۱۲ پاسخ

منم سه تا شورتای شوهرم رو انداختم رفت هی نارحت بود میگف چرا انداختی میخاست تاسوراخ شدنش بپوشه فک کنم

بله خوب کاری کردین وقتی نمیخونه وازش استفاده نمیشه یعنی بی مصرفهو فقط جا گرفته و من هر چیزی توی خونم بی مصرف باشه جمع میکنم

بله اشتباه کردید من اگه کتابخونه شوهرمو دست بزنم خیلی ناراحت میشه اون علاقه اشه مثلا شما یه دکوری میخری ممکنه صد سال استفاده نکنی یعنی شوهرت باید بندازه دور

کسی بیاد خپنت نمیکه چرا شوهرت ریخته و بینظمه
میگن زنش جمع نمیکنه
اسم خودت بد در میره
پس کار خوبی کردی

کارت درست بوده
خوب کاری کردی
شلختگی و بی نظمی ام حدی داره

به هر حال علاقه داره حتی اگه نخونه.... نباید جمع میکردی

عزیزم کاره شما اشتباه بوده، و وظيفه ی همسر نبوده گردگیری کتابخونه 😂شما خودت باید مرتب کنی شوهرا همه اکثرا شلخته آن

من خودم شوهرم به کتابخونم دست بزنه ناراحت میشم
چون کتابام چیز های با ارزش منه

به نظرم باید به علاقه مندی همدیگه احترام بذاریم. از نظر من کارتون درست نبوده.

من عاشق کتابخونه ام توی خونه خدایی نباید برمی‌داشتی یا حداقل اول بهش میگفتی

به نظرم باید راضیش میکردین به هر زبان و سیاست اینجوری از شما کینه به دل میگیره هر کس رو یه وسیله ش حساسه طبیعیه

به نظرم کارتون درست نبوده ... همسرتون به اندازه دوتا قفسه کتاب یعنی سهم نداره تو اون خونه 😕

سوال های مرتبط

مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۴ سالگی
سلام مامانا من پسرمو پیش ۱ ثبت نام کردم، دوتا کلاس بودن پیش ۱و۲ که پیش ۱ از سه سال تو کلاسشون بودن، پسرم نرفت تو کلاس پیش ۱، گفت میخام برم اون یکی کلاس یعنی پیش ۲، چون هم فضاش بزرگتر و بهتر بود هم مربیش بهتر بود، البته خودمم با پسرم هم نظرم چون مربی اون کلاس اصلا کنترل کلاس دستش نبود و کلا عکس العمل خاصی نداشت، مربی باید با رفتارش و حرفهاش بچه هارو جذب کنه که این کلا یجور بیحالی بود، خلاصه به مدیرشون گفتم میشه تو کلاس پیش ۲ باشه گفت آموزشهاشون فرق داره و سال دیگه واسش تکراری میشه ولی من دقت کردم دیدم نقاشی و شعر و کاردستی و این چیزا یاد میدن که هر دوتا کلاس دارن، ولی مثلا واسه پیش ۲ یکم فرق داره، خودمم تو خونه با پسرم نقاشی و کار با قیچی و یسری کتاب ریاضی و انگلیسی قبلا کار کردم یعنی به نظرم جلوتر از اون پیش یکی هاس، سال بعدم نمیخام اینجا ثبت نامش کنم میخام جایی ثبت نامش کنم که مدرسشم بعد همونجا بره، پس تکراری نمیشه واسش، فقط چن تا کتاب دارن که اونا واسش تکرار میشن، حالا نظر شما چیه بذارم توی همون کلاس پیش ۲ بمونه؟ امسال هدفم فقط اینه که یکم مستقل و اجتماعی بشه و سرگرم باشه، در ضمن اینم بگم که یه دوجا قبلش رفتم ببینم کلاسشون چطوریه کلا پیش ۱ و ۲ باهم بودن
مامان محمد مامان محمد ۴ سالگی
✅چند تا راهکار بهت میدم که بتونی تلویزیون دیدن کوچولوتو مدیریت کنی:

اول که زیر دو سال اصلاً نذار تلویزیون ببینه❌

✅ بعد از دو سالم تلویزیون دیدنشو مدیریت کن یعنی توی روز چند تا ۱۰ دقیقه یا ۱۵ دقیقه اجازه بده تلویزیون ببینه

✅برای تلویزیون دیدنش حتماً روتین داشته باش مثلاً بگو بعد از ۱۰ دقیقه تلویزیون دیدن توپ بازی می‌کنیم بعد از ۱۰ دقیقه تلویزیون دیدن میان وعده می‌خوریم بعد از ۱۰ دقیقه تلویزیون دیدن با اسباب بازیات بازی می‌کنیم

✅اگر هم الان زیاد تلویزیون نگاه می‌کنه یهو تلویزیون ازش نگیر و تلویزیونو خاموش نکن کم کم تایم تلویزیون دیدنش رو کم کن و براش یه جایگزین جذاب داشته باش😍

لازم دونستم که این موردو حتماً بگم شاید با خودتون بگین خودم یا اطرافیانم همیشه تلویزیون نگاه می‌کردیم و الانم هیچ مشکلی نداریم درسته ممکنه این مشکل برای خیلیا پیش نیاد ولی ما نمی‌دونیم ما جزو اون خیلیا هستیم یا نه نمیدونیم تاثیر منفیش تا چه حد ممکنه بچمون رو تحت تاثیر قرار بده، پس احتیاط کردن بهترین کاره
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
مامان 🫶HAKAN🫶 مامان 🫶HAKAN🫶 ۴ سالگی
سلام دوستان، پسر من از همون کوچیکی توی بازی های گروهی شرکت نمیکرد مثلا اگه با خانواده شوهرم جایی بودیم تا وقتی یکی از دختر عمو یا پسرعموهاش بود باهاش بازی میکرد ولی وقتی همشون بودن که تعدادشون زیاد میشد دیگه نمیرفت بازی کنه و میومد تو جمع بزرگترا، اینم بگم که تو جمع بزرگترا خیلی راحته و راحت حرفشو میزنه اصلا خجالتی و کم رو نیست ولی تو جمع بچه ها نمیره، چن بار جشن بردمش وقتی مجری میگفت بچه ها بیان بالا و واسشون شعر میخوند بالا پایین میپریدن یا مسابقه میذاشت هرچی بهش میگفتم تو هم برو پیش بچه ها نمیرفت، از عقب نگاشون میکرد، بردمش کلاس ژیمناستیک مربیش گفت یه حرکتی که میگم بچه ها انجام بدن انجام نمیده و میگه نمیخام انجام بدم در صورتی که خیلی باهوشه، خلاصه امروزم مربی مهدشون بهم گفت هاکان تو بازی های گروهی شرکت نمیکنه، نمیدونم چیکار کنم که این مشکلش حل بشه، اعتماد به نفسش خوبه، خیلی راحت باهمه حرف میزنه و از این بچه هایه که از اول حرفای بزرگتر از دهنش میزد و تو فامیل معروفه از سر و زبون و بچه ایه که همه چیزو باید امتحان کنه و اگه بگم اینکارو نکن تا به هدفش نرسه بیخیال نمیشه چون بسیااار کنجکاوه ولی نمیدونم چرا توی جمع بچه ها انگار اعتماد به نفس نداره، حالا مربیش گفت یه هدیه واسش بخرید تا تشویقش کنم بگم بیاد بازی کنه و بهش بدم شاید کم کم بیاد توی بازی های گروهی شرکت کنه، دیگه نمیدونم چقد تاثیر داشته باشه، شما پیشنهادی دارین؟
مامان رایان و وانیا مامان رایان و وانیا ۴ سالگی
سلام مهربونا ببخشید یکم طولانیه چون کامل توضیح دادم 😬🫣🤭
رایان از نوزادی توی اتاق ما و تخت خودش بود
از دو سال و نیم که شرایطش بود توی تختش بخوابه و اتاق خودش رو داشته باشه (تا حدود دو سالگیش برادر شوهرم با ما زندگی میکرد و دو شب درمیون برای خواب خونه ما بود و چون رایان ممکن بود بیدار بشه نصف شب و اینا سخت بود اتاقش رو جدا کنم وگرنه قصد داشتم زودتر جدا کنم)
دیگه دو سال و نیم بود جابجا شدیم و بهش گفتیم این اتاقت هست و تختش گذاشتیم اتاقش و راحت می‌خوابید توی اتاقش یعنی توی تختش می‌خوابید نهایت ی قصه میگفتم و میموندم توی اتاقش تا خوابش میبرد حتی وقتی که وانیا دنیا اومده بود هم اتاق خودش میخوابوندم رایان رو
از آذر ماه پارسال که پدر و مادرشوهرم یک ماهی بخاطر عمل پدر خونه ما بودن رایان عادت کرد چند باری اتاق ما و تخت ما بخوابه بعد بذاریمش تو تختش
از امشب تلاش کردم دوباره روال قبل رو طی کنم و تخت خودش بخوابه
اما بچم کلی بی تابی کرد که من خوابم نمیبره و این چیزا ... کلی قصه و داستان گفتم و هی میگفت من هر چی سعی میکنم تو تختم خوابم نمی‌بره، می‌خوام همه مون پیش هم باشیم تا بخوابم (یعنی اتاق ما و روی تخت ما) 🥹🥹🥹 منم مامان ی دنده گفتم حالا یبار دیگه تلاش کن و خوابش برد
اما الان نگرانم نکنه آسیب ببینه چون فوق العادههههه حساس و درون گرا هست و بروز نمیده 😫