞😔
اوووف امشبم خواب ندارم از فکر