۲۰ پاسخ

ببین ازوسط با چاقو ببرش بعد هر دوطرفشو بگیر و بچرخون انقدر قشنگ درمیاد بعدم با قاشق توشو بخور

من که تا حالا نخوردم🥴🥲

من ک عاشقشم

ما خانوادگی عاشقشیم
ترشیش هم ک عالیه چ کالش چ زردش
روش نداره برش میزنی همیجور

مگه میشه اینو دوست نداشت 😁

میوه شو که نه ولی آبمیوه اش خییییلی خوشمزه است،

من از بوش بدم میاد

من عشقمون انبه هست شوهرم کارتن کارتن می‌خره به مامانمم اینا هم میدم آخه گرونه اونا نمیتونن بخرن

ای خواهر کوپول که بخایم میوه بخوریم 🥺😔

خوشمزه که واقعا هست

من ب روش مامان رادین میبرمش. ب نظرم طعم خاصی داره طبع خیلی گرمی داره. ما عاشقشم باهاش شیک انبه وموز درست میکنیم تو تابستون خیلی حال میده

برخلاف میوه اش از بستنی انبه متنفرم ولی میوه اشو دوست دارم

من بدم میاد یه بار خوردم مزه اهن میدادهمش رو ریختم دور

منم اوایل دوس نداشتم ولی ی بار شوهرم باهاش فالوده درست کرد ب زور گفت باید بخوری وقتی خوردم مزه بهشت میداد از اون روز دیگه خودم بهش میگم بخر عالیه

منم عاشقشم

ما تاحالا انبه نیومده تو خونمون..مغازه های اطراف نمیارن ک ما مشتاق شیم استفاده کنیم.
میوه ی گرونیه لابد
کیلو چنده الان ؟؟

اون شیر ابو ببند😄😄😄😄😄😄😄

اینجوری دوست نداری بگیر بزار تو یخچال یخ ک بست دوستشون بگیر تکه تکه کن تو مخلوط کن بریز حالا یا شکر یا عسل خوشمزه میشه

عزیزم با پوست از وسط ببرش درش بیار بعد با قاشق میل کن اون طرف دیگشم ک هسته هسته رو در بیار باز با قاشق بخور

من عاشقشممم
تازه دانه اش رو هم کاشتم

سوال های مرتبط

مامان 💙دوتا فسقلی💙 مامان 💙دوتا فسقلی💙 ۵ سالگی
سر شب عرفان باباباش رفته بودن مغازه قرار بود من با ماشین برم دنبال عرفان خلاصه ساعت ۷ ونیم تقریبا بود راه افتادم سمت مغازمون پشت چراغ قرمز یه پژو اومد کنارم آقا این افتاد دنبالم من گاز دادم ازش دور بشم فک کرد میخوام باهاش کل بندازم شروع کرد به گاز دادن و دنبال کردن بدبختی آروم میرفتم آروم می اومد تا بهش برسم و...تا رسیدم به چراغ قرمز، سبز که شد اون اول راه افتاد مستقیم رفت من پیچیدم سمت چپ گمم کرد اومدم رسیدم دم مغازه شوهرم زنگ زد که کجایی گفتم رسیدم گفت سریع بیا خونه من اومدم خونه آقا منم مث جت راه افتادم سمت خونه که باز پشت چراغ قرمز همون ماشینه افتاد کنارم خیلی خیلی اتفاقی آقا من رفتم اون اومد من رفتم اون اومد من رفتم فلاکتی بود تو شهر ۱۲۰ تا میرفتم که گمم کنه نزدیک خونه پیچیدم تو یه کوچه که گمم کرد نمی دونید چنان طپش قلب گرفته بودم گوشام چناااان دااااغ شده بود فکر میکردم الانه که ازش خون بزنه بیرون میلرزیدم مث بید خدا لعنتش کنه یجوری جلوم میپیچید که انگار میخواست عمدا باهام تصادف کنه که من وایستم ولی من خیلی هواسم جمع بود حتی بهش گیر نکنم که بدبختم شم خدا لعنتش کنه رسیدم خونه لرز افتاده بود تو تنم