شوهرم دل ختنه کردن نداشت هردفعه هم بهونه میاورد برا ختنه کردن بچه منم الان ۱۰،۱۲ روزه شروع کرده خیلی عجیب دست و پا زدن
۱۰۰۰ بار گفتم بیا ببریمش هردفعه یه بهونه اورد هفته پیش گفتم شنبه بریم گفت حالا ببینم فکر کنم ببینم اصلا این دکتره خوبه یا نه😑😑😑😑 بعددیروز میگم ببریمش زنگ بزنم نوبت بگیرم؟میگه نه اگه ختنه کنیم باید دوروز بعدش ختنه سورون بگیریم نمیشه که میگم منم باید خوب بشم یا نه من بخاطر بلاهایی که تو خانوادت سرم اوردید کلا از بعد زایمان خودمم و خدای خودم واقعا کمبود خواب باعث استخون درد و سردردم شده بدنم کم اورده دیگه حالا میخواست مهمونی بگیره تو خونه من غذا درست کنم همه کاریم من کنم
منم واقعا نتونستم دلم برا بچم میسوخت امروز بردمش ختنه به شوهرم نگفتم زنگ زدم مامان و بابامم اومدن
هفته دیگم اسباب کشی دارم به مامانم گفتم بریم خونه خودم که اساس هارو کم کم جمع کنیم اومدیم خونه شوهرم اومد بهش گفتم بردمش ختنش کردم بعد گفت بی خود مگه تو بیصاحابی سراز خودی گفتم داشت دست و پا میزد اذیتم میکرد بعدش تو کجایی ببینی بعدش همه چیزش با منه بعد جلو مامانم اینا برگشته میگه اره این بچه منه هرکاری دلت میخواد میکنی اختیار زندگیم دیگه دستم نیست و از این حرفا
من اصلا شوهرم اینجوری نبود خداشاهده از وقتی زایمان کردم یه روز نخندیدم یه سره اشکم سر مشکم بوده
بعدشم خیلی زنگش زدم جوابمو نداد
منم بابام برداشت گفت جمع کن بریم نمیشه که از وقتی حامله ای یه سره من اشک تورو دیدم این چه زندگی ساخته برا تو برداشتنم اوردنم خونه خودشون
چکار کنم؟؟؟میشه راهنماییم کنید؟؟؟کارم اشتباه بود؟؟؟بهش پیام دادم برگرد باهم صحبت کنیم حتی جوابمم نداد
دیگه مغزم نمیکشه خیلی خسته شدم نمیدونم چکار باید کنم😭😭😭

۴ پاسخ

مقصر بودی واقعا.نباید تنها میبردیش. ولی اونم دیگ شورشو دراورده
بهتر بود بین خودتون اول حل میکردین قضیه ی ختنه و اساس کشی رو بعد بچه رو میبردین.البته که من کلا نمیخوام بچمو ختنه کنم.نظر شخصیمه ولی بازم اگرم بخوام انجام بدم یه ماه خیلی زود و کوچیکه

درست و غلط رو نمیدونم
ولی این بچه جفتتونه اگه اتفاقی خدای نکرده حین عمل میوفتاد تو میتونستی جواب شوهرتو بدی
شوهرت بنا به هردلیلی فعلا راضی به اینکار نبوده
کارپدر ومادرتم درست نبوده باید تورو ازاین کار منصرف میکردن نه اینکه تورو تواین کار همراهی کنن باهات بیان
به نظرمن این کار نیاز به تصمیم گیری هردوطرف بوده نه اینکه مادر به تنها یابالعکس سرخود کاری انجام بده

عزیز دست و پا زدنش فک نکنم برا ختنه نکردنش بوده میذاشتی یکم بزرگتر بشه بعد تا شوهرتم راضی بشه هر مرد دیگه ای هم بود همین عکس العمل رو نشون میداد من الان شوهرم میگه 40روزه ببریم ختنه کنیم من گفتم نه تا حداقل بشه 6ماهش بعد ببریم باهم حرف زدیم تصمیم گرفتیم

اشتباه کردی….درسته که تو‌مادری ولی اونم پدره
عجله ت چی بود برای ختنه!!!!!!تحت تاثیر افسردگی بعد زایمان هستی عزیزم
رفتارت و تصمیمات اشتباهی میگیری

سوال های مرتبط

مامان کوهیار مامان کوهیار ۲ ماهگی
من و شوهرم گفتیم‌چون میخوایم جشن کوچولو بگیریم بزاریم ۴یا ۳ماه بچم ختنه کنیم بهتر از یکماه حالیش میشه مادر شوهرم و گیر داده ن ختنه کنید وا کنید جشن های الکی گفتم نمیخوام جشن بزرگ بگیرم خانوادگی یک کیک بخرم برای پسرم اومده بدون اجازه ما رفته بیمارستان نوبت گرفته دیروز این و خواهر شوهرم اومدن البته خواهر شوهرم در جریان کاارش نبوده ب من میگه من بچت نگه میدارم مادر کارات بکن گفتم من بچه گهواره برفی میزارم کارام میکنم یکم دیشب حالم خوب نبود رفتم دسشویی دیدم صدا ماشین مادرشوهرم میاد از حیاط ما داره میبره بیرون گفتم لابد بچه دست خواهر شوهرم اومده بیرون میگم بچم کجاست خواهر شوهرم میگه وا مگه تو ب مامان نگفتی من میترسم ببرش ختنه بخدا با تمون بلوز شلوار دویدم تو کوچه شوهرم از سرکار ا‌مد داد زدم جلوش بگیر شوهرم میگه چیشده مگه دزد میگیری عزیزم میگم بگیر برات توضیح میدم دید بچه تو ماشین گفتم مگه من یا باباش اجازه دادیم بچم ببری ختنه میگه به تو چ شوهرم یه دادی زد سرش بچه ورداشت شوهرم رفت ب من میگه مقصر تویی نزاشتی والا من هنوز با پروژه واکسن کنار نیومدم دیگه ختنه میگم من میترسم بزار خالم بیاد از یزد میبرمش تو ک نمیای پیشم بمونی میگه ختنه دیگه پیشم بمونی چ ترس نداره آنقدر حالم بده شوهرمم عصبی از دست مامانش میترسم باز فشارش بره بالا
مامان دیارا مامان دیارا ۵ ماهگی
مامان پسرم🐣 مامان پسرم🐣 ۳ ماهگی
سلام مامانا 🌹🌹🌹
من اومدم تجربه ختنه پسرمو بنویسم بلکه کمکی کنه به بقیه مامانا
از روزی که فهمیدم تو دلیم پسره تا روزی که ختنه کنیم استرسشو داشتم و همش مردد بودم برای ختنه و خلاصه بعد کلی تحقیق و مشورت با چند تا پزشک اطفال تصمیم گرفتیم که به فاصله ۱۰ روز از واکسن دوماهگی ختنه کنیم ، به این نتیجه رسیدیم که دکتر خوب خیلی مهمه و روشش خیلی مهم نیست .
روز چهارشتبه بردیمش برای ختنه ، صبح بردمش حموم و تو مطب بهش پاراکید دادم ، از قبل پرسیدم که چه چیزی لازمه و گفتن فقط یه پوشک اضافه بیار ، شیر خشکم براش آماده کردم که تا آوردنش بهش شبر بدم ، بردنش داخل اتاق و کسی رو داخل راه ندادن ، صدای گریه هاش میومد و فشارم افتاده بود خیلی حالم بد بود ، بعد ۱۰ دقیقه آوردنش و اروم بود گریه نمیکرد ولی ملتمسانه تو چشام نگاه میکرد شیرشو دادم بهش و با غر غر شیرشو خورد ، اومدیم تو ماشین و همچنان گریه میکرد و جیغ میزد ، رسیدیم خونه زنگ زدم مطب و گفتم گریه هاش بند نمیاد گفتن شیر بده بهش تا جیش کنه و بعد اولین ادرار آروم میشه ، یه بار دیگه شیر دادم بهش و پوشکشو باز کردم تا اینکه جیش کرد ، بعدش خدا رو شکر آروم آروم شد
نگران نباشد اصلا گریه هاش فقط تا جیش اوله و بعدش کلا تموم میشه 🌹🌹🌹🌹