سر شب عرفان باباباش رفته بودن مغازه قرار بود من با ماشین برم دنبال عرفان خلاصه ساعت ۷ ونیم تقریبا بود راه افتادم سمت مغازمون پشت چراغ قرمز یه پژو اومد کنارم آقا این افتاد دنبالم من گاز دادم ازش دور بشم فک کرد میخوام باهاش کل بندازم شروع کرد به گاز دادن و دنبال کردن بدبختی آروم میرفتم آروم می اومد تا بهش برسم و...تا رسیدم به چراغ قرمز، سبز که شد اون اول راه افتاد مستقیم رفت من پیچیدم سمت چپ گمم کرد اومدم رسیدم دم مغازه شوهرم زنگ زد که کجایی گفتم رسیدم گفت سریع بیا خونه من اومدم خونه آقا منم مث جت راه افتادم سمت خونه که باز پشت چراغ قرمز همون ماشینه افتاد کنارم خیلی خیلی اتفاقی آقا من رفتم اون اومد من رفتم اون اومد من رفتم فلاکتی بود تو شهر ۱۲۰ تا میرفتم که گمم کنه نزدیک خونه پیچیدم تو یه کوچه که گمم کرد نمی دونید چنان طپش قلب گرفته بودم گوشام چناااان دااااغ شده بود فکر میکردم الانه که ازش خون بزنه بیرون میلرزیدم مث بید خدا لعنتش کنه یجوری جلوم میپیچید که انگار میخواست عمدا باهام تصادف کنه که من وایستم ولی من خیلی هواسم جمع بود حتی بهش گیر نکنم که بدبختم شم خدا لعنتش کنه رسیدم خونه لرز افتاده بود تو تنم

عزیزم وقتی سبقت میگیری تو دماغ مردا باد می‌ره ک چی بگن ما سرتریم درنتیجه خوششون میاد کل میندازن اینجور مواقع جلوی کلانتری یا سوپری حتی نگ دار برو داخل

میرفتی دم یه کلانتری سر راهت یا به ماشین گشت میگفتی این مزاحم شده

عجباااا خدا لعنت کنه اینجورآدمای مریصو...باز شما زرنگی در رفتی من بودم تصادف ابنا دورازجون شما میکردم😂😂😂ازهولم.....تیکه اینا بندارن اون لحطع دیگ بدتر هول میشم🤣
آفرین واقعاکه ازپسش برومدی 👍

همینجا دوتا از مامانا میگفتن ماشین افتاده دنبال ماشینشون الکی گوشی رو گرفتن دم گوششون طرف ترسیده فرار کرده

اینا مریض نیستن خوب تربیت نشدن کثافتا منم چندوقت پیش پیاده داشتم میرفتم خونه خالم خیابان شلوغ دوتا موتوری از کنارم رد شدن رو هر موتور سه نفر بودن یکی از کنارم رد شد چنان جیغی زد که سکته کردم کل بدنم میلرزید خداروشکر چادرمو نکشیدن چند نفر از فامیلامون از موتوریها خیلی میترسن میگن چادرمونو کشیدن یا تیکه انداختن

اشتباه کردی نباید توجهش رو جلب میکردی ک اینهمه تلاش کنی برا پیچیدن همون اول راه خودت رو میرفتی و اهمیت نمیدادی حتی میومد هم جلو در خونتون تهش می‌فهمید متاهلی خودش برا خودش افسوس می‌خورد

شوهرت چکارت داشت که‌ تا اونجا رفتی بعد گفته بیا 😂😂

خدالعنتش کنه،چندروز پیش دخترعمه م میگفت داشتم میرفتم سرکار یهو یه موتوری قشنگ باسن شو گرفته فشار داده و الفرار،میگه از بس هول شدم و حالم بد شد نتونستم پشتم رو نگاه کنم بعد رفتنش افتادع زمین و غش کرده🫠🥺الهی که خیر نبینن هول های بیشرف

حالا من بودم میرفتم پایین با قفل فرمون پدرشو در می‌آوردم که مزاحمت از یادش بره

والا منم تپش قلب گرفتم☹️☹️

من اینطور مواقع میزنم کنار میرم مغازه ای چیزی یا بی حرکت وایمیسم

شیشه هارم میکشم بالا ک مزاحم نشن

ادم مریض روانی زیاده گلممم

مریضن آشغالا

خدا لعنت کنه اینجور آدما رو