۵ پاسخ

نه گلم کارت بد نبوده.حق داشتی من از همون روز اول گفتم دوست ندارم کسی سرزده بیاد من بچه گوچیک‌دارم خونم مدام نامرتب میشه.شما براتون مهم نباشه خودم خجالت میکشم.خداروشکر تا الان همکاری کردن.

نه عزیزم تو تعارف کردی اگه دلش میخواست میموند .بچه ها اوتجوریین دیگه کسی که دوسش دارن پشت سرش گریه زاری میکنن ‌.خدارو هزار مرتبه شکر مادر شوهرم نمیاد .اسم مادر شوهرم بیاد پسرم میترسه میگه اسم اونارو نیارین از اونا بدم میاد

شما که چند یار تعارف کردی بنظرم کارت درست بوده

خیلی کار خوبی کردی
بنظرم هیچ چیز با ارزش تر از خودت نیست
ببا دختر صحبت کن ماشالا تو سنی هستن ک بفهمن چی میگیم
بگو مامان من شاغلم خستم هر وقت صلاح دیدم زنگ میزنم دعوت میکنم
شماهم فوری زنگ نزن دعوت کن ک پر توقع بار بیاد ی چن هفته دیگه ی شام سبک زار دعوتشون کن

اگ مادر شوهرت آدم با درکی هست مطمئن باش ک اصلا ازت توقع نمیکرد و میزد ب حساب اینکه خسته ای سر کار بودی یا داشتی تمیز میکردی
دخترتو کجا میزاری؟

نه اصلا بد نبود یه موقع شرایطش نیست بچه ها همشون این شکلی هستند یه نفر میاد گریه میکنن که طرف بمونه تازه تعارف که زدی

سوال های مرتبط

مامان احمدرضا🤍 مامان احمدرضا🤍 ۴ سالگی
اول اینو بگم که از بارداریم چون تیروئید بارداری دارم خیلی عصبی هستم
جمعه با شوهرم دعوا کردم در حد لالیگا.سر اینکه با پسرم بیرون بودن وقتی اومدن من صدای جارو برقی تو گوشم بود صدای در زدنو نشنیدم اونم اومده داد و بیداد ک چرا در باز نمیکنی مگه کری، اونم کجا تو راه پله که همسایه ها شنیدن منم اومد تو خونه حقشو گذاشتم کف دستش.
بعدشم ساک پیچیدم و رفتم خونه مامانم
بعد یادم اومد که شنبه آزمایش دارک و شبشم یه مهمونی خونه مادرشوهرم دعوت بودیم که دلم میخاست تو اون مهمونی باشم
دیگه بعد از اینکه ناهار خونه مادرم خوردم گفتم بذار تا زوده برگردم
دیگه ساکمو برداشتمو دست از پا دراز تر برگشتم و سعی کردم کوتاه بیام تا برنامه های شنبه رو رد کنم
البته شوهرم سرسنگین بود
دیگه صبح ازمایشمو رفتیم دادم شبم مهمونی رو رفتم
و برگشتنی که خرم از پل گذشت منم مثل شوهرم سرسنگین شدم
و تا الان هم اون سرسنگینه هم من
حوصلم دیگه سر رفته
شوهرمم آدمی نیست که اگه پیش قدم بشم آشتی کنه بدتر بزش به کوه میره
چیکار کنم ب نظرتون ؟