۹ پاسخ

من دوتا دارم از وقتی دنیا اومدن وسطشون میخوابم شوهرمم اونور برا خودش میخوابه

باید گوشی رو محدود کنید بعد یک ساعت قبل تایم خوابش خاموشی بزنید سریع خواب میرن قصه هم براش بخون

چه اصراریه جدا بخوابه من نمی‌دونم بعضیا اینقدر اصرار دارن بچه دوساله رو جدا بخوابونن که تازه تو دوسالگی اظطراب جدایی میگیرن همین جدا خوابیدن عوارضش بدتره باعث دیر حرف زدن دیر راه افتادن میشه هلاکویی اومد گفت بچه یه ساله باید جدا بخوابه اشتباهه روانشناسان تایید نمی‌کنند

من جاشو از ۲ سال نیم جدا کردم و الان چند روزه دارم یادش میدم باید در اتاق هم بسته باشه و بخوابی

بچه ۴ ساله چرا باید ایپد داشته باشه؟ خب از اول خریدی الان نمیتونی ازش بگیری.

من بچه اولم قشنگ هفت سال پیش ما خابید ،میگف تو بابا پیشته نمیترسی امامن تنا تو اتاقمم میترسم دیگه واسه دومی زود جداش کردم که به من عادت نکنه

من دخترم یکسال ونیم شد جداخوابوندم پسرمم هم نزدیک 2سالگی .زود باید مستقل بشن که اذیت نکنن هم خودشون هم شمارواذیت نکنن

ماعم دیروز ظهر جنجال داشتیم پسرم کلی قشقرق راه انداخت چون من بینی عمل کردم چن شب پیش باباش خوابید عادت کرده ولی نصفع شب دوباره میاد پیش من ماهم گفتیم فقط تو تخت خودت دیشب رف تو تختش دیگه درست نیس بچه به این بزرگی پیش ما بخوابه

خوب و اصراریه بزاریش تو اتاق دیگ پیش خودتون بخوابون

سوال های مرتبط

مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
دخترم دو هفته شت میره مهد، از این هفته میگه الا و بلا نمیرم دیگه دیروز و نذاشتم بره که مثلا دل زده نشه (که اشتباه کردم) امروژ دیر تر بردم با این بهونه که آراد رو هم میخوام ببرم مهد امروز خوب اومد همش میگفت مامان خوشحالم که آرادم میخواد بره مهد کودک بردمش اونجا سکم دوباره بغض کرد و گرسه من اومدم خونه رفتیم دنیالش خوشحال و خندان اومد
بعد از ظهر دوباره میگه نمیخوام برم منم گفتم هم اراد و باید ببرم مهد هم خودم میخوام برم کلاس خیاطی
دلیل نرفتنش هم میگه دلم برات تنگ میشه با اینکه من نه مامان مهربونی هستم، نه لوسش کردم وابسته من نیست کلا! امروز یه مامانه هم میگفت دختر منم اولاش اینجوری بود بعد عادت کرد
از یه لحاظ میگم شاید مربیشون بداخلاقه که نیست گفتم فردا گوشی بذارم یواشکی تو کیف دخترم ضبط کنم ببینم لحن مربیشون چطوره
ولی برگشتنی حالش خیلی خوبه همیشه هم ازش میپرسم چطور بود میگه خیلی خوش گذشت برای همین میگم رفتار مربی بد نیست اگه بد بود برگشتنی هم با گریه میومد
نظر شما چیه؟
مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
امشب با بی رحمی تمام ۴۵ دقیقه دخترم گریه کرد اهمیت ندادم خوابید😩😩 هنوزم هق هق میکنه تو خواب
خسته شدم از دستش که انقدر ریخت و پاش میکنه خونه رو جمع میکنم بخدا ۲ دقیقه نمیگذره میره اسباب بازی یا وسایلشو میاره میذاره وسط پذیرایی میره🤨 بخدا اگه بازی کنه ناراحت نمیشم بازی نمیکنه فقط میخواد بریزه مدادرنگی هاشو میریزه وسط میره تو اتاقش دنبال بازی دیگه یعنی ۳ سال کارش همینه نه اینکه فکر کنید یچه اومده جلب توجه میخواد بکنه یا چی ... نه
امروز لباسهای اراد و شستم رفته اونا رو تا کرده گذاشته تو کشوش، با همه چی بقیه کار داره به جز کارهای خودش
امروزم از صبح خونه جمع و جارو کردم رفت دونه دونه وسایلاشو اورد بریزه چندبار گفتم نیار برو تو اتاقت بازی کن اخر شب دوباره دیدم ریز ریز گل سرهاشو ریخته دیگه پاشدم همت رو ریختم تو اتاقش در اتاقشو قفل کردم جیغ و گریه خواهش و التماس که باز کن گفتم باز نمیکنم یعنی قشنگ ۴۵ دقیقه گریه کرد اهمیت ندادم
هم الان عذاب وجدان دا م که با گرسه خوابید هم دیگه واقعا خسته شدم از این کاراش و حرف گوش نکردن هاش😩😩😩
مامان آدرینا 💕 آراد مامان آدرینا 💕 آراد ۵ سالگی
مامانا بدبخت شدم🤪
دخترم همیشه تو حرفهاش میگفت میخوام برم مدرسه کی میرم مدرسه... از این مدل حرفا خیلی علاقه نشون میداد
منم یکشنبه هفته پیش بردمش مهدکودک ثبتنامش کردم از ساعت ۷ میره تا ۱۱:۳۰
هفته اول خوب بود خیلی دوست داشت
دیروز برگشت گفت مامان من امروز گریه کردم اخه دام برات تنگ شده بود😩 امروز صبح بیدارش کردم گریه کرد که من نمیرم دلم برات تنگ میشه
دیگه کلی حرف زدم و قانعش کردم گفت نمیرم امروزنبردمش گفتم استراحت کنه!
چون همه چیزم بهم میگه میدونم اتفاق خاصی نیفتاده با شناختی که از دخترم دا م، فکر میکردت مهد کودک چی هست رفته دیده باب میلش نیست
بازم با شناختی که ازش دارم میگم بخاطر این موارد نمیخواد بره
۱ - تو کارهای من خیلی دخالت میکنه دو خونه همش دنبالمه ببینه من چیکار میکنم ، فکرش اینجاستکه نمیتونه سر از کار من در بیاره
۲ فکر میکنه من با آراد تو خونه چیکار میکنم اون رفته مهد من با آراد تنهام که برای این موضوع اعلام کردم از فردا آراد هم میخوام ببرم مهدکودک برو آدرینارو بذارم مهد، بعد آراد و ببرم، بعد برم دنبال آراد بیام دنیال تو
اینو گفتم مقاومتش یکم کمتر شد بهش گفتم زود میام دنبالت
۳- از اونجای یکه بچه ای هست کهآذوم و قرار ندا ه یه جا نمیتونه بشینه، چند روز پیش هی بلند میشده تو کلاس، مربی میگه بچه ها بدون اجازه من بلند نشید
حالا چون نمیتونه جولان بده نمیخواد بره
امروزم الکی به گوشیم زنگ زدم که انگار از مهد زنگ زدن برای آدرینا جایزه گرفتیم نمیاد؟
حالا چیکار کنم بره بدون دردسر؟ خونه بودنی انقدر اذیت میکنه که بخاطر اذیت هاش فرستادم مهد