دلم‌گرفته همش فکر میکنم مادرخوبی نیستم
از روزی ک بچمو بردم عروسی از خودم متنفرم

مامان دلوین چه خبر از دلوین؟ بهتر شد؟

چرا الکی برای هرچیزی به خودت عذاب وجدان میدی بجه تا بزرگ بشه هزارتا چیز پیش میاد براش بخوای برای هر چیزی غصه بخوری ک هیچی

اصلا مامان بدی نیستی .والا من دخترمو میبردم عروسی راحت میخوابید . حالا از شانست اونطوری شد . حالا که حالش خوبه

نبردیش دکتر ببینه؟ ببین پسر من به شب روی پای باباش بود افتاده بود زمین و شدید گریه میکرد. تا چند مدت که از زیر سینه ورش میداشتم آروغش و بگیرم دقیقا مثل اون شب گریه میکرد. دکتر‌گفت ترسیده و اون صحنه افتادن یادش مونده به مرور یادش میره

من و همسرم بچم رو از ۱۴ روزگی بیرون بردیم.خداروشکر اتفاقی هم نیافتاده

نگو تو رو خدا.توی این یه ماه سه تا عروسی دعوتیم.منم دو دلم برم یانه؟؟؟از یه طرف واقعا از خونه موندن خسته شدم دوست دارم برم حال و هوام عوض شه شاد شم.از یه طرف میترسم پسرم چیزیش شه پشیمون شم🥺🥺
از یه طرفم حرف و حدیث بقیه ست که میگن انگار فقط تو بچه زاییدی هیچ جا نمیری بقیه بچه ندارن.هیییییعی.

منم سر بچه اولم سر این قضیه با شوهرم دعوام شد.یه آدم عاقل هم توو خانوادشون نبود به شوهرم بگه نکن بچه گناه داره.در کل چیزی نمیشه نگران نباش

چش شده مگه چشمش زدن

آخه بچه دو ماهه مال عروسیه؟؟؟
من شوهرم برا دکتر نباشه اصلا نمیزاره ببرم بیرون خودمم نمی‌برم تا نشه ۷ یا ۸ ماهه

مگه چی شد تو عروسی
به هممون این حس دست میده خودتو سرزنش نکن

چرا...

واچرا