۱۱ پاسخ

خدا بهت ببخشه ، بمونید برای هم ، تولدش پرتکرار .
متن اشکمو درآورد مادر بودن فداکاری بزرگیه

خدا برات نگهش داره متنتو انگار من نوشتم 🥹تولدت مبارک

ای جان

ای جون،خدا حفظش کنه برات ،تولدش هم هزاران بار مبارک

تولدش پر تکرار عزیزم من که گریم گرفت یاد خودم افتادم

تولدت مبارك گل پسر😍❤️😍

تولدش مبارک باشه..خدا بهتون ببخشه❤

ای جان.
خدابرای هم حفظتون کنه وتولدش کلی کلی مبارک🥰🥰🥰🥰

چقد قشنگ نوشتی، مبارکه عزیزم🥰 خدا حفظتون کنه برای هم

تولدش مبارک عزیزم خدا حفظش کنه

تولدش مبارک عزیزم انشالله سرافرازیشو ببینی

سوال های مرتبط

مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
از شیر گرفتن بچه🙂؛

پارت۳:

از حال خودم بگم که من از خرداد ماه سینه مو گاز میگرفت و خون میومد (عکسش رو پایین میزارم )ولی به هر سختی بود تحمل کردم و تمام تلاشمو کردم که به دو سالگی برسونمش و تا دو سال شیر کاملش رو بخوره چون اگه کمتر میشد خودم عذاب وجدان داشتم و هیچ جوره با خودم کنار نمیومدم،۱۵ شهریور که تولدش بود،۱۶استارتش زدم، ۱۶ اوکی بودم ولی۱۷ سینه هام عین بادکنک باد کرده بود و به حدی درد میکرد که به کوچکترین لمسی حساس بود حتی رو دوشی کیفم!!! حال روحی مم بد بود یاد اولین باری که شیر خورد میافتادم ،🥺♥️ یاد روزایی که هم شیر میخورد و هم منو نگاه میکرد و اینا همش حالمو بد میکر،دست خودم نبود توی ذهنم مرور میشد دوست داشتم بخوابم و به هیچی فکر نکنم ولی نمیشد و بچه م بیقرار بود و باید کنارش می‌بودم...
خلاصه اون روز به حدی درد داشتم که کمرم راست نمیشد و این درد ادامه داشت تا شب که توی خواب عمیق بهش شیر دادم،سبک و راحت شدم و تا الان خدا رو شکر حالم خوبه ولی امشب که نمیخوام شیر شب بهش بدم معلوم نیست چی پیش بیاد ؟!
دعا کنید همه چی خوب پیش بره ان شاا...شما هم این مرحله رو به خوبی بگذرونید♥️
مامان برف کوچولو مامان برف کوچولو ۲ سالگی
خانما دیدم خیلیا درگیر از شیر گرفتن هستن گفتم تجربمو بگم شاید به دردتون خورد.
من دخترم به شدت وابسته شیرمادر بود و جز زیر سینه جور دیگه نمیخوابید.
من با این روش رفتم که چهار روز اول شیر روز رو قطع کردم و چهار روز اول چون خیلیم مهمونی بودم سرش گرم بود اذیت نمیشد خیلیم تو روز شیر نمیخورد البته....
۴روز دوم شیر موقع خواب بعدازظهرشو قطع کردم که فکر میکردم سخت باشه چون بدون سینه نمیخوابید.کاری که کردم این بود هر روز خسته اش میکردم.یه روز رفتیم خانه بازی دوروز پارک و خلاصه خستش کردم که بخوابه..اصلا رو پا خوابیدن بلد نبود و موقع خواب یه کم غر میزد و من اهنگ میذاشتم و یک ساعتی طول میداد تا بخوابه حتی یه روز خسته نبود کلا نخوابید منم مجبورش نکردم.....بعد سه روز سوم شیر موقع خواب شب رو قطع کردم فکر میکردم خیلی سخت باشه ولی اصلا سخت نبود فقط دوتا کتاب جدید گرفتم واسش و سعی میکردم تا بی تاب میشه یا اونا سرگرمش کنم.خونرو تاریک میکردیم و لالایی میذاشتم تا خوابش ببره خودش.رو پا کلا دوست نداره یه کم ماساژش میدادم یه کم بغلم میکرد بعد انقدر غلت میرد تا بخوابه و ساعت خوابش به هم ریخت اما اذیتش نکردم که فشار بهش نیاد و تو چهار روز سوم که شیر موقع تو خواب بیدار شدن هم قطع کردم... روز اول یه بار بیدار شد خیلیییی اذیت کرد گریه کرد همسرم بغلش کرد ماساژش داد من جلوش نیومدم خیلی....بار دوم بیدار شد اب دادم خوابید....دیشب هم که شب دوم بود کلا خودش بیدار نشد....کلا وقتی شیر رو کم کنید درخواست شیر هم کم میشه....
بعد من یک عالمه شیر های طعم دار پاکتی و دنت نوشیدنی و ایمیوه و چندتا خوراکی که دوست داره خریدم که بی تابی کرد بدم بهش اما خب دختر من کلا شیر پاستوریزه عادت نداره خیلی نخورد
بقیه اش پایین
مامان مسافرکچولوبهشت مامان مسافرکچولوبهشت ۲ سالگی
دلم خیلییییی گرفته اینقد که دوس دارم چشامو ببندم دیگه باز نکنم😔😔😔😔😔
کاش هیچوقت مهر نمیشد دو سال پیش واسه اومدن کوچولوم لحظه شماری میکردم زمانی به دنیا اومد باورم نمیشد دقیقا رور تولد خودم بود ۷/۱۵ مگه میشه اصلا باورم نمیشد تو ماشین که با همسرم از بیمارستان میومدیم خونه کلی پز تولدمون میدادم که پسرم با من تو یک روزه قراره تولدمون تو باغ جشن بگیریم هر سال ست لباس بپوشیم فلان فلان و کلی ذوق برا این اتفاق که خدا ناخواسته انجام داده بود😭😭😭😭
اما هیچوقت اون اتفاق نیوفتاد سال اول مریض بود الانم که اصلا نیست هیچوقت فکر نمیکردم وقتی به این روز نزدیک بشم دلم بخواد بمیرم😭😭😭
حالم اینقد بده که از هیچکس نمیتونم مخفی کنم ناخداگاه یهو انگار یکی آب سرد میریزه روم لرز میکنم
دارم نگاه میکنم به عکسی که پارسال روز تولدش گرفتن و چقد دعا کردم خوب بشه و الان فقط میتونم بگم خدایا راضی ام به رضات فقط آرومم کن خودت من از دست خودم کاری بر نمیاد 😭😭😭
مامان فاطمه زهرا مامان فاطمه زهرا ۲ سالگی
درد دل ❤️‍🩹💔❤️‍🩹









زوری که فهمیدم فاطمه زهرا مشکل داره دنیا رو سرم خراب شد این دکتر بردم و دکتر بردم ولی تا خدا نخاد برگ از درخت نمیوفته ❤️‍🩹💔
شب و روز ام شد گریه و دعا که خدایا حال فاطمه زهرام خوب بشه ولی 😔
یک سالگی براش تولد نگرفتم گفتم تا دو سالگی خوب میشه باز براش تولد میگیرم
امروز دیدم فاطمه دوسالش شده ولی 😔💔دارم با اشک مینویسم
خدایا منو تو چ امتحان سختی گذشتی
برای یه مادر پدر خیلی سخته بچه دو سال باشه ولی هیچ کاری نگنه گوشه خونع افداده باشه 😔
ارزو داشتم فاطمه زهرا حرف بزنه
گردن بگیر
راه بره
چهار دست وپا بره
بشینع
شیطونی کنه
و
و
ولی من باز هم امید دارم که فاطمه زهرام خوب میشه
وقتی بغلش میگنم اه میگشه یعنی ون موقع خدا از حالم خبر داره 😔💔😔
وختی باهاش تمرین میکنم بهش میگم تو خوب میشی عزیزم برام میخند
ولی من اشک ام میریزه
یعنی خیلی حرف ها تو دلم موده
برا فاطمه اسفند رو آتیش هستم
خیلی سخته

خدا خیر بده ون مامان های رو که کمک ام کردن که تا امروز شرمنده فاطمه خانم نشم الهی که خدا به زندگی تون برکت بده 🤲🫀