۱۳ پاسخ

خیلی از مادرا عصبی میشن فقط بایستی خیلی صبور بود و کنترل کرد
خدا کمک کنه به همه‌مون که بتونیم به نحو احسن بچه مون رو بزرگ و تربیت کنیم

دقیقا این حس و حال الانت رو منم تجربه میکنم عزیزم، وای که چقدر عصبی و افسرده شدم خصوصا پریودم نزدیک باشه هیچی دست خودم نیست. حتی با شوهرم کج خلقی میکنم و لحنم تند میشه هانا با دقت نگاه می‌کنه و میترسه ، منم سرشارم از عذاب وجدان، نگرانی بابت تاثیر روی روحیه و تربیتش😢 خدا کمکمون کنه، بهمون صبر قدرت خیلی زیادی بده انشاالله🤲

قربونت عزیزم
طبیعیه که ماهم گاهی عصبی بشیم چون ادمیم و تو غریزمونه
وقتی روی ادم فشار میاد گاهی اوقات باعث میشه از کوره دربره و داد بزنه و عصبی بشه
هممون به هرحال به هرطریقی بوده عصبی شدیم
کوچولوت هم فردا فراموش کرده و روزش از نو شروع میشه
سعی کن یه مامان پرانرژی و‌خوشرو واسش باشیو خوشحالش کنی❤️
امیدوارم خدا بهمون صبر بزرگ بده تا بتونیم به بهترین نحو ازشون مواظبت کنیم

عزیززم
هممون ممکنه یه روزایی این حالات رو داشته باشیم
خسته بشیم
عصبی بشیم
و ...
اینا هیچکدوم دلیل بر بد بودن تو نمیشه...
آدمیم همگی،ربات نیستیم که احساس نداشته باشیم
خودتو سرزنش نکن

ناراحت نباشین...منم مثل شما یا حتی بدترم....
ولی سعی میکنم وقتای عصبانیت سر یه چیز دیگه خودمو خالی کنم نه بچم...

عزیز دلم اصلا ناراحت نباش همیشه ک آدم صبور نیس ماها هم خسته میشیم اما درک نمیشم غم ب دلت راه نده ❤️🩵

اخه بچه هشت ماهه چی میفهمه ک مابخوایم چیزی بهش بگیم

عزیزم اصلا ناراحت نباش بچه که خوابید همه چی یادش میره

ما مادرا هم یجایی اونقدر خسته میشیم که دیگه مغزمون کشش نمیده
فقط میتونم بگم خداا صبر خیلی زیاااد بهمون بده
منم چند شب پیش از دست آنیل ایقدررر گریه کردم از خستگیم

عزیززززم ناراحت نباش واسه هممون پیش میاد خب تو هم خسته ای به تفریح احتیاج داری سعی کن واسه خودت بیشتر وقت بزارهر کاری که حالتو بهتر میکنه انجام بده ودیگه بهش فک نکن سعی کن از این به بعد بیشتر خودتو کنترل کنی به این فک کن که اون فقط یه بچه اس هیچی حالیش نمیشه ❤️

منم چند روز پیش انقد عصبی بودم کلی خودمو زدم بچم ترسید گریه کرد خیلی پشیمونم

عزیزدلم اینقدرسخت نگیربخودت.ماهم ادمیم ربات نیستیم که.برای هممون پیش میاد
همه دعوامیکنن عصبی میشن
اصلااا امکان نداره هیچکس تجربش نکنه
نگران نباش چیزی نمیشه
سعی کن یخورده خوددارترباشی
میگذره و بزرگ میشن دلتنگ اینروزا میشیم

🥲💔

سوال های مرتبط

مامان وروجک مامان وروجک ۱۰ ماهگی
بچم رو دعوا کردم عذاب وجدان گرفتم گریه کردم 😭 نزدیک پریودمه قاطی پاتی کردم...بیدارشد شستمش گذاشتم تو لگن دسشویی یکم بمونه مثل همیشه آب بازی کنه بعد پوشک جدید رو تا بستم دیدم داره زور میزنه وایسادم پی پی کرد بعد بردم شستمش اومدم پوشک جدید رو ببندم دیدم جیش زد و دستم و پارچه و زیری رو همه رو جیشی کرد (منم وسواااس) بعد حالا آنقدر وول وول میخورد و هی دست و پاشو بالا پایین میکرد هر چی میدادم بهش که دستش مشغول شه نیاره پایین به پارچه ها بزنه تا من خشک کنم که دوباره برم بشورمش اهمیتی نمی‌داد منم دستشو با اون دستم که تمیز بود نگه داشتم محکم بعد داد زدم بهش لباشو یه جوری کرد که گریه میکنن دلم پاره شد 🥲 باز دوباره گذشت و من براش شیر بادام درست کردم و داشتم کنارش توش موز میریختم (چون همش دلش میخواد پیشش باشیم همش گریه می‌کنه😵‍💫 خسته شدم هی میرم میام میرم میام برای غذا درست کردن و اینا دیگه بعضی وقتا که نمیتونم سریع برم پیشش میزارم گریه کنه تا تموم شه کارم) حالا داشتم تو آشپزخونه غذاشو آماده میکردم شروع کرد گریه دیگه ادامشو اومدم پیشش دست دست زد انقدر که یه تیکه موز افتاد رو تشک و من بی هوا داد زدم گفتم عه یهو ترسید و گریه کرد بغلش کردم آروم شد😭😭
مامان آدرین♡ مامان آدرین♡ ۱۱ ماهگی
آدرین انقدر این روزا اذیت میکنه گریه میکنه نمیخوابه شیر نمیخوره عصبی شدم
دیشب سرش دادم بعدش بغلش کردم کلی گریه کردم به خودم فوش دادم 😔
وقتی دعواش کردم یاد روزی افتادم که وقتی بدنیا اومده بود چون بالا میاورد،تو بخش نوزادان بود توی تخت با ۳بچه یجا بود من رفتم ببینمش دیدم بچم خوابیده، بچه ای کنارش بود گریه میکرد با دستش میزد تو صورت آدرین منم گریه ام گرفت با پرستار میگفتم این بچه با دستش میزنه تو صورت پسرم😭 اونا میخندیدن میگفتن نترس دردش نمیاد گفتم ن دردش میاد بچم گناه داره 😔یکیشون گفت خب بغلش کن من گریه کردم گفتم میترسم از دستم بیفته اخه خیلی ضعیف بود همش ۲کیلو بود خودمم چون سزارین بودم خم بودم جون نداشتم ،همش حسرت میخورم کاش اون لحظه نمیترسیدم میتونستم بغلش کنم فقط تونستم یکم از اون بچه فاصله بدمش 😭 اونموقع بخاطر اینکه اون بچه میزد تو صورتش کلی غصه خوردم و گریه کردم حالا الان دعواش میکنم😭
نمیدونم چشه فقط از خدا میخوام زودتر خوب بشه و منم صبور تر بشم😔بمیرم برات قشنگم😭