مامانا بدبخت شدم🤪
دخترم همیشه تو حرفهاش میگفت میخوام برم مدرسه کی میرم مدرسه... از این مدل حرفا خیلی علاقه نشون میداد
منم یکشنبه هفته پیش بردمش مهدکودک ثبتنامش کردم از ساعت ۷ میره تا ۱۱:۳۰
هفته اول خوب بود خیلی دوست داشت
دیروز برگشت گفت مامان من امروز گریه کردم اخه دام برات تنگ شده بود😩 امروز صبح بیدارش کردم گریه کرد که من نمیرم دلم برات تنگ میشه
دیگه کلی حرف زدم و قانعش کردم گفت نمیرم امروزنبردمش گفتم استراحت کنه!
چون همه چیزم بهم میگه میدونم اتفاق خاصی نیفتاده با شناختی که از دخترم دا م، فکر میکردت مهد کودک چی هست رفته دیده باب میلش نیست
بازم با شناختی که ازش دارم میگم بخاطر این موارد نمیخواد بره
۱ - تو کارهای من خیلی دخالت میکنه دو خونه همش دنبالمه ببینه من چیکار میکنم ، فکرش اینجاستکه نمیتونه سر از کار من در بیاره
۲ فکر میکنه من با آراد تو خونه چیکار میکنم اون رفته مهد من با آراد تنهام که برای این موضوع اعلام کردم از فردا آراد هم میخوام ببرم مهدکودک برو آدرینارو بذارم مهد، بعد آراد و ببرم، بعد برم دنبال آراد بیام دنیال تو
اینو گفتم مقاومتش یکم کمتر شد بهش گفتم زود میام دنبالت
۳- از اونجای یکه بچه ای هست کهآذوم و قرار ندا ه یه جا نمیتونه بشینه، چند روز پیش هی بلند میشده تو کلاس، مربی میگه بچه ها بدون اجازه من بلند نشید
حالا چون نمیتونه جولان بده نمیخواد بره
امروزم الکی به گوشیم زنگ زدم که انگار از مهد زنگ زدن برای آدرینا جایزه گرفتیم نمیاد؟
حالا چیکار کنم بره بدون دردسر؟ خونه بودنی انقدر اذیت میکنه که بخاطر اذیت هاش فرستادم مهد

خب بزار اول بهت بگم که برای شروع زمان زیادی انتخاب کردی. باید از یه ساعت و دو ساعت شروع میکردی و بیشترش میکردی.
از ۸ و ۹ بفرستش مهد اوایل.
شب زود بخوابون.
همیشه تو دوره جذب مهد بچه ها بعد یک هفته و ۱۰ روز شروع میکنن بهونه کردن. چون جذابیتش از دست رفته. تو این مرحله فقط باید مقاومت کنی. فقط مقاومت وگرنه کلاهت پس معرکس.
میتونی یه جدول با ۱۰ تا خونه بکشی و بدی مهد. هر روز که میره موقع برگشتن مربی یه استیکر بده و دخترت بچسبونه تو جدول. وقتی خونه های جدول پر شد اونو بگیری و ببری اسباب بازی فروشی براش خرید کنی به عنوان جایزه.
سه هفته از شروع مهد که بگذره شما حدودا به ثبات میرسید و احتمال دگرگونی کمتره اما بعد ۴ هفنه با خیال راحت میره دیگه

مطمعن باش اگه مهد جذاب باشه همش میگه برم

منم بدبخت شدم دوماه پیش چهار روز بردمش مهد دخترمو خودمم کنارش بودم ازبس وابسته ست روز چهارم مربی جلوی خود دخترم گفت زهرا از فردا باید مامانت دیگه نیاد پیشت🙄اونم از همونجا گریه کرد و گفت دیگه نمیرم .حالا هرکاری میکنم میگه دیگه اسم مهد کودک بهارو نیار جلو من نمیدونم چی کار کنم حالا

به نظرم امسال نمیزاشتیش
واسه سالی که پیش بره زده نشه اون موقع انرژی داشته باشه بره