از حالم اینجا مینویسم چون میدونم خیلی از مامانا یا دارن این روزای منو طی میکنن یا قبلا گذروندن ☁️
دخترم امشب پنجمین شبی بود که دیگه شیر نخورد و خوابید🥺
چند روز پیش با خانواده باغ بودیم و دخترم اونجا رو خیلی دوس داره انقدر بازی میکرد که اصن انگار فراموش میکرد شیر بخوره بعد که اومدیم خونه مون ، همسرم گفت حالا که دوروز شیر نخورده و منم یه مدت سرکار نمیرم( پاش شکسته) بهترین موقع هست واسه اینکه از شیر بگیریش..
اون روز عصر خیلی کم شیر خورد و خوابش برد از اون روز دیگه بهش شیر ندادم😔
البته چندباری بیقراری و گریه شدید کرد ولی هردفعه با بازی و پارک و خوراکی حواسشو پرت کردیم امروز پنجمین روزی بود که شیر نخورده😮‍💨
حالا امشب نمیدونم چرا من انقدر ناراحت و داغونم انگار دارن منو از شیر میگیرن💔😅
انقدرر گریه کردم که چشام باز نمیشه اصن خودم باورم نمیشه 😭
شما هم اینطوری بودین ؟؟😔
خییلی سخت تر از اونیه که فکرشو میکردم🥺
راستی چقدر طول میکشه کامل از شیر گرفته بشه الان پنج روزه که نخورده ؟؟

تصویر
۱۱ پاسخ

بگردمتتتوون🥲🥲
منم خیلی گریع میکردم
برا من یه هفته ای طول کشید تا کامل دیگ بیخیال شد

اخی عزیزم
من تدریجی از شیر گرفتم تو ۴۰ روز
ولی زهرا خیلی زیاد وابسته بود اصلا محال بود بدون شیر خوردن بخوابه

دکتر دخترم گفت هروقت دوسالش تموم شد بگیرم از شیر

ای جانم به این کوچولوی ناز😘💗😍

آره عزیزم
همه دلتنگ میشیم موقع از شیر گرفتن
نگران نباش به مرور حالت بهترمیشه
دخترمن دوهفته ای طول کشید کامل
ازشیر گرفته شه

ای جانم
خدا حفظش کنه انشاالله
چادر سرشه ؟
بگردمش ❤️❤️

منم هروقت بهش فک میکنم خیلی سختم میشه
تازه من دوقلو هستن
خدا کنه برا هرسه تایمون راحت باشه

خیییییلی سخته خیییییلی

منم همینطور بودم هی بغض میکردم و بعضی وقتا هم بغضم می شکست و گریه و گریه😭

تقربیا تا دوهفته پسرمن بهونه میگرفت البته هنوزم شبا تو خواب بهش میدم....
کاملا درکتون میکنم خیلی حس غریبیه انگار خودت هم وابسته هستی و غصه دار میشی.

منم خودم کلی گریه کردم و دلتنگ شیر دادنشم اگه از باباش نترسم میدم🤣 یه ماهه گرفتمش تازه داره اروم میشه

من پسرمو یک ماهه از شیر گرفتم هنوزم گاهی بخاطرش گریه میکنه. خوابشم به مشکل خورده.خیلی سخت خواب میره هر شب و بعدازظهر اسیریم واس خوابوندنش

سوال های مرتبط

مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید
مامان آرمان مامان آرمان ۲ سالگی
سلام مامانا من تا الان بیدارم راستش من چهار روزه پسرمو از شیر گرفتم تو این چهار روز اصلن شیر ندادم بجز شب اول که خیلی گریه کرد و بعد اون دیگه ندادم تا روز دوم که داشت با بردارم بازی و شوخی میکرد یهو از بغل داداشم افتاد و منم خیلی ترسیدم هرکاری کردم آروم نشد و مطمئن شدم چیزیش نشده و فقط بهونه سینه رو میکنه یکم شیر دادم بعد از اون هم دیگه تا الان که روز چهارمش شیر ندادم سر سینه ام رو با تلخک تلخ کردم راستش هر راهی بگی قبل اون امتحان کردم نشد چون سنگ کلیه دارم خیلی عذاب و درد دارم ، باید دارو مصرف کنم مجبورم هر چه زودتر از شیر بگیرمش مامانا تو این چن روز پسرم خیلی خوب و آروم و اذیت نشدم بجز شبا که ساعت 4 صبح بیدار میشه و کلی گریه میکنه هر چقدر میخوام آرومش کنم فایده نداره

و طفلک همش گریه میکنه کنارم آبمیوه تو شیشه اش شیر پاستوریزه پر کردم یه شیشه آب گذاشتم شبا گریه کردنی هر کاری میکنم نمیخوره

بنظرتون چی کار کنم؟
دستاشو همش میخوره
اشتهاش هم کم شده و خوب غذا نمیخوره