۳ پاسخ

چیزی نمیخواد بگی
دفعه بعد توپ خودشم ببر تا بتونن وسایلشون رو با هم تقسیم کنن

ماشالا ب این گل پسر چقد عاقلانه برخورد کرد🥰

دقیقا امروز دختر منم پایین ساختمون با پسر همسایمون بازی می‌کرد اون توپ نمی‌داد بش انقدر اذیتش کرد و گریه اش انداخت بغلش کردم اومدم خونه
بچم انقدر حرص خورد😔

سوال های مرتبط

مامان آروین مامان آروین ۳ سالگی
روز اول مهد کودک
بذارم گریه کنه یا نبرمش؟!
سلام مامانا
من پسرم رو مهد ثبت نام کردم دو روز در هفته بره. روزی ۳ساعته
روز اول رفت من دم در نشستم هی میومد چک میکرد من هستم
روز دوم بردمش مربی گفت نشینی بهتره ، خودشم اروم بود و رفت داخل. منم نموندم
هی بهم میگه چرا نموندی چرا رفتی؟ من دنبالت میگشتم گریه کردم
تو نرو همونجا بشین
بهش گفتم اگه دوست نداری نریم. ولی میگه دوست داری فقط تو هم بمون
منم قول دادم میمونم ، ولی همینکه فرستادمش بره داخل شروع کرد گریه کردن که من نمیرم.
مربی گفت توجه نکن تو بذارش داخل برو ما حواسمون هست اروم میشه عادت میکنه
ولی من دلم نمیاد نشستم تا ساکت بشه. اروم شد. لی همون پشت در نشسته بود. دو ساعت موندم اینم از پشت در تکون نخورد.
هر چی مربی گفت بچه ها اومدن دنبالش همون پشت در نشسته بود بازی میکرد
اخر آوردمش خونه اعصابم خورد شد که من اینجا موندم تو دم در بشینی بازی کنی!!!
نمیدونم به حرف مربی گوش بدم ببرم بذارمش برم. یا به حرف دلم گوش بدم و اصلا دیگه نبرمش...🥺
مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانا
پسرم اصلا لجباز نیست من تاحالا ندیدم بخاطر یه چیز تایم طولانی گریه کنه اما دیشب از خواب بیدار شد هی بیدارم میکرد که بغلش کنم تکونش بدم ۳ بار هی بیدارم کرد منم انجام دادم سر چهار بار بهش گفت چرا نمیخوابی من خسته شدم بیا دراز بکش بغلت میکنم گفت نه جیغ و داد گریه حتی منو میزد یک ساعت گریه کرد منم سر حرفم موندم بغلش نمردم فقط بهش میگفتم دلیل این کارت چیه فقط جیغ میزد منو برای یک بار دیگه تکون بده گفتم ترسیدی میگفت نه بهش آب دادم بازم اصلا کوتاه نیومد منم میگفتم فقط نه اصلا سرش داد نزدم باهاش صحبت میکردم بوسش کردم آخر بعد یک ساعت آقام بغلش کرد صحبت کرد آروم شد خوابید الان امروز تو فکرم چرا اینطوری کرد؟! اصلا سابقه نداشت همون روز ظاهرش رفته بود پیش همسایه م که دوستم هست با بچه ش بازی کرد که دوسال ازش بزرگ‌تره دختره اون حالا میگم نکنه لجبازی از اون یاد گرفته یا اینکه طبیعیه ؟ کار من درست بود که درخواسشتو قبول نکردم چون میخواست با گریه و زدن حرفشو ثابت کنه منم کوتاه نیومدم
مامان رادین مامان رادین ۳ سالگی
دیگه خستم نمیدونم باید چیکار کنم . واقعا در برابر لجبازیای پسرم خیلی کم میارم .مقاومتش توی لجبازی بسیار زیاده .ساعت ۱ کلاس داشته امروز پدرش مارو رسوند اونجا که بره سرکار ولی گفت باید بابا هم با مابیاد کلاس. دیگه هرراه و روشی رو من و مربی کلاسش انجام دادیم نرفت که نرفت .اسنپ گرفتم بزور و بلا هم که شده سوارش کردم اومدیم خونه.تا نیم ساعت تو پارکینگ فقط گریه کرده که باید بریم بیرون چرا اومدیم خونه .اما گفتم چون کلاس نرفتی بیرون نمیبرمت .بعد از کلی مقاومت هم هرجور شده بعد نیم ساعت اومدیم خونه .که طبقه پایین ما بابامینا میشینن . جلو در خونشون گریه و زاری کرده که باید بریم بیرون .مامان منم که همش منو سرزنش میکنه .حتی جلو روی بچم اینکارو میکنه که اونم فکر کنه واقعا من مقصرم .وبی من اومدم خونه خودمون پسرم رفت اونجا . اینقدر خودمو کنترل کردم که بخاطر این رفتارش دعواش نکنم به قفسه سینم فشار اومده نمیدونم معدمه یا قلبم . آخه پسرم از ساعت ۱ تا ساعت ۲ همه این برنامه هارو داشت با گریه شدید و مداوم