۹ پاسخ

وای خدا رو شکر اینقدر راحت رفت قدر بدون حتما و بزار بخوابه دیگه میدونم واست سخته منم عادت دارم خیلی پیشم باشه ولی دیگه واسش نگرانم اینقدر وابسته هست و نمیره

باریکلا به این دختر مستقل👍🏻👍🏻👍🏻👌🏻👌🏻👌🏻

خیلیم خوبه. اولش سخته. عادت میکنی. من ۹ ماهگی جاشو جدا وردم. خودم تا دو هفته بهونشو میگرفتم

برو خدا رو شکر کن که خودش می‌ره اتاقش می‌خوابه ما که یک ساله می‌خوام تو اتاق خودش بخوابه نمیره

خوشبحالت من ازخدامه دخترم خودش تنهایی بخوابه الان بامن تو اتاقش می‌خوابه من پایین تخت اون بالا نصف شب هم پامیشه میاد پیشم

وقتی خودش خواسته اصصصصلا مقاومت نکن.بذار عادت کنه.من پسرم از هفتمین روز نوزادیش جداش کردم کسی باورش نمیشد همه هم میگفتن چرا اینکارو کردی.شبها هر دوساعت پامیشدم میرفتم اتاقش برمیداشتمش...وقتی سد ک تا حالیش شد اتاق خودشو شناخت و قانون گذاشتم هفته ای یکروز بعنوان روز خونواده ک همه باهم کنار هم میخوابیم.. دغدغه جدا شدن اتاق نداشتم من دیگه..الان اگه ده تا بچه بیارم همشونو همون نوزادی جدا میکنم.خودم کمی سختی کشیدم برا رفتن شیردادن ولی اناقشو باخودمون یکی نکردم و پیش خودمون نذاشتمش

خوشبحالت
دختر من تازه باباش جایگزین من کرده

خدا چه دختر خوبی
خدا حافظش باشه

دختر منم وقتی ۲سالو ۷ماه بود به خواست خودش که دوست داشت جدا بخوابه رفت تو اتاق خودش....
خیلی وقتا دلم تنگ میشد که کنارم بخوابه و میخواستم بیاد پیشمون که میگفت عروسکام تنهان باید کنارشون بخوابم😂🤦‍♀️

سوال های مرتبط

مامان رایان و وانیا مامان رایان و وانیا ۴ سالگی
سلام مهربونا ببخشید یکم طولانیه چون کامل توضیح دادم 😬🫣🤭
رایان از نوزادی توی اتاق ما و تخت خودش بود
از دو سال و نیم که شرایطش بود توی تختش بخوابه و اتاق خودش رو داشته باشه (تا حدود دو سالگیش برادر شوهرم با ما زندگی میکرد و دو شب درمیون برای خواب خونه ما بود و چون رایان ممکن بود بیدار بشه نصف شب و اینا سخت بود اتاقش رو جدا کنم وگرنه قصد داشتم زودتر جدا کنم)
دیگه دو سال و نیم بود جابجا شدیم و بهش گفتیم این اتاقت هست و تختش گذاشتیم اتاقش و راحت می‌خوابید توی اتاقش یعنی توی تختش می‌خوابید نهایت ی قصه میگفتم و میموندم توی اتاقش تا خوابش میبرد حتی وقتی که وانیا دنیا اومده بود هم اتاق خودش میخوابوندم رایان رو
از آذر ماه پارسال که پدر و مادرشوهرم یک ماهی بخاطر عمل پدر خونه ما بودن رایان عادت کرد چند باری اتاق ما و تخت ما بخوابه بعد بذاریمش تو تختش
از امشب تلاش کردم دوباره روال قبل رو طی کنم و تخت خودش بخوابه
اما بچم کلی بی تابی کرد که من خوابم نمیبره و این چیزا ... کلی قصه و داستان گفتم و هی میگفت من هر چی سعی میکنم تو تختم خوابم نمی‌بره، می‌خوام همه مون پیش هم باشیم تا بخوابم (یعنی اتاق ما و روی تخت ما) 🥹🥹🥹 منم مامان ی دنده گفتم حالا یبار دیگه تلاش کن و خوابش برد
اما الان نگرانم نکنه آسیب ببینه چون فوق العادههههه حساس و درون گرا هست و بروز نمیده 😫
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
مامان هلیا مامان هلیا ۴ سالگی
بنطرتون قهر کنم خیلی لوسع؟

شوهرم گفت داداشم میاد ایرپادمو بگیره

منم گفتم باشه اکثرا میاد داداش با خانوم بچه ها میاد یا اگه تنهام باسه همیشه میاد خونه اگه بیاد بالا اگه شوهرم برع پایین نمیاد
دخترم خواب بود ایفون زدن گفت برو جای بچه رو بندار شوهرم گفتم لباسم مناسب نیست شاید داداش بیاد تو رفت میندازم
داداشش اومد جلو در منم لباسم مناسب نبود چادر سر کردم احوال پرسی گفتم نمیای داداش گفت نه
شوهرم ایرپاد بهش داد دو س دقیقه حرف زدن جلو در اسانسور من جلو در خد واحد موندم که حرفشون تموم شه تعارف کنم دوباره بیاد تو
برادرشوعرم برگشت منو نگاه کرد که ی چیزی بفهمونه من نفهمیدم
شوهرم برگشت گفت صد بار میگم برو تو نمیفهمی ی چیزایی اصلا یادم نمیاد
بدون خداحافظی اومد تو در قفل کرد بعدش گفت صد بار میگم گوش نمیدی که
منم گفتم لیاقت احترامم نداری من گفتم الان نیام جلو ذر میگه دوست نداره بیام خونتون
خب میگفتی ی لحظه برو من کار دارم با داداش دیگع دعوامون شد
خیلی بهم برخوزد رفتارش تند بود