۴۶ پاسخ

چه جالب من از نفس پرسیدم میگه دنبال باباش گریه میکنه چیزی که واقعا خودش انجام میده
از برادر زاده م که پدرش فوت شده پرسیدم میگه شاید چون پدر مادر نداره گریه میکنه

پسر منم گفت صبح از خواب بیدار شده دیده مامانش نیس رفته پیش خدا داره گریه میکنه 😭
بچم وقتی اذیت می‌کنه من بهش میگم دیگه تنهات میزارم حالا فهمیدم چقد اذیت میشه بچم😭😭😭

من نشون پسزم دادم گفت گوشی رو بده بازی کنم🤣🤣

پسر من یه عکس دیگه شبیه این بود نشون دادم گفت قند خورده دندونش خراب شده گریه می‌کنه
اتفاقا امروز اینستا دیدم بهش نشون دادم گفت داداشش باهاش بازی نمیکنه ناراحت داداشش دوسش نداره

من به یاسین میگم ،میگه مادرش براش خوراکی نخریده چون خیلی چیپس میخورد من بهش گفتم که تو چیپس سوسک هست بدش میاد دیگه نخوره 🤣🤣

پسرم میگه چون درو روش بستن من چندباراین کارو کردم😢 دخترمم میگه نمیدونم

دخترمن گفت مامانش دعواش کرده چون غذاش نمیخوره...
راست میگه من غذانخوردنی عصبانی میشم

یکی از دخترام گفت چون موهاش شونه کرده دردش گرفته
دختر کوچیکم هم گفت چون لباس عروسش ازش گرفته

دختر من وقتی یه کار بد میکنه پشت دستش با خودکار یه ضربدر میکشم .گفت این دختره پشت دستش ضربدر داره ناراحته

دختر من میگه نمیدونم چشه 😂😂

دختر من اول خندید گفت من نمیدونم
بعد چندبار پرسیدم گفتم حالا بنظرت. چرا گریه کرده؟ گفت غذاشو نمیخوره .
بنظرم درسته دختر منم غذاشو که نمیخوره میگم بخور گریه میکنه میگه نمیخورم
الهی دورش بگردم قربون دل پاکش

دختر من که میگه دخترگریه می‌کنه.
مثل این که دغدغه‌ ای نداره😄

من پرسیدم میگه چون مامانش کتکش زده 😅

دخترم من اول گفت نمیدونم داشت همونجا تخمه میخورد گفت چون دندونش شکسته داره گریه میکنه😆

سامیار میگه این نی نی بخاطر این که شلخته ست گریه می‌کنه 🤣🤣🤣

منم از دخترم پرسیدم باز ب من میگفت مامان چرا تو بگو چرا گریه میکنه گفتم حالا بنطرت چرا گریه میکنه بعد گفت چون مامانش. دوس داره

سلام عزیزم جالب بود واقعا . دخترم گفت چون دماغش قرمز شده ولباش قرمز شده داره گریه میکنه و چون موهاش سفید شده. واقعا اینکه گفت موهاش سفید شده دغدقه خودشم هست همیشه میگه مامان موهات سفید بشه یعنی پیر میشی ؟

دختر من گفت نمیدونم هرچی پرسیدم باز گفت نمیدونم یعنی دغدغه نداره😂

مامانش دعواش کرده

دخترمن میگه مامان موهاش خراب شده ارایشش پاک شده بخاطرهمینه

دختر من میگه گریه میکنه میگه چرا موهام بلنده کوتاش کنید😄😄

من ب پسرم نشون دادم میگه واسه این گریه می‌کنه ک باباش مرده😐😐😐😐

دختر من میگ نمیدونم

مال ما ژانر وحشت شد🤣🤣
هانا اول گفت نمیدونم
گفتم حالا یه حدسی بزن میگه برا مادرش میگم مگه مادزش چی شده؟ میگه کشته شده!

من دیشب ازش پرسیدم گفت مامانش ازپیشش رفته تنهاش گذاشته
کلا میترسه من تنهاش بزارم همیشه بهم میگه منو تنها نزاری یوقت بری بااینکه هیچ وقت این حرفو بهش نزدم

چقدر جالب دختر من میگه شاید مامانش نیست چون واقاا خیلی بهم وابستس همیشه هم میگه مامان منو با خودت همه جا ببر

پسرمن میگه چون مامانش زدش
😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭

هلن میگه نی نی مامانشو میخواد 😍

میگه نمیدونم بخون ببین چی نوشته این زیر. گفتم اون نوشته مربوط به تصویر نیست. میگه هر وقت دیدیش ازش بپرس چرا گریه میکرده

میگه نی نی گریه میکنه

منم امروز از دخترم پرسیدم اول گفت نمیدونم بعد گفت شاید باباش اداره بوده بعد مامانش تنهاش گذاشته رفته خرید
ی ماه پیش همچین چیزی پیش اومد خواب بود در حد ده دیقه تنهاش گذاشتم رفتم اداره پست اومدم دیدم بیدار شده کلی گریه کرده دنبال من گشته

پسرمن میگ چ میدونم شاید رفته حموم شامپو زدع چشش میسوزه😂

پسرمن میگه چون هاپو حمله کرده بهش

دخترم میگه فکرکنم اسباب بازیشو گم کرده

دخترم میگه میخواد نقاشی بکشه بلد نیست 🥲

میگه مامانش رفته باشگاه🥲🥲

دخترمم میگه شکلات بستنی میخاد، مامانش بهش نمیده داره گریه میکنه آجی😅

پسرم میگه مامانشو پلیس برده گریه میکنه 😍😍😍

پسرم میگه مامانشو پلیس برده گریه میکنه 😍😍😍

پسر من میگه مامانش تنهاش گذاشته

من از دخترم پرسیدم اول گفت نمیدونم بعد گفت شاید از سگ ترسیده

من از پسرم پرسیدم میگه که شاید مادر پدرش ولش کرده رفته
من همیشه بچمو خونه میزارم پیش عمش میرم خرید جای ک کار دارم

پسر من اولش گفت رفته حموم از اب ترسیده. ولی خودش اصلا از اب نمیترسه و حموم رو خیلی دوست داره
بعدش گفت دلش برای مامانش تنگ شده🥰

سلام
سپهر میگه دلش برا مامانش تنگ شده 😍

دختر من میگه چون مامانش رفته بازار اینو نبرده😅

سامیار میگه این نی نی بخاطر این که شلخته ست گریه می‌کنه 🤣🤣🤣

سوال های مرتبط

مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
مامانا بدبخت شدم🤪
دخترم همیشه تو حرفهاش میگفت میخوام برم مدرسه کی میرم مدرسه... از این مدل حرفا خیلی علاقه نشون میداد
منم یکشنبه هفته پیش بردمش مهدکودک ثبتنامش کردم از ساعت ۷ میره تا ۱۱:۳۰
هفته اول خوب بود خیلی دوست داشت
دیروز برگشت گفت مامان من امروز گریه کردم اخه دام برات تنگ شده بود😩 امروز صبح بیدارش کردم گریه کرد که من نمیرم دلم برات تنگ میشه
دیگه کلی حرف زدم و قانعش کردم گفت نمیرم امروزنبردمش گفتم استراحت کنه!
چون همه چیزم بهم میگه میدونم اتفاق خاصی نیفتاده با شناختی که از دخترم دا م، فکر میکردت مهد کودک چی هست رفته دیده باب میلش نیست
بازم با شناختی که ازش دارم میگم بخاطر این موارد نمیخواد بره
۱ - تو کارهای من خیلی دخالت میکنه دو خونه همش دنبالمه ببینه من چیکار میکنم ، فکرش اینجاستکه نمیتونه سر از کار من در بیاره
۲ فکر میکنه من با آراد تو خونه چیکار میکنم اون رفته مهد من با آراد تنهام که برای این موضوع اعلام کردم از فردا آراد هم میخوام ببرم مهدکودک برو آدرینارو بذارم مهد، بعد آراد و ببرم، بعد برم دنبال آراد بیام دنیال تو
اینو گفتم مقاومتش یکم کمتر شد بهش گفتم زود میام دنبالت
۳- از اونجای یکه بچه ای هست کهآذوم و قرار ندا ه یه جا نمیتونه بشینه، چند روز پیش هی بلند میشده تو کلاس، مربی میگه بچه ها بدون اجازه من بلند نشید
حالا چون نمیتونه جولان بده نمیخواد بره
امروزم الکی به گوشیم زنگ زدم که انگار از مهد زنگ زدن برای آدرینا جایزه گرفتیم نمیاد؟
حالا چیکار کنم بره بدون دردسر؟ خونه بودنی انقدر اذیت میکنه که بخاطر اذیت هاش فرستادم مهد