۱۳ پاسخ

نه والا پیش هم نمیخوابیم
حالا یه شب جدا بخوابیم چیزی میشه مگه

خوب ما تو اتاق رو تخت میخوابیم همه هم میدونن اونجا مال خوابه دیگه 😅
من هر وقت بابام بیاد اصرار میکنم برو رو تخت بخواب تو اتاق رو زمین سردت میشه ولی قبول نمیکنه میره تو اتاق بچه‌ها تشک میندازم درم میبنده چون خیلی سرماییه بعد دخترم که رو تخت خودش میخوابه مهدیار معمولا پیش بابام یا مامانم میخوابه 😅

اره عزیزم چون جام اونجاست
نمیدونم مگه خجالت داره؟
احترام اینه که تا آخر شب باهم باشین ولی وقتی داری جاهای پدر و مادرتو میندازی بعدش شب بخیر بگو برو تو اتاق بگیر بخواب به همین راحتی به همین خوشمزگی🤣🤣

می‌خوابیم دیگه کاری نمی‌کنیم که 🤔

وا چرا نخوابیم پیش هم؟ 🫤 مگه چکار می‌خوایم کنیم 🤣
ما هر جا باشیم توی ی اتاق می‌خوابیم

بله خونه مامانمبنا یه اتاق داره هر بار رفتیم یا خونه مون بودن پیش هم بودیم اونام عادت کردن

نمیخواید که توی اتاق خواب همو بغل کنید یا کاری کنید که روت نمیشه
فکر کن همونطور که توی سالن میخواید بخوابید برید توی اتاق بخوابید در اتاقم باز بزار که عادی بودنتون مشخص بشه.

اره من وشوهرم همیشه کنارهم میخوابیم خجالت نداره که گلم

منم همینم وقتی مامان بابای خودم باشن خجالت میکشم ولی با خانواده اون راحتم

گاهی میرم تو اتاق گاهی هم نه

منم روزای اول خجالت میکشیدم ولی شوهرم ناراحت شد ک مگه من غریبه ام شوهرتم خوشم نمیاد ازاین اخلاقت ی بار ک مجبوری خوابیدم عادت کردم

ما پذیراییمون خیلی بزرگه ،چون پنج نفریم،و بخاطر بچه هامون که سه تان،مجبوریم رو زمین بخوابیم همه🤣تو اتاق رو رو تخت جا نمی‌شیم..
پدرومادرم اومدنی،شوهرم خجالت میکشه،تنها می‌ره تو اتاق خواب،،،،خخخخخخخ مامان بابام پیش ما میخوابن🤣🤣🤣
اما خواهرای دیگه م،نه
اونا تو خواب خودشون میخوابن،چون هر کدوم یه دونه،یا نهایت دوتا بچه دارن😄

برای خواب تا حالا نیومدن

سوال های مرتبط

مامان رایان و وانیا مامان رایان و وانیا ۴ سالگی
سلام مهربونا ببخشید یکم طولانیه چون کامل توضیح دادم 😬🫣🤭
رایان از نوزادی توی اتاق ما و تخت خودش بود
از دو سال و نیم که شرایطش بود توی تختش بخوابه و اتاق خودش رو داشته باشه (تا حدود دو سالگیش برادر شوهرم با ما زندگی میکرد و دو شب درمیون برای خواب خونه ما بود و چون رایان ممکن بود بیدار بشه نصف شب و اینا سخت بود اتاقش رو جدا کنم وگرنه قصد داشتم زودتر جدا کنم)
دیگه دو سال و نیم بود جابجا شدیم و بهش گفتیم این اتاقت هست و تختش گذاشتیم اتاقش و راحت می‌خوابید توی اتاقش یعنی توی تختش می‌خوابید نهایت ی قصه میگفتم و میموندم توی اتاقش تا خوابش میبرد حتی وقتی که وانیا دنیا اومده بود هم اتاق خودش میخوابوندم رایان رو
از آذر ماه پارسال که پدر و مادرشوهرم یک ماهی بخاطر عمل پدر خونه ما بودن رایان عادت کرد چند باری اتاق ما و تخت ما بخوابه بعد بذاریمش تو تختش
از امشب تلاش کردم دوباره روال قبل رو طی کنم و تخت خودش بخوابه
اما بچم کلی بی تابی کرد که من خوابم نمیبره و این چیزا ... کلی قصه و داستان گفتم و هی میگفت من هر چی سعی میکنم تو تختم خوابم نمی‌بره، می‌خوام همه مون پیش هم باشیم تا بخوابم (یعنی اتاق ما و روی تخت ما) 🥹🥹🥹 منم مامان ی دنده گفتم حالا یبار دیگه تلاش کن و خوابش برد
اما الان نگرانم نکنه آسیب ببینه چون فوق العادههههه حساس و درون گرا هست و بروز نمیده 😫
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
بنطرتون قهر کنم خیلی لوسع؟

شوهرم گفت داداشم میاد ایرپادمو بگیره

منم گفتم باشه اکثرا میاد داداش با خانوم بچه ها میاد یا اگه تنهام باسه همیشه میاد خونه اگه بیاد بالا اگه شوهرم برع پایین نمیاد
دخترم خواب بود ایفون زدن گفت برو جای بچه رو بندار شوهرم گفتم لباسم مناسب نیست شاید داداش بیاد تو رفت میندازم
داداشش اومد جلو در منم لباسم مناسب نبود چادر سر کردم احوال پرسی گفتم نمیای داداش گفت نه
شوهرم ایرپاد بهش داد دو س دقیقه حرف زدن جلو در اسانسور من جلو در خد واحد موندم که حرفشون تموم شه تعارف کنم دوباره بیاد تو
برادرشوعرم برگشت منو نگاه کرد که ی چیزی بفهمونه من نفهمیدم
شوهرم برگشت گفت صد بار میگم برو تو نمیفهمی ی چیزایی اصلا یادم نمیاد
بدون خداحافظی اومد تو در قفل کرد بعدش گفت صد بار میگم گوش نمیدی که
منم گفتم لیاقت احترامم نداری من گفتم الان نیام جلو ذر میگه دوست نداره بیام خونتون
خب میگفتی ی لحظه برو من کار دارم با داداش دیگع دعوامون شد
خیلی بهم برخوزد رفتارش تند بود